کمیک انتخاب پارت 12

خب اینجا مری و کت یک عدد بوسه دارند👩‍❤️‍💋‍👨🐈‍⬛ ناظر ترو خداااااااااا جان مادرت منتشر کنننن

کت:دوباره... مری: چی؟! ـادرین تو مطمعنی داری چیکار میکنی؟💋💋😻❤️♥️ (خب چیه بازم انتظار دارین بنویسم خب باشه انگلیسی می‌نویسم) and kiss 💋 مری: لطفا ترکم نکن کت : مرینت من هیچ وقت این کار رو نمی کنم من همیشه دوستت داشتم و ... ـ فکر میکردم تو فقط می خوای ما به عنوان دوست باهم باشیم

کت: مرینت ، تو یه دختر عالی ، درخشان و جاه طلب هستی ، همیشه پیش من بودی ـ من دیگه نمی خوام به خاطر من ناراحت باشی ـ به من اعتماد کن همون‌طور که من به تو اعتماد دارم مری: راستی تو از کجا فهمیدی بهت احساس دارم؟ کت : یه احساس ... (اره جان عمت عمه من بود دفترچه خاطرات مری رو دید) مری : این دروغ درسته؟ کت : اوه پرنسس منو با این اذیت نکن من می خوام پیش تو خوش بگذرونم

مری: تو دیگه باید بری خونه پیشی کت: نمی تونم خونه تو بمونم آخه خیلی چیز ها هست که می خوام بهت بگم سابین(مامان مری): مرینت؟ مری: مامانم داره میاد بهتره بری کت: وال من کی دوباره تو رو ببینم؟ مری : نمی دونم بهت پیام میدم کت: ولی قبل اینکه برم یه بوسه... مری: زود باش برو از همین الانش هم دلم برات تنگ شده ❤️ کت: شب بخیر پرنسس

تیکی : ارهههه مری: تیکی تو باید قایم بشی تیکی : تو بالاخره تونستی مرینت سابین: مرینت تو... تو دوباره تب کردی؟ مری: نه من خوبم ـ اما من هنوز ... سابین: اون لبخند... تو داری به آدرین فکر میکنی؟ تو باید بهش بگی چه احساسی داری مری: ماماااان!!!

ادامه در نتیجه