10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝑴𝒂𝒉𝒍𝒂 انتشار: 3 سال پیش 823 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بفرمایید اینم از پارت بعدی😊
در شهر از زبان راوی : همه به شدت نگران لیدی و کت هستند . آلیا دیگه بیش از این نمیتونه صبر کنه . با اینکه ریناروژ باید مخفی باشه ، ولی ، اون تبدیل میشه . گروه رو جمع میکنه : نینو ، زویی ، مکس ، کاگامی و لوکا . معجزه گر هاشون رو میده و بهشون میگه باید لیدی و کت رو نجات بدن ..... اونا سعی میکنن مخفیانه شروع کنن ...... خب اما گابریل ، آدرین الان تقریبا ۳ روزه گم شده . تمام شهر رو زیر و رو کرده ولی پیداش نکرده . فعلا بیخیال شده احتمال میده آدرین از خونه فرار کرده ولی خب آدرین بچه ی بدینیس برمیگرده. برای همین تمرکزش رو گذاشته روی لیدی باگ و کت نوار . از زبان گابریل: ۷ روز دیگه تولد امیلی . همون روز برش میگردونم . تا اون موقع میتونم از زجر لیدی و کت لذت ببرم . کاری میکنم از درد به خودشون بپیچن . آخه خیلیکیف میده(اینم واسه دل آجی مری😅😘) و اما قهرمان ها :
از زبان لیدی باگ : کت نوار رو روی پاهام گذاشتم..... غرق خون شده بود...انگار دنیا رو سرم ریخته بود.... فقط گریه میکردم و صداش میزدم . خیلی ترسیده بودم .... از زبان کت نوار : صبح که بیدار شدم ، دیدم لیدی باگ داره تو خواب با گریه منو صدا میکنع ! یعنی چی شده ؟ شاید دوباره خواب بدی دیده... آروم تکونش دادم و صداش کردم : لیدی من؟ بانوی مهربونم؟! صدامو میشنوی؟ با جیغ از جاش پرید . گریه میکرد و منو صدا میزد . ب.غ.ل.ش کردم و آرومش کردم : من اینحام بانو چیزی نشده که ! لیدی(با گریه) : اوه ، کت! حالت خوبه ؟ من...من دوباره.... دوباره یه خواب وحشتناک دیدم😭 گفتم: نترسبانو هرچیبود خواب بود.. من اینجام و حالم خوبه... لیدی : آخه... کت:آخه بی آخه حرف نباشه . من... ٫ یهو تلفنم زنگ خورد . نگاه کردم دیدم ریناروژه! باورم نمیشد! به لیدی باگ نشونش دادم . لیدی: ممکنه تله ی شدوماث باشه . کت: ولی به نظرم باید جواب بدیم . مکالمه کت و ریناروژ = کت:الو؟ & ریناروژ : الو؟ کت ؟ خودتی ؟حالت خوبه ؟ شما کجایین؟؟؟ & کت: ریناروژ! آره من کت نوارم . نگران نباش حالم خوبه ! & ریناروژ : بگو که لیدی باگ هم پیشته! لطفا بگوو! & کت : آره پیشمه و حالش هم خوبه . & ریناروژ : وای خدا ! ما خیلینگران بودیم ! کجایین؟؟؟ & کت : نمیدونم . وقتی به هوش اومدیم توی یه جایی بودیم که شبیه زندانه . شدوماث هم هست . & ریناروژ : سیگنالتون مختل شده نمیتونم پیداتون کنم ! میدم مکس درستش کنه ! چند روزی طول میکشه ولی.... یکمی تحمل کنید قول میدم نجاتتون بدم ! & کت : ممنون رینا ! لطفا زودتر انجامش بده . فعلا ! & ریناروژ : فعلا کت ، مواظب لیدی باگ باش!
از زبان لیدی باگ : کت داشت با ریناروژ حرفمیزد ! باورم نمیشه بالاخره یکی نجاتمون میده ! فقط چند روز دیگه تحمل میکنیم ! فقط چند روز ! کت گوشی رو قطع کرد و با ذوق گفت : بانوی من ... من گفتم: خودم شنیدم ! کت : نگران نباش درست میشه ! گفتم : آره میدونم ... کت : راستیحالت خوبه ؟ بهتر شدی ؟ گفتم : آره خوبم چیزی نیس فقط یه خواب بود . کت : خوبه ، خوشحالم . گفتم : یادت باشه شدوماث نباید چیزی بفهمه از این تماس . کت: نه نترس حواسم هست ! خهمون لحظه شدوماث یهو اومد جلوی میله ها وایساد ! خیلی خبیثانه گفت : آماده اید یا نه ؟؟ کت عصبانی بلند شد : حق نداری به بانوی من حتی... من زیرگوشش گفتم : باید چند روز تحمل کنیم کت . واگرنه همه چی خراب میشه . کت خودشو جمع و جور کرد و ناامیدانه گفت : آمادم😔 منم دستم رو روی شونه هاش گذاشتم و گفتم : آمادم😞 شدوماث گفت : خب خب ، اینبار کی کیو بزنه ؟؟😈
کت گفت : شدوماث مغرور نباش ، اینکه ما اینجا اسیر توایم دلیل نیست که همیشه همینطوریه . یه روز حامون عوض میشه ها ! شدوماث : هاهاهاها(خنده شیطانی): شما آخر این هفته میمیرید ! قرار نیست جامون عوض بشه😈😈 من گفتم : یعنی چی ؟ شدوماث : خب کت نوار رو که به عنوان قربانی آرزوم انتخاب کردم . تو رو هم به خاطر دشمنی هام میکشم و انتقام میگیرم دیگه ! 😎 قلبم از جا کنده شد . کت رو به عنوان چیی؟؟ مگه من مردم ؟ نمیذارم به کت دست بزنه . من بدون اون میمیرم ! به کت با گوسه چشمم نگاه کردم. انگار اونقذر ها هم ناراحت نبود . فقط متعجب بود. از زبان کت نوار : من به عنوان قربانی ! جالبه ! بالاخره مادرم رو میبینم ولی .... لیدی باگ چی ؟ اونم میکشه ! من اینو نمیخوام ! اجازه نمیدم اینکارو بکنه ! شدوماث بشکن زد و دوباره و سنتی مانستر ها اومدن.....
ما رو گرفتن و بردن همونجای دیروزی . شدوماث : خب نگفتین کی کیو بزنه ؟ لیدی گفت : شدوماث !!!! شدوماث : پس خودم میگم ! امروز نوبت توعه لیدی باگ تو کتو بزن چطوره ؟ آسیاب به نوبته دیگه مگه نه ؟ 😈 لیدی : هرگز شدوماث ! هرگز! شدوماث : خب پس خودم اینکارو میکنم . بعد با یه اشاره کت رو بست به ستون . کت تقلا میکرد . خیلی . ولی هیچ فایده ای نداشت ! اصلا فایده نداشت ! من خواستم برم سمت کت ولی خب اون سنتی مانستر ها نذاشتن ! خیلی تلاش کردم ولی ... نشد ! باید میشستم و درد کشیدن کت نوار رو تماشا میکردم ! چقدر دردناک ! قلبم داشت کنده میشد😥😔
لبخند کت نوار هم بیشتر از هر چیزی عذابم میداد . چرا تو هر شرایطی میخنده؟ آخه برای چییی؟؟؟ از زبان کت نوار : خب من که مشکلی با درد کشیدن ندارم ! تو تمام زندگیم انقدر سختی های روحی کشیدم که تحمل چندتا ضربه برام هیچی نیس ! هیچی !! شدوماث شروع کرد و چندین ضربه خیلی محکم به من زد . فقط لیدی باگ رو میدیدم که اشک میریخت و برای فرار تلاش میکرد ! ولی عیب نداره من تحمل دردم خیلی بالاس فقط نگران لیدی باگ بودم...... ! یهو یه ضربه محکم زد به شکمم ! خیلی محکم بود ! زبونم رو گاز گرفتم ولی نشد دیگه .. ناخودآگاه آه بلندی کشیدم ... از زبان لیدی باگ : مثل خنجری بود که فرو میشد تو قلبم ! هر ضربه ای که به کت میزد منو آزار میدااد! یهو کت آه بلندی کشید ! اشکام بیشتر ریختن ... با گریه صداش کردم : کت نوار ! صدامو میشنوی ؟؟😭 کت نوار با صدای ضعیفی در حالی که لبخند میزد گفت : باگابووو! .... خیلی... خو..به ! من....عال..یم ! با عصبانیت و گریه بهش فتم : آخه روانی کجات خوبههه؟؟ چرا انقدر دیوونه ای توو ؟؟ انقدر حرصم نده ! لطفا کت تحمل کن !😔😭 کت : من که .. میگم...خوبم....! دوباره داد زدم و با هق هق گفتم :تو یه دیوونه ای دیوونه !! کت باپوزخند و شیطنت : معلومه.... دیوو..نه ی تو..ام بانو..ی منن!!
از زبان راوی : بالاخره شدوماث دست از سر کت نوار برداشت و رفت سراغ لیدی باگ (لیدی باگ هم روبروی کت بسته بود) . کت فریاد ضعیفی کشید : بانوم نهه! فقط من ! حق نداری .. بهش ..آس..یب بزنی...! شدوماث : حتما پیشی کوچولو😈 بعد رفت و لیدی باگ رو چند تا مشت مهمون کرد . خلاصه انقدر این دوتا رو زد که هر جفتشون از حال رفتن😔😭😢 و انداختشون توی سلول ! هیچ کدوم نایی نداشتن که بلند شن . همونطوری روی زمین موندن . حتی به سختی نفس میکشیدن ! خیلی سخت ! کت با صدای ضعیفی که قاطی بغض بود گفت : خوبی؟ لیدی با پوزخند خیلی ضعیف : آره...عالیم .. ازین بهتر.. نمیشم ! 😏😂 کت با شیطنت : حالا ... کی .. دیوونس ؟؟ لیدی:کتتتتتتت !! کت : باش باش ... بب..خشید !😁 (فولینا : خاک تو سرتون تو این شرایط هم میخندین ؟ من : دقیقا اینا دیوونن ! کت نوار : خیلی هم دلت بخواد ! حسودیت میشه مگه نه ؟ من : اولا که نخیرم حسودیم نمیشه😒 دوما برو توی قصه بچه جون! کت نوار : خب بابا😁😒 )
دیش دیری دیرین ماشالله😁 پیاممم بازرگانییییییی😁😂😂😂😂😂
ناظر جونم / بله ؟ / ناظر جونم / بله ؟/ میای بریم ؟ / نمیام / چرا نمیای ؟ / نمیخوام / توروخدا ! / ناظر محترم : داستانت رو که منتشر نکردم میفهمی😎 / نه توروخدا غ.ل.ط کردم التماس میکنم لطفا منتشر کن دیگه ! / ناظر : نچ / لطفاااا😭😭😭 / ناظر : حالا ببینم چی میشه / میسییییی😍😘😅❤❤❤
بریم سراغ بچه های تیم = ریناروژ : پگاسوس(مکس) چی شد ؟ لکیشن رو پیدا کردی ؟ پگاسوس : خیلی پیچیدس چند روری کار میبره باید صبر کنیم ! ریوکو(کاگامی) : وقت نداریم هر لحظه ممکنه اونارو بکشه ! کاراپیس(نینو) : نه اینکارو نمیکنه ! اونارو لازم داره . ولی ممکنه شک*نجه شون کنه ! وسپریا(زویی): احتمالش زیاده ! ریناروژ : خب حداقل اینه که دو تا کفتر ع.ا.ش.ق باهمن 😁 کاراپیس(نینو) و وسپریا(زویی) و پگاسوس(مکس) و ریوکو(کاگامی) و وایپرین(لوکا) : ریناااروژژژژژژژ!!!! ریناروژ : خب چیه مگه دروغ میگم ؟ وسپریا(زویی): نه ولی فعلا باید جونشون رو نجات بدیم . واپرین : حق با وسپریاس . ریناروژ : خب بابا حالا شمام ! لیدی باگ رو نشناختین ! کت نوار هم همینطور ! الکی که قهرمان نشدن ! اونا باهم دربرابر تمام دنیا هستن و خیلی هم قوین . مثل اونا ع.ا.ش.ق پیدا نمیکنید! (یه بنده خدایی : چرا، شیرین و فرهاد ، لیلی و مجنون ، دیو و دلبر وو.. / من و فولی و طرفدارها:😐😑)
خب خب خب..... آنچه خواهید دید : کت : لیدی باگ من ..... لیدی : کت نوار من باید فکر کنم ! ....... لیدی: اون غرق خون شده بود ! غرق خونننن!!....... کت : خوبم بانو........... مکس : پیداشوون کردممممم!!!!........... فعلا بای عشقولا دوستون دارممم!!😊😂😘😘😘❤❤❤❤
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
یک چیزی مگه ارباب شرارت سلاح های لیدی و کت و نگرفت بعدش رناروژ چطور بهش زنگ زد؟این واقعا برا سواله
عالی بودددد 💜
مرسیییی😊😍❤
اسلاید 9 خیلی خنده دار بود
یح😅
اسلاید2: خب کت میفهمه ریناروژ مکس رو میشناسه این جور در نمیاد
خب هرچند از این پارت گذشتیم ولی.........😊
نه دیگه کت میدونه اینا همه همو میشناسن چون قرمانن و کت هویت مکس رو میدونه .😘 (تو قسمتی که مکس معجزه گر گرفت کت نوار اونجا بود)❤
اونا هم دیگه رو نمی شناسن مرینت میگه پنهان بودن هویت ها قانونه چون ممکنه به هم خیانت کنن
اوه کت خنگوله
دیگه کت نواره دیگه کاریش نمیشه کرد😅
سعی کردم دقیق اخلاقیاتش رو به کار ببرم😂😂
آره والا
آرین جون ساجده جون تبارک تبارک عروسیشون تبارک
مرسی ولی من خواهر دومادم . البته خواهر عروس هم هستم ! 😅
اصلا یه وضعی ! 😅
وات ؟
هم خواهر عروسی هم خواهر داماد ؟😵😵
مبارک مبارک عروسیشون مبارک
چی عالی بود ؟ 😑😂💔
عالی اجی♥خیلی خوب بودددددددددددد😃ممنون که با فاز ناخوداگاهم کنار اومدی😍😂(چی گفتم؟😐ولش کن اون جمله رو فقط به این بچسب که من گفتم ممنون😂😐)
مرسی 😂😘😘 بله من با همه چی کنار میام😂❤ البته بین خودمون باشه ، خودمم دوست دارم شخصیت های اصلی درد بکشن😂😂😂😘😅❤❤
مرسی❤ آره من با همه چی کنار میام😑😂💔 البته بین خودمون باشه ، خودمم دوست دارم شخصیت های اصلی درد بکشن😂😂 (مغز مریض😐😑😅)
👍🏻😂
اخه یه حالیه کیف میده😑😂
میگما یه ایده بدم اجی؟
میتونی غیر همو زدن یه کار دیگه کنی..
مثلا پناهگاه واقعی شدوماث رو دیدی؟
دورش ابه...
خب از اینجا اعلام کنم اول کدوم کدوم رو بندازه تو اب؟😁😂😂
البته هرجور میخوای..
فقط برای ایده میتونی پناهگاه شدوماث رو بیاری تو ذهنت کلی شکنجه میاد..
(عجب ادمیم من😐😂)
ایده خوبیه بش فکر میکنم😂
میخوای اصلا بندازمشون تو آتیش؟؟😂
(منم آدمیم مث تو تنها نیستی «مغز مریض»😂😂😂)
اره اتیشم جالبه😂
هعی همین میشه دیگه دو تا ادم مریض🤪😂😂
مریضضضض😂😂😂😂😂😂
مری ، یه بغل گرم میخوام واسه گریههه😂😂😭😂
چوننن که عروسی داداشمه (داداش آرین تو تستچی) و ذوق مرگ شدم خیلی خوشحالم 😂
و دوست. دارم گریه کنم و بخندم😂😂😭😭😂😂
در واقع اشک شوق بریزم !
بغلت رو بهم میدیی؟؟😂😭😂😭😂😭
موافقم عالیی بود
اره بیا بغلم اجو♥