خوب هرکی سوپرنچرال خونده باشه مهمون های داستان منم میشناسه البته ما اینجا تغییرات ریزی داریم
از زبان رونا ) نشسته بودیم که یه پورتال باز شد و چند تا عجیب و غریب ظاهر شدن خنجرم برداشتم و گذاشتم زیر گلوی یکیشون ( زیر گلوی کلارا ) یهو یکی دیگه شون ناگهان یکیشون ( الایزا ) شمیشرش کشید روی اما . رونا : اما !. الایزا : خب مساوی شدیم کافیه یه مو از سرش کم بشه تا همه تونو سلاخی کنم😏 . رونا : هوی بفهم چی میگی . یکی دیگه شون گفت ( لیندا ) : میشه تمومش کنید ما برای چیز دیگه ای اومدیم . یکیشون که پورتال باز کرده بود پوزخندی بر سر تاکیید زد خنجرم از زیر گردنش برداشتم و همونی که پورتال باز کرده بود پرسید : حالا بگید کدومتون شاهدخت رونا هست؟🤔 . رونا : فکر میکنم من باید اول بپرسم شما کی هستید و اینجا چه غلطی میکنید . اون یارو ( پارادوکس ) با عصبانیت گفت : حواست باشه با کی صحبت میکنی اراده کنم اتفاقی میوفته که باعث میشه تو هرگز وجود خارجی نداشته باشی کودن😠 . منم با عصبانیت فریاد زدم : جدا ؟ پس کاری کن بدنیا نیام اونوقت راحت میرم پیش خواهرم . و بعد با جادوم پرتش کردم به سمت بالکن . یهو الک داد زد : رونا ! تموش کن . اما : به خاطر النا تمومش کن . نذاشتم بیافته و اروم رفتم سمتش گفتم : ببخشید من عصبی که میشم جادوم از کنترلم خارج میشه اقای ؟. مرد : پارادوکس اشکال نداره نباید تند میرفتم ، حالا رونا کدومتونه ؟؟. گفتم : رونا منم! حالا میشه یه نفر بگه اینجا چه خبره جناب پارادوکس ؟. پارادوکس : خیلی خب به بقیه تون نیاز نیست فقط دختره رو میبریم . قبل از اینکه کسی اعتراض کنه یا فهمم چی شده با حرکت دست منو برد تو جنگلی که .... وایسا این همون جنگلیه که منو الک ازش فرار کردیم . پارادوکس : باید سریع بریم اینه رو پیدا کنیم . میتونم راحت فرار کنم ولی قبلش باید بفهمم اینا کین با عصبانیت نیمه ساختگی گفتم : خیلی معذرت میخوام ولی من یه ماموریت مهم تر دارم که باید انجام بدم سرزمین من بدون پادشاه مونده . پارادوکس : اگر بهمون کمک نکنی دیگه سرزمینی براتون باقی نمیمونه یه شیطان ۹۰۰۰ ساله داره سعی میکنه از زندانش آزاد بشه و ما به عنوان آخرین دفاع هستی باید جلوش رو بگیریم . جدا گیج شده بودم و گفتم : خب حالا نقش من چیه؟ . پارادوکس : تو مادر حقیقی قدرتمند ترین جادوگر برگزیده ریچل راس هستی😱 . بی اراده شروع کردم به قهقه زدن . یکیشون با تعجب گفت : چییی!؟ این دختره مادر ریچله؟. یگیشون که انگار مادر همون دختره که خنجرم زیر گلوش گرفته بودم گفت ( خانم گرین ): بی نزاکتی تو این خانواده موج میزنه😅 گستاخیش به دخترش هم ارث رسیده😒 . پارادوکس : جریانش طولانی در همین حد بدونید که ریچل دختر جیمز و فیونا نیست . یکیشون که پسر بود اومد باهام دست داد و گفت : منم کای هستم داماد آینده ات😁 . لبخندی زدم و شروع کردم به دویدن و فرار اینقدر رفتم اونور اینور گمم کردن و من رفتم قصر تو مخفیگاه همیشگیمون . الک و بقییه : رونا !!! . و بعد پریدن بغلم . رونا : ۹ نفرین میشه ولم کنین کمرم میشکنه الان . داشتیم میخندیدم که
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
واقعا شاهکار کردی ، دست مریزاد ، خسته نباشی 🌸
مثل همیشه عالی ، نکته خاصی نیومد به چشم ولی عالی ( کلا دیالوگ های دخترم ایزابل خیلی خفنن 😂😎✌ )
ممنون ما شاگرد شماییم ( مامانم بفهمه این شکلی حرف زدم هیچی احتمالا فردا رو نمی ببینم ) ممنون به پای تو نمیرسم
دیالوگ های ایزابل که هیچ کل دیالوگای داستانت خفنه
کوچکیتم داداش 😂😂😂😂
( منم مامانم بفهمه فردا رو نمیبینم 😂 )
اختیار داری ، نفرمایید ، دست پرورده ایم 🌸
مرسی فدات شم 🌸🌸🌸🌸🌸
سلام داستانت ..... ام بد نبود ولی به پای هری پاتر نمیرسه بجای اینا میتونی فن فیک بنویسی تا وقتت برای این داستانای مسخره هدر بدی
داستان من ربطی به هری پاتر نداره ، در ضمن من فن فیک نویس نیستم ، داستان منم مسخره نیست
پس چرا هیچکی نمیخونه ؟؟؟؟ .
اتفاقا خیلیم طرفدار داره
خب واقعا سخت بود یکروزه کل قسمت هاش را بخوانم چون پس فردا امتحان ریاضی دارم و روز بعدش هم امتحان ...امتحان و ...
ولی داستان قشنگی بود کامل خوانم و لذت بردم .
من داستان های زیادی شروع کردم به خواندن ولی دوستان به نوشتن ادامه ندادن خواهشا تا آخر ادامه بده
ممنون برام باارزشه حتما تا اخر مینویسمش
نمیدونم چقدر فیلم میبینی ولی سبک نگرش تو از جادو شبیه به هری پاتر نیست ، بیشتر شبیه به سبک جادو در فیلم مرلین هست .
پیشنهاد میکنم این سریال را ببینی ۳ فصله و نکات جالبی داره که شاید بکارت بیاد .
احتمالا میدونی که مرلین قدرتمندترین جادوگر افسانه ای هست . حالا ببین خوشت میاد .
میشه گفت تو دو برحه از تاریخ این بلا را سر جادوگر ها می آوردن اواخر قرن پنجم زمان حکمرانی اوتر پندارگون و قرن ۱۴ یا ۱۵ داستانت تو کدوم یکی هست؟
قرن ۱۵
آها پس تو قرن ۱۵ بوده آخرای جنگ صلیبی🤔
میدونی شاید لازم نباشه بگم ولی ارزش داستانت خیلی بیشتر از داستان من هست . داستان من هر چقدر هم متفاوت از هری پاتر باشه و دور از هری پاتر ، همچنان فضای داستان مال خانم رولینگ هست ولی داستان تو تمام محتوا و فضاش مربوط به خودته ، برای تو یک داستان واقعی هست ولی برای من و امثال من فقط فن فیک هست ، برو حالشو ببر 😅
چه نظر پخته ای 👏👏👏👏👏
درباره داستانت کنجکاو شدم 🌸
ببخشید یه دفعه پریدم وسط ولی خیلی تحت تاثیر نظرت قرار گرفتم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏
حالا اگر موافق باشی بعد از نکات خوب چندتا نکته منفی هم بگم اولیش این بود که توی اسلاید اول که خواننده با شخصیت های من آشنا نیست بهتر بود بجای اسمشون توصیفشون میکردی(یه پیرزن یه دختر جنگجو یه جادوگر و یه مرد خیلی عجیب) اینجوری بهتر میشد از کلمه البته هم سعی کن کمتر استفاده کنی یه چیزی که یکم سرش اذیت شدم پارادوکس بود خیلی رفتار و دیالوگ هاش عوض شده بود ولی بازم خوبه اینارو به عنوان انتقاد سازنده از من بپذیر و موفق باشی منتظر قسمت بعد هستم
اره ولی خب طرفدارای شاهدخت طرفدار داستان توام هستن اتفاقا توصیفشون کردم ولی خیلی زیاد شد مثلا اسلاید ۷ و ۸ قرار بود یکی باشن ولی تستچی نوشت نباید بیشتر از ۳۰۰۰ کاراکتر باشه برای همین دوتا شدن اسلاید اولم قبول نکرد مجبور شدم کمش کنم بعد در مورد پارادوکس من کل دیالوگایی که تو قسمت ۱۸ بود اوردم بعد خب بخاطر اینکه اون یه کپی هست قدرتش نصف شده بخاطر همین یکم تغییر کرده و والا اون جایی که پرتش کرد رونا مودب بود اونم مودب شد بعد در کل رونا کاری میکرد که اونم بهش احترام بذاره وگرنه براش کاری نداشت
آینه خودش بگیره شایدم بخاطر اینکه مادر ریچله و درکل اتفاقا نظراتت دوست دارم چون همیشه وقتی یه متنی به خانوادم میدن چه خوب باشه چه بد میگن خوبه البته بابام اشتباهاتم میگه پس اولین نفری هستی که داری انتقاد میکنی و برام جالبه
نظری نداری آرین ؟
شرمنده الان جواب کامنتتو دیدم خب آره منم این مشکلو دارم خیلی دوست دارم نقد بشه داستان و خوشحالم که دوست داری کلا آدم انتقاد گیری ام خوب و بدو باهم میگم
شاهکارو ولش کن فراتر از شاهکار خلاقیتت هم دوست دارم این که عوض کردی متنو خیلی بهتر شد ولی کاش یکم شخصیت هات کمتر بود ما ده نفر بودیم شماهم ده نفر خیلی شلوغ بود داستان یعد پیشنهادم اینه که بجای نوشتن اسم کاراکتر و گذاشتن : جلوش میتونی از کلمات:(گفت- پرسید- پاسخ داد- فریاد زد- زمزمه کرد- زیر لب گفت-) استفاده کنی هم قشنگ تره هم اینکه خواننده راحت تر متوجه میشه
من فقط هنرم ریختم روی دایره همین اتفاقا خودمم میخوام از پارت بعد شخصیت هارو کمتر کنم
ممنون اخه تو کلاس نشستم نوشتمش یه ساعته ( به نبوغ خودم افتخار میکنم فقط کاش سردرد نداشتم ) فکر میکردم خوب نشه ولی بد نشد