بن بست عشق❤F2 P7

مرینت: تو میفهمی چی داری میگی ادرین: چیه تافهمیدی ترسیدی 💔 مرینت: من هیپ کاری نکردم واسه کاری هم که نکردم نگران نمیشم😡 ادرین: واسه همین جوری رفتار میکنی که دیگه دوسم نداری😫

مرینت: من دوست داشتم💔.. ادرین: ولی دیگه نداری اره؟ 😢 مرینت: ادرین خودت میدونی چقدر دوست داشتم 😡💔 ادرین: داشتی ؟ یعنی دیگه نداری؟😭

مرینت: چرا همچین فکری کردی اگه دوست نداشته باشم بهت خیانت میکنم💔🙅 ادرین: پس چرا جوری رفتار میکنی که دوسم نداری ؟ چرا به لوکا بیشتر از من اهمیت میدی 😢💔

مرینت: ادرین خیلی و نمک نشناسی (بعدشم رفت بیرون از خونه ) 💔 پلگ: بهتر نیست بری دنبالش تو نمیتونی توی این بارون ولش کنی 😶

ادرین: ولش کن داره میره خونه ی عشقش💔😢 تیکی : مرینت حالا میخوای کجا بری توی این بارون😯 مرینت(با گریه): نمیدونم تیکی 💔مغزم دیگه کار نمیکنه 😭

تیکی: خب برو خونه الیا .😶 مرینت: الیا نیست خونه نینو میمونه امشب 💔 تیکی : ای بابا حالا میخوای بری خونه ی کی 😫 مرینت: میرم پیش لوکا😢 تیکی: اما ادرین ...😯 مرینت: ادرین برام مهم نی 😡من به اجازه ی اون لازم ندارم با هرکی بخوام میتونم دوست باشم💔