اینم پارت ۴ ☺💜
راه افتادیم سمت خوابگاه ساعت نزدیکای ۵ بود منو جیمین قرار بود بریم بیرون یه سری وسایل بگیریم آخه وسایلم خونه عموم و منم نمیرفتم بیارمشون بعد از خرید مفصل من و جیمین ساهت ۸ شب بود تصمیم گرفتم شام رو از بیرون بخوریم بعد از خوردن شام ساعت نزدیکای ۱۰ بود رفتیم خونه تا در رو باز کردیم بله بله بله مامان جین رو دیدیم دستش پشتش بود بعد برای شوخی یه کاسه خامه پخش کرد توی صورتم ا/ت:صبر کن منم صورت ولد وارد هندسامیت رو خراب میکنم هنوز نرسیده صمیمی شدیم رفتم توی اتاقم یعنی اتاق من و جیمین لباس فانتزی راحتی تو خانگی پوشیدم و رفتم پایین قرار بود خودمو معرفی کنم
رفتم پایین و همون داستان کوفتی رو تعریف کردم بعد از نیم ساعت حوصلم پوکید بقیه ام سرشون توی گوشی بود من یه فیلم پیشنهاد دادم بله درسته فیلم ترسناک بعد از گذشت ۱۰ دقیقه جیمین شروع به داد زدن کردجیمین:یاااااا خداااااآ اون جسدو بزن اونور چندششششش منو کوک جیهوب و شوگا غش کردم خنده تهیونگ و نامجون جین دل و رودهشون با فرش خونه یکی شده بود😂🤣بعد از عذاب دادن جیمین و تمام شدن فیلم ساعت نزدیکای ۱۲ بود نامجون:بچه ها دیگه وقت خوابه نمیخواید که فردا از پرواز عقب بمونیم همه با هم نهههههههه نامجون:پس برید بخوابید اعضا شب بخیر گفتن و رفت تو اتاق منو جیمین رفتیم تو اتاق
منو جیمین رو تخت هامون دراز کشیدیم بله گوشی هامونو گرفتیم دستمونو من بعد از نیم ساعت بهش پیام دادم ا/ت:جیمناااااااا نمیزارم بخوابی لولو خرخره تو فیلمم👻الان میام موخولمت من رفتم بالا سرش پتو مو انداخته بودم روی سرم و دستامو مثل زامبی کردم جیمین تا دیدم یک جیغ کلف کشید جیمین: ا/ت کمک پیامت به حقیقت پیوست یا خداااا😖 منم پتو رو زدم اون ور جیمین وقتی دیدم با هم غش کردیم خنده نامجون بعد از ۵ دقیقه اومد نامجون:مگه شما خواب ازتون گرفتن؟
ما ام مثل بچه ها خودمونو انداختیم روی تختو پتو کشیدیم رومون هر دو بعد از ۵ دقیقه خوابش برد ا/ت:صبح ساعت نزدیکای ۹ بود رفتم دست و صورتم رو شستم و موهامو شانه کردم دم اسبی بستم تصمیم گرفتم صبحانه امروز رو من درست کنم بعد صبحانه رو درست کردم چیدم سر میز ساعت ۹ و نیم بود اول رفتم جیمین و بیدار کنم بیدار نشد یه جیغ کشیدن تو گوشش به همراه جیغ دو متر پرید هوا جیمین:ا/ت مگه کرممم داری ا/ت:نه ندارم اومدم بیدارت کنم برا صبحانه
ا/ت:راستی بریم اعضا رو هم طوری بیدار کنیم؟ جیمین:فکر معرکه ای است👌اول رفتیم سراغ کوکی اول من به جیمین گفتم در رو محکم باز کنیم و بلند اسمشون رو صدا بزنیم جیمین با پا در رو باز کرد و منم بلند جیغ زدم کوکیییی شیر موزییی کوک:مرز دوتا مرغ عاشق چرا میاد سر وقت من جیمین:ما مرغ عاشق نیستیم دوم برا صبحانه اومدیم بیدارت کنیم کوک:باشه شما برید منم میام تا اومدیم بیاد بقیه اعضا بیدار شده بودن ا/ت: فکر کنم با جیغ من بیدار شدن🤣جیمین:فکر کنم😂😂😂
کم بود ولی طولانی
خوب من برم درس دارم😣
دوستتون دارم💜 حتما مراقب خودتون باشید 😊
بابای😇

💜BTS💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعددددددددددددددد
بررسیه 😊
اگه میشه فالوت کن من فالوت کردم💜