
سلاممممم به طرفتارای میرالکسی
حالا تو این شرایط سخت باید چیکار کرد از ترفی تو نمیتونی آدرینو پیش این مرد فولادزره تنها بزاری و بری و از ترف دیگه نمیتونی بزاری هاکماس کفشدوزکو ازت بگیره همینطورکه غرق تو افکارت بودی و هاکماس با ناتالی جعرو بحس میکرد صدای آدرین به گوشت میرسید :مری مرینتم کجایی دخترررر جوری که نفهمن از پنجره زدی بیرون و رفتی طبقه بالا
و آدرینوصدا زدی :آدرین من اینجام به بالا نگاه کرد و اومد پیشت گفت کجا بودی اینهمه دنبالت کشتم با چهره ای پریشون گفتی :باید یه رازی رو بهت بگم و بردیش تو أتاق درو محکم بستی بعد قفلش کردی یه دست آدرین رو سفت گرفتی و گفتی کیتی بیا بیرون کیتی که ا مد بیروندید آدرین داره با تعجب بهش نگاه میکنه دست پاچه شد و روبه تو کرد و گفت:
مرینت این چه کاری بود تو هویتتو لو دادی!!! گفتی اشکالی نداره اون...اون باید بدونه من لیدی هستم آدرین نمیدونست چی بگه دستتو رها کرد و پلنگو صدا زد پلنگ هم اومد بیرون و بازم مثل کیتی آدرین و تو دستای همو گرفتین بدون اینکه به هاکماث فکر کنی چند دقیقه از خود بیخود شدی و فقط به آدرین نگاه میکردی
صدتی در شماهارواز رویا رها کرد ناتالی بود میگفت :مریدنت دخترم نه ببخشید مرینت آقای آگرست باتو کار داره دستات میلرزید با صدای لرزان گفتی :ب... بله خانم نا... ناتالی بعد که ناتالی رفت روبه آدرین کردی و قزیه رو براش گفتی
اون باورش نمیشد پدرش هاکماث باشه سرشو تکون میداد و با دهان باز به توزل زده بود تو چشاش نگاه کردی و سوگند خوردی که راست میگی بعد چند دقیقه سرشو به نشونه (باشه) تکون داد و شد کت نوار توهم لیدی 😍😍😍😍
رفید پایین هاکماث جلوی شما ایستاده بود و با خنده شیطانی میگفت :مرینت دوستتو به مننن معرفی نمیکنی بعد به کت نوار زل زد و گفت پشت اون نقاب کیه و صداش برد بالا پشتتتت اون نقاب مسخرهههه کیهههههههه. 😠😡گردونه خوش شانسی رو به سمتش پرتاب کردی و گفتی توکه خیلی باهوش بودی هاکماث تو قهمیدی من لیدی هستم فقط با یک نگاه به عکسم اما کسی که 16سال بهش نگاه میکردی رو نشناختی 😀😁😂
هاکماث شاخ دراورد و گفت :ها چی.... آ... آدرین تو اینهمه سال بر علیهه پدرت جنگیدی!!! کت گفت :بله منم آدرین پسر یکی یدونت من با پدرم نجنگیدم من برای عدالت شهرم جنگیدم تو پدر من نیستی پدر من مهربون بود. دوسم داشت نه مثل تو که... که بعد دهنشو بست و گفت آماده ای لیدی سرتو تکون دادی و گفتی چه جورمممم
هاکماث به درغ خودشو انداخت زمین و گفت آی قلبم نوار هم سریع چوب دستیشو انداخت زمین و رفت پیشش هاماث دستشوگرفت پسخدی زد و انگشترشو از دیتش در اورد آدرین افتاد زمین و بی هوش شد هاکماث قه قهه زنان سمت تو میومد
خوب داستانهم این پارتش تموم راستی یه سوال شما همون لیدی با کت نوار رو دوست دارید یا لیدی نوار تونظر هاتون برام کامنت کنید
عزیزان بهم بگید بیشتر چه سبک داستانی رو دوست دارید بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هر دو
بابا اینا پدر و پسرن همچین کاری با هم نمی کنن 😐
فکر کنم کلا با منو داستانم مشکل دازی تو ها بابا این از دید منه نه تو
حرف حق
اسم کوامیه ادرین هم پنگ نیست پلگ هست
حالا شما هی بهونه بگیر خوب اشتب نوشتم قتل که نکردم
مثل همیشه عالی من نمیدونم هرچی دوس داری اسمش رو بزار لیدی نوار هم قشنگه من سبک اکشن و رمانتیک با یکم کمدی دوس دارم
ممنونم عزیزم باشه