
درد(جیمین)4

خب بزن بریم از اینجا به بعد ا/ت شد لنا یادتون باشه در رو باز کردیم چهار تا دختر خوشگل جلوی در بودن (عکس بالا)یکی یکی خودشون رو معرفی کردن اولی: سلام من جنی هستم دومی:خوشبختم لالیسام میتونی لیسا صدام کنی نفر سوم:سلام رزی هستم خوشبختم چهارمی هلو من جیسو هستم خوشبختم بعد من گفتم سلام من لنا هستم خوشبختم و بعد با هاشن دست دادم دستم رو خیلی محکم فشار دادن تعجب کردم بعد راهنماییشون کردم برن بشینن وقتی رفتیم وقتی با اون دختر هم رو دیدن یک نیش خند بهم زدن و رفتن نشستن
وقتی رفتیم بشینیم یک چشم قوره بهم رفتن که من اون وسط دستشوییم ریخت تو خودم والا چرا اینجوری نگاه میکنن ترسیدم فکر کنم لجن وقتی نشستم همه تو گوشیشون بودن و میسو با جنی و لیسا و رزی و جیسو هی بهم تیکه میومدن بعد زنگ در دوباره خورد (کیه )

رفتم پدرم در رو باز کرد 3نفر جلوی در بودن ای بابا پسرن داشتم میمردم ا خجالت خودشون رو معرفی کر سلام من نامجون هستم خوشبختم اون یکی گفت سلام من تهیونگ هستم خدایی خیلی جذاب بودن من گفتم س.سلا .م من لنا هستم خوشبختم بعد پسره میخواست دست بیاره که دست بده من فهمیدم و سریع برای احترام گذاشتن خم شدم که اون کار رو نکنه فکر کنم فهمید چون دستش رو برد پشت دوستش نامجون بعد بابام گفت راهنماییشون کنم افتادم جلو اون دوتا که رسیدن دخترا خودشون رو جمع و جور کردن و عشوه میومدن اییییی چندشم شد(من خودم بیلینکم ها فقط داستان شخصیت کم بود)
اه چندشم شد بعد رفتیم نشستیم اون پسره که اسمش تهیونگ بود گفت راستی به من Vهم میگن لقبمه بهد من هیچی نگفتم و فقط سرم رو به نشانه تایید بالا پایین کردم بعد اون یکی که اسمش نامجون بود هم گفت به منم بعضی وقت ها میگم نامی یا Rmبازم همون کار رو کردم بعد اون تهیونگه (هوی اون چییه بی فرهنگ) گفت تو لالی یک دفعه چشمام از تعجب درشت شد بعد سرم رو انداختم پایین بعد گفت راستی فهمیدم خم شدی که دست ندی ببینم چته تو هیچی نگفتی یک دفعه بلند شد دستش رو کرد تو جیبش اومد جلوت وایستاد دستش رو آورد جلو بعد بهش دوباره با تعجب نگاه کردی که دستش رو تکون داد گفت زود باش که یکدفعه(چی شد ههههه)
یک دفعه زنگ در رو زدن که همه به در نگاه کردن چون قبلش همه بهم زل زده بودن الان احساس کردم راحت شدم قبل از این که نگاشون رو از در بگیرن و دوباره اونجوری بهم زل بزنن مثل فشنگ از جام بلند شدم رفتم پیش مادر پدرم تا بریم در رو باز کنیم در رو که باز کردیم 2 نفر دیگه جلو در بودن 2 تا پسر دیگه ولی خدایی اینا هم جذاب بودن این ها هم مثل قبلیا سلام کردم اولی گفت سلام من جین هستم ایم ورلد واید هندسام یو نو بعد پدرم بغلش کرد گفت وای جینن پسر چقدر بزرگ شدی فهمیدم همدیگه رو میشناسن(نه بابا تنهایی فکر کردی خیلی زحمت میکشی اصلا هههههههههه)بعد گفت شم هم چقدر پیر شدید بعد بابام گفت اره ولی هنوزم جذابم بعد رو به مامانم گفت مگه نه خانم بعد مامانم گفت معلومه عزیزم تو برای من با قبلنت هیچ فرقی نداری یک لحظه رفتم تو فکر این نگاه و این صحنه چیزیه که هیچ وقت بین مادر پدرم ندیدم یک دفعه با صدا مامانم به خودم اومدم بعد اون یکی گفت سلام من جونگ کوک هستم بعد پدرم گفت دختر خوشگلم لطفا راهنماییشون کن فکر لنا:این کلمات و تن صحبت چیزیه که همیشه حسرتش رو می خوردم بعد راهنماییشون کردم بعد اون پسره تهیونگ اومد دوباره حرف بزنه که من سریع رفتم تو آشپز خونه
الان یک ساعت گذشته و تقریبا همه اومدن یک دفعه زنگ در خورد رفتیم در رو باز کردیم 4 نفر جلوی در بودن گفتن سلام بعد مامانم گفت به به ببین کیا اینجان خانواده پارک دلم براتون تنگ شده بود کجا بودید بابا دیگه ما رو تحویل نمیگیرید بعد اون خانم گفت این چه حرفیه بیا بغلم ببینم بعد همدیگه رو بغل کردن بابام رو به اقای پارک گفت این خانم ها رو نگاه کلا 3هفته شده همو ندیدید طوری میگید انگار 100سال شده بعد مردا هم رو بغل کردن

خب امید وارم خوشتون اومده باشه پارت بعد جالب میشه یو هاهاها ههههههههه خب اگر دوست داشتی و دلت خواست کامنت و لایک کن اگر نه هم که نه دیگه چی بگم والا به من چه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پارت بعد رو نمیزاری بعد چرا اسمش درد جیمینه؟ چون تا اینجا هیچی از جیمین نگفتی
هوراااا عالی بود😍🍫
چشم ببخشید امروز پارت 5 رو میزارم همین الان مینویسمش
سریع باش
اوکی بابا پرو نشو سلی میزنم تو سرت صدای بز بدی ها 🤣🤣🤣
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود فقط لطفا زود زود بزار
چشم ببخشید دیر شد انقدر همین امروز پارت بعد رو میزارم