
خب ... سلوووووم !.تو این داستان کلی اتفاق های مهیج قراره اتفاق بیوفته پس لطفا وقت بزارید و این داستان رو از دست ندید ارمی های گوگولی 😍😍😍😍😘😘
من اسمم ۱/ت هست ( خودتون هر چی میخواید اسم اون دختر رو بزارید 😘 و آرزوی بودن یه گریمور شدن رو دارم ببخشید که پریدم وسط ولی باید بهتوت بگم تو این داستان داره میگه که اگه گریمور های بی تی اس میتونستن مجرد باشن چه اتفاقی میوفتاد . و ادامهی داستان... من اسمم ۱/ت هست و ۲۳ سالمه من گریم کردن رو خیلی دوست دارم و آرزو دارم که یه روزی عضو گریمور های بی تی اس بشم ( شما با این مشخصات هستید ) حالا بریم سراغ داستانمون
ساعت مثل همیشه زنگ خورد و من دوباره بیدار شدم تا برم دانشگاه هنر ( نمیدونم برای گریمور شدن باید بری هنر یا نه ) صبحونهام رو خوردم و نشستم پای گوشیم بعد از اینکه کلاسم تموم شد گوشی رو گذاشتم کنار و رقتم به پدر و مادرم یه چیز خیلی مهم و سخت رو بگم 😓😫😫 من : مامان ، بابا ! مامانم : چته ؟ باز چه گندی زدی ؟ من : 😒😒😧😕😑 هیچ گندی نزدم ! میخواستم بگم من نمیخوام تو ایران گریمور بشم ! میخوام تو کره یه گریمور معروف بشم ! بابام چایی دستش بود که محکم گذاشت روی میز و گفت : کره ؟؟! من : آره ! 🙂🤗 بابام : میتونی بری ولی باید بگم اگه موفق نشدی من بهت هیچ کمکی نمیکنم !!! من : باشه قبول . 😄😄 من الان مدرک کافی برای گریمور شدن تو کره رو دارم ! فقط اجازهی شما مونده بود ! حالا کی برم بابایی ؟ ☺☺ بابام : یه هفتهی دیگه چطوره ؟ من : باشه خوبه 😆😆😅
منم ذوق مرگ رفتم تا وسایل هامو جمع کنم که دیدم هد چی لباس دارم متناسب با فرهنگ ایرانه ! رفتم بیرون تا کلی چیز میز بگیرم ! یه نکته : شما تو این داستان یه ارمی هستید . وقتی وارد مغازه شدم اول یه شلوارک لی بر داشتم با یه هودی طوسی بعد با دو تا شال گردن متفاوت و یه نیم پوت و سه جفت کتونی دوباره رفتن سمت هودی ها و یه هودی صورتی ملایم و یه هودی مشکی گرفتم دو تا شلوار که یکیش طوسی بود و یکیش لی بود
وقتی از مغازه اومدم بیرون سریع به سمت خونه رفتم تا لباسام رو بزارم تو چمدون ! ( یه هفته بعد ) ... 🤗🤗 بابا جون ! مامان جون ! خدافظ من دارم میرم فرودگاه !! 😄😄 مامان : باشه دخترم مواظب خودت باش هر روز به ما زنگ بزن باشه ؟ من : باشه حتما و از همه خدافظی کردم و رفتم به سمت فرودگاه سوار هوا پیما شدم وای خدا ! چه حس خوبی بود !!! اصلا باورم نمیشد با مخالفت های پدرم جنگیدم و الان سوار هواپیما شدم !!!!
وقتی رسیدم کره شب شده بود ! رفتم یه هتل تا اتاق بگیرم ! تا فردا برم سئول !! 😀😀😀 رفتم برم هتل که یه آقای رو دیدم ! خیلی خوشتیپ بود ولی نمدونم چرا همه جاش رو پوشیده بود ؟! ولی زیاد محل نزاشتم چون خیلی ذوق داشتم و هیچ چیز منو مشغول نمیکرد . که یه دفعه دیدم یه ماشین با سرعت داشت بهم نزدیک میشد 😖😲😲😓😣😥 نزدیک بود بخوره به من که یه دفعه ..
یکی اومد و منو هل داد تا به ماشین نخورم !😧😨 برگشتم و دیدم که همون مرده هست که یکم عجیب بود و همه جاش رو پوشیده بود 😩😩😨😨 بلند شدم و دیدم همون مرده بعم گفت : حالتون خوبه ؟ ( شما تو این داستان کرهای بلدید ) من : آ...ر...آره مرده : لطفا مراقب خودتون باشید من : شما کی هستید ؟ چهرهی شما برای من خیلی آشنا هست 🤔🤔🤔 مرده : من..خب من...اممممم من جیمین هستم ! پارک جیمین من : 😍😍😨😨😨😰 من : واقعا ؟ جیمین : بله من جیمین هستم ! من : وای خدا !! من یه ارمی هستم و الان دارم سکته ناقص رو رد میکنم 😨😨😨😨😨😍😍😍 جیمین : شما پاهاتون درد میکنه من شما رو تا جایی که میخواید برید میرسونم . من : نه لازم نیست خودم میرم داشتم دروغ میگفتم تا ضایع نشم 😎😎😌😌😅😅 جیمین : اصلا این حرف رو نزنید کجا میخواید برید ؟ من : هتل جیمین باشه پس سوار شید ! من : باشه
منو رسنود هتل بهم گفت : تا بالا باهاتون میام تا مطمئن شم چیزیتون نیست وگرنه سکته رو میزنم 😍😍😍 من : حالا لازم نبود جیمین : چرا لازمه جیمین : سلام آقا ! برای این خانم یه اتاق میخواستم کلید رو جیمین گرفت و داد بهم و گفت بیا بریم رسیدیم به اتاق ۱۵ و در اتاق رو باز کرد
بهم گفت میتونی بری ؟ من : آره جیمین : من دیگه باید برم من : ممنون که کمکم کردید جیمین : خواهش ☺ فعلا خدافظ من : خدافظ درو بست و من شروع کردم به حرف زدن با خودم به خودم گفتم : اون به من گفت فعلا خدافظ !!!!! چرا فعلا ؟ مگه بازم همو قراره ببینیم ؟ 😍😍😍😍😍😊😊😊😌 حالا بریم سراغ جیمینا ! جیمین به اون مرده که اتاق میداد گفت : شماره تلفن اون دختر بهم میدید ؟ مرد : بله حتما جیمین هم یادداشت کرد و از هتل رفت بیرون
فعلا تا اینجا داستان رو نوشتم تو پارت بعد همهی اعضا رو میارم تو داستان✌✌❤❤
نظر یادتون نره ارمی های گوگولی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
♡❤♡❤♡❤♡
عالی بود
چقد خوبه ک موقعی این داشتانو می خونم ک پارت ۲ منتشر شده
لطفا در اینده وقتی منتشر شد به داستان منم سر بزن
چشم حتما سر میزنم 😉😊
خیلی خوب بود.ولی من زیاد طرفدار بی تی اس نیستم.بیشتر ببین کی هستم.ولی بی تی اس هم گوش میدم.در کل داستان عالی بود
ممنووووون 😙😙😙
عالییی بود😍😍😍😍😍😍😍پارت بعدی رو بزار
ممنون عزیزم پارت بعدی رو نوشتم ولی تستچی دیر منتشر میکنه
اگه نظرات به ۳۰ تا برسه اونوقت پارت بعد رو میزارم
خیلی نظر کم میدید
واقعا روحیه ندارم
لطفا نظر هاتون رو زیاد کنید
چایی نخورده پسر خاله شد😐
آفرین خوب شروع کردی منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍
ممنون عزیزم حتما پارت بعد رو سریع میزارم
اتفاق های متفاوتی تو این داستان قراره اتفاق بیوفته پس تا آخر بخونیدش 😙😙😙
چشم حتما 😚😚
به قول خوت من سکته ناقص را رد زدم ادامه تا نمردم
😂😂😂چشم حتما گلم
راستی برای تمام ارمی ها بفرستید تا داستانم محبوب شه برنده شم
پیلیز 😙😙😙😙
برای پارت اول خوب بود 💜💜
ادامه بده 💖💖
ممنون عزیزم 😘😘
کی بعدی رامینویسی
نوشتم ولی تستچی دیر منتشر میکنه
این داستان رو از دست ندید چون واقعا خوشتون میاد 😙😙😙