
میدونم خیلی دیر شد قل میدم زود تر بزارم😕🙏🏻
(دو هفته بعد مراسم ختم ) صبح با صدای آلارام گوشیم بلند شدم جلو آینه خودمو دیدم زیر شمام پوف کرده یکی در اتاقم رو زد ات: بیا تو . خدمتکار امد تو خدمتکار : ببخشید خانم اقای پارک وکیل خانوادگیتون امدن . ات: الان میام. خدمتکار رفت بیرون بلند شدم ابی به صورتم زدم لباسم و عوض کردم رفتم پایین اقای پارک و ایلین رو مبل نشسته بودن تا منو دیدن بلند شدن اقای پارک: خانم لی به خاطر پدرتون تسلیت میگم. ات: ممنون اقای پارک اتفاقی افتاده؟ اقای پارک: بله متأسفانه، بشینید لطفاً. نشستم کنار ایلین اقای پارک: خب نمیدونم چجوری بگم ...... ام اقای لی بدهی زیادی بالا اوردن و طلب کارا خیلی زود پولشون رو میخوان ..... میتونم اینجوری بگم که پدر شما ورشکست شدن. با این حرفش چشای منو ایلین شد اندازه یه گردو ایلین: خب ما الان باید چیکار کنیم؟ اقای پارک: تنها وارث های اقای لی شمایین شما و دخترشون باید این برگه هارو امضا کنید تا سریع بتونم طلب پدرتون رو بدم
ناچار برگه هارو امضاع کردم اقای پارک: فردا برای مصادره اموال و خونه میان . ا.ت : خب باشه ما میریم اونیکی خونه. قیافه اقای پارک اشفته شد اقای پارک : متاسفم خانم لی ولی اون خونه هم جزء اموالیه که مصادره میکنن . چشمامم رو روهم فشار دادم قطره اشکی از گوشه چشمم سور خورد من ملکه خونم پرنسس پدر و مادرم الان هیچی ندارم. بلندشدم با صدای نسبتا بلندی گفتم : پس برای من چی مونده من با مادرم کجا زندگی کنم. اقای لی : مایه ی شرممه اینو میگم ولی میتونیم مادرتون رو بگذارید خونه سالمندان ولی برای خودتون هیچ نظری ندارم . با این حرفش آتیشی شدم ا.ت : گمشو بیرون . از جاش بلند شد اقای پارک : خانم لی ... ا.ت : گفتم گمشو ... از جلو چشام گمشو . ایلین بردش بیرون هرچی دم دستم بودو شکوندم نشستم رو مبل دستام رو گزاشتم رو صورتم گریه کردم ایلین : برات سخته درسته ؟ هه برات یه پیشنهاد دارم که خودتو مادرت بی خانمان نشین . سرمو اوردم بالا لبخند تمسخرآمیزی رو لباش بود با صدایی که انگار از ته چاه میومد گفتم: بگو . لبخندش پرنگتر شد ایلین : من خیلی کم پول دارم یه خونه هم دارم که توش بخورو نمیر زندگی کنم ولی بیشتر نه . ا.ت: خب این به من چه؟ رویه دسته ی کاناپه نشست
ایلین : زود میرم سر اصل مطلب من پول دارو های مادرت رو میدم بهتون جای خواب و غذا هم میدم ولی تو باید کار کنی و برای من پول بیاری . یعنی باید این پیشنهاد رو قبول میکردم ؟ ولی من آرزوم بود درس بخونم یکی بشم ا.ت : من میخوام تحصیل هم کنم. اخماش رفت تو هم ایلین: نمیشه کار میکنی و زندگی همین وگرنه مجبوری آواره ی کوچه خیابونا بشی . ا.ت: ایلین قول میدم خوب کار کنم خوب پول دربیارم ولی بزار درسم رو بخونم لطفاً. رو به روم وایساد ایلین : باشه ولی کاری که من برات جور میکنم رو باید انجام بدی قبوله ؟ منم رو به روش وایسادم ا.ت : قبوله
به خونه رو به روم نگاه کردم خیلی افتضاح تر از اون چیزی بود که انتظارش رو داشتم درب و داغون ترین چیزی که دیدم دسته ی ویلچر مامانم رو گرفتم با هزار بدبختی رفتم داخل یه حیاط کوچیک داشت ایلین درو باز کرد ایلین : اگه دیدزدنات تموم شد بیا تو کلی کار داری . ویلچر رو بردم تو ایلین: یاااا کفشاتو درار . دلم می خواست یدونه بزنم تو دهنش ولی حیف به کمکش نیاز دارم حیف ، کفشلم رو دروردم یه خونه دو طبقه قدیمی کلش رو حساب کنی اندازه خمس خونه ما هم نمیشد انگار توش بمب ترکیده بود ایلین: خب بزار یسری توضیحات بدم اینجا باید به من احترام بزاری دختر جون جوع و جور کردن خونه و غذا درست کردن و خرید با توئه چیز اضافی دلت نباید بخواد شهریه دانشگات بالاس باید مدرست رو عوض کنی اگه نمی خوای عوض کنی باید زیاد کار کنی کارت هم از شنبه شروع میشه بعد مدرسه تا هروقت تموم شه ، اینجا دو تا اتاق داره یکیش ماله منه یکیش هم مال تو یا مامانت یه اتاق زیر شیروونی هم هست یکیتون بر دارین حق نداری بدون اجازه من کاری کنی مفهومه ؟ سری تکون دادم واقعا قوانین سختی بود من کار خونه بلد بودم اما زیاد کار نکرده بودم برام سخت بود ایلین: و اینکه من الان باید برم بیرون شب هم مهمون داریم پس خونه رو تمیز کن برات پول هم میزارم برو خرید یه چیزی درست کن
درو باز کردم ایلین بود یه مرد هم همراهش بود ایلین: ا.ت معرفی میکنم اقای چا . امدن تو ایلین: واو فکر نمیکردم بلد باشی کار کنی. رفتم سمتش یقش رو گرفتم ا.ت: عوضی حدقل بزار یه ماه از مردن بابام بگذره بعد دوست پسر بگیر . توسط یه نفر کشیده شدم با حس سوختن صورتم تازه وضعیتی که درش هستم رو درک کردم دستم رو روی گونم گذاشتم صورتم خیس شده بود به خودم لعنت فرستادم نباید تو این شرایط گریه کنم با دو رفتم طبقه بالا ویلچر مامانم رو برداشتن نشوندمش روش چمدونم رو برداشتم رفتم پیین اقای چا : هوی چته کجا داری میری. ا.ت: به شماها ربطی نداره . به سمت در رفتم درو باز کردم اقای چا: ایلین بگیرش اگه بره همش تقصیر تو میشه . ولی دیر بود درو بستم
در خونه رو به روم رو زدم ؟: بله . در باز شد زنی با چهره ای که دقیقا شبیه مامانم بود تو چارچوب در نمایان شد با دیدن ما لبخندی رو لبش امد . ا.ت : مزاحم نیستم خاله؟ خاله : این چه حرفیه ا.ت تو عشق منی مزاحمم باشی بیا تو . رفتم تو اقای کوین شوهر خالم خونه بود داشت آشپزی میکرد ویلچر مامانم رو گزاشتم یه گوشه کوین امریکایی ادم خیلی موأدب و مهربونیه . ا.ت : های مستر کوین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی خوب بود پارت بعدی رو سریع بزار
ممنون گلم
گذاشتم
پارت بعدی رو زود بزار با سپاس
گذاشتم
عالی بود🖤🐰💥
ممنون🖤
یاححح💜🔥
⛓️
عالی پارت بعد پلیز
تو برسیه 💎