
هاییییی 👋👋👋👋👋👋 ببخشید دیر شد راستی من قرار خیلی زود به زود براتون پارت ولی یه چیزی مدرسم حضوری شده وایه همون یکمی دیر شد کایوتامبریم شروع کنیم

جیمی :جیمی این خانم کیه؟ جیمی:دوستمه منظورم پر هست.! امیلیا:او پس ایشون کاترینن کاترین:شما منو میشناسین؟امیلیا:بله اینجا همه شمارو میشناسن منظرم خانواده ما و کسایی که جادو دارنه کاترین: اهان جیمی من کجا بخوابم هان؟؟؟ جیمی:اتاق من کاترین:ام م باشهه😊😊😊 آنچه گذشت: باید فرار کنم .... بیا بریم مخفیگاه من تو نیویرک ...... همه اینجا شمارو میشناسن .... . کجا بخوابم ها .. .. اتاق من عکس اینجا کاترین

داخل اتاق:💟کاترین:جیمی من یه سوال داشتم👧! جیمی:ام بپرس!🙈کاترین:منظرت از پر چی بود؟😞 جیمی :منظورم از پر پریناز بود!😰 😵کاترین: چرا پریناز😬 جیمی:چون پری هستی و ناز 😊😵 کاترین:او اوکی گرفتم چی شد👌👌👌 عکس این بخش جیمی😇😈

جیمی:تو اون مردارو میشناختی؟ کاترین نه چطور؟؟ جیمی:همینجوری گفتم شاید قبلا دیده باشیشون کاترین:فکر کنم یکیشون تو دانشگاه ما کار میکرد و چند روز پیش برگشت به کشور خودش!! جیمی : پس واسه ی این امده تو دانشگاتون تا شمارو زیر نظر داشته باشه و الان برای اینکه حمله کنن امده بیرون از دانشگاه کاتی کاترین:جیمی میگم چرا در مورد جادو به من نگفتین جیمی ::چونکه ...

کاترین:جیمی میگم چرا در مورد جادو به من نگفتین جیمی : چونکه خوب راستش داداشت قرار بود بهت بگه و منم خیر سرم قرار بود راز داری کنم و این راز بزرگ را فاش نکم و جلو ی تو هیچ کدوممون از جادو استفاده نکردیم تا شک نکنی کاترین:: چرا نگفتین چراااااااااا😠😠😠😠😠 جیمی :ترو بخدا منو نخور کاترین اتفاقا میخوام جرت بدم بیا اینجا ببینم جیمی : نه ترو خدا ولم کن باداد گفت:کمک وای کمکم کنید وایییی مردم کاترین : حرف نزن.......

کاترین:حرف نزن خیلی از دستت نارحتم و بعد گریه کرد جیمی:کاترین ما بخاطر خودت نگفتم عزیزم کاترین:پس چرا شماها میدونید جیمی چون ما رفتیم یه جایی که نمیگم بعدن خودت میفهمی کاتی و اونجا فهمیدیم

اونجا فهمیدیم تو اون موقع با دوستت رفته بودی پاریس کاترین خب نگفتین نرو شما استقبالم کردید جیمی:منکه اونجا نبودم عزیزم تازه خانوادت اومدن دنبال ما من گفتم کاترین کو؟ کاترین:خب چرا مامانم و بقیه نمیخواستن من درمورد جادو بدونم احتمالا یه چیزی هست که ما نمیدونیم جیمی واقا به جون تو من نمیدونم چیزی بیا باهم تحقیق کنیم چونکه من زیاد جادو بلد نیستم ۲ دوز دیگه راه میفتیم میریم اونجایی که گفتم اونجایی که گفتم کاترین:چرا دو روز چرا فردا نه جیمی: چونکه آماده شدن زمان میبره کاتی سارینا:بچه ها من کاترینو ازین به بعد کاتی مینویسم

کاتی:باشه وای جیمی:چی شده کاتی: اونا اینجا بدو باید فرار کنیم.جیمی:کجا بریم کاترین:بریم پاریس جیمی: اوم باشه و ورد جادویی که میخونن برن پاریس:جادو جادو مارو ببر پاریس از زبون اون مرده که ردیاب رو اونا گذاشته و میفهمه کجان:قربان(اسم رییسشون لئوهست) (اسم اون مرده هم زدود یاکه )

(اسم اون مرده هم زود یاکه ) لئو:چیه زودیاک:قربان انگار الان رفتن پاریس لئو :چیییی😠😠😠 چطور؟زود یاک : با جادو😣 حالا برگردیم پیش کاتی جی جی بچه ها به جیمی هم میگم جیجی :رسیدیم پاریس کجا بریم؟؟؟؟کاتی:بریم پیش دوست من فعلا بعدش یه فکری میکنیم جی جی ::باشه خونش کجا است کاتی کاتی:اوم زنگ میزنیم ازش میپرسیم😊😊

کاتی کاتی:اوم زنگ میزنیم ازش میپرسیم😊😊 جی جی : اهان باشه زنگ بزن کاتی: اومممممم جی جی : چی شده کاتی نگو نکنه شششششمااارشووو ندارییی؟ نگو کاتی :::حدس شما درست بید 😊😊😊😆😆 جی جی :نه هههههههه الان ما کجا بریم پولم نداریم بریم هتل گلم 😊😊😊 کاتی :: خب الان من چه کنم شاید دوستم یه وقت امد این ورا صبر میکنیم تا شب اگه نیومدم یه فکری میکنیم

کیوتام تموم شد امیدوارم خوشتون امده باشه ول یچون قراره مدرسم حضوری بشه دیر پارت میدم آنچه خواهید دید : کاترین تو جیجی چرا نرو چرا امد شماره نیومد و تامام دوستون دارم چالش:اسم دوست صمیمی تو بگو اگه دوست داشتی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)