10 اسلاید صحیح/غلط توسط: sana انتشار: 3 سال پیش 24 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام امیدوارم خوشتون بیاد ها : نادیا # ، لیوای _ ، ناسی ¶ ، استاد دانشگاه @ ، یک فرد ناشناس & ، ذهن نادیا « » ، لیا ( قلدر مدرسه ) £ ، راوی ( )
_ چرا زیر بارون نشستی عشقم سرما میخوریا با شنیدن صداش اول شکه شدم ولی بعدش گفتم مثل ظهر توهمی شدم و صداش تو گوشم میپیچه که یهو یه چتر بالا سرم قرار گرفت برگشتم که یهو لیوای و با یه لبخند چشمای براق دیدمش # نه این واقعیت نداره دارم توهم میزنم _ چرا واقعیت داره # آخه تو _ من با دکتر و بقیه قرار گذاشتیم که به تو چیزی نگیم تا قافل گیرت کنیم یه آخم کوچولو کردم # ای بی تربیت میدونی چی به من گذشت _ معذرت میخوام # نه نمیبخشمت _ خواهش میکنم منو ببخش و خودش و خیلی کیوت کرد # باشه
میبخشمت بعدش محکم بغلم کرد منم بغلش کردم و همونجوری گفت _ عاشقتم # منم عاشقتم بعدش بوسیدتم منم همراهیش کردم بعد کلی حرف زدن و اینا _ بیا بریم تو # نه نمیام _ بیا دیگه # باشه و بعدش رفتیم داخل تا رفتیم داخل یهو چراغا روشن شد و همه گفتن تولدت مبارککککککک خیلی شوکه شده بودم چون اصلا یادم نبود و جشن گرفتیم اون شب شد یکی از بهترین روزای زندگیم
صبح از خواب بیدار شدم از اونجایی که من دیر بیدار شدم لیوای هم صبحونشو نخورده بود تا با هم بخوریم
داشتیم صبحونه میخوردیم که _ میخوام یه چیزی بهت بگم # بگو _ من میخوام برم و بجنگم لقمه ای که تو دهنم بود پرید تو گلوم _ خوبی بیا یکم آب بخور ازش آب و ازش گرفتم و خوردم به محض اینکه تموم شد # دیوونه شدییییییی _ آروم باش # چجوری آروم باشم تو جایی نمیری _ چرا # میگه چرا بابا تو آسیب دیدی تازه خوب شدی کامل هم خوب نشدی دیگه نمیخوام زخمی بشی _ من نمیتونم بشینم دست رو دست بزارم # منم نمیزارم از این در بری بیرون _ باشه اعصبانی نباش # چجوری اعصبانی نباشم _ باشه دیگه نمیرم # آفرین
۱ ماه بعد
جنگ تموم شده و همه خونه ها و جاهایی که آسیب دیدن بازسازی شده به نظر من از اولش هم قشنگ تر شده مدرسه ها و دانشگاه ها هم باز شده و دوباره مثل قبل باید بریم توی افکار خودم غرق بودم که گوشیم زنگ خورد جواب دادم _ سلام نادیا آماده ای # سلام وایییی خدای من _ اوکی آماده نیستی # نه _ من پشت در
خونتون منتظرم # باشه الان میام و سریع رفتم حاظر شدم و رفتم پایین _ سلام # سلام ببخشید _ اشکال نداره بدو بشین بریم _ باشه بلاخره رسیدیم دانشگاه @ خب دانشجو های عزیزم من پروژه هاتون رو بررسی کردم و الان نتیجه رو اعلام میکنم و به گروه اول قراره جایزه بدیم گروه نادیا لیوای ناسی برنده شدن منو ناسی و لیوای به هم نگاه کردیم و از خوشحالی همو بغل کردیم و بقیه هم برامون دست میزدن @ خب عزیزانم بیاین جایزتون رو تحویل بگیرید رفتیم و بهمون یه کیف دادن
@ براشون یه لبتاب ...( شما حالا بهترین لبتاب رو در نظر بگیرید ) در نظر گرفتیم مبارکتون باشه لبتاب رو باز کردم یه لبتاب نقره ای خیلی خوشگل و هوشمندی بود همه دوباره برامون دست زدن موقع ناهار شده بود رفتیم سالن غذاخوری و داشتیم غذامونو میخوردیم که یکی از بچه های کلاس اومد و گفت مبارکتون باشه لیوای با یه لبخند گفت_ ممنون امیدوارم به همه آرزوهات برسی پسره همینجوری هنگ کرده بود که لیوای سرد یه لبخند و سخنی به این زیبایی داره غذارو که خوردیم برگشتیم به کلاس و زنگ استراحت که شد رفتیم تو حیاط و نشسته بودیم که یهو لیندا اومد ¢ سلام بچه ها میخواستم بهتون بگم فردا تولدمه و شما هم دعوتید و کارت دعوت
بهمون داد لیوای با لبخند و صدایی که توش خوشحالی موج میزد گفت _ تولدت مبارک بهترین هارو برات آرزو میکنم ¢ آآآ ممنون یک لبخند زد و رفت # خیلی خوب داری احساساتت رو نشون میدی _ مرسی همش به خاطر شماست معلم خندیدم بلاخره دانشگاه تموم شد _ عسلم بیا بریم رستوران یه چیزی بخوریم # آخه _ آخه و اما نیار دیگه # باشه بریم رفتیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم رستوران بعد غذا شد # لیوای _ جانم # میگم فردا که میخوایم بریم تولد من لباس ندارم میشه بریم یه لباس بخریم _ خوب شد یادم انداختی منم لباس ندارم بیا بریم باهم دیگه بخریم # باشه بریم رفتیم خرید و لباس های خوشگل خریدیم 👗👔 # خب دیگه من باید
برم خونمون _ وایسا میرسونمت # باشه سوار ماشین شدم و رفتیم سمت خونمون رسیدیم رفتم # سلام مامان π به به چه عجب تشریف اوردید # ببخشید یکم با لیوای رفتم بیرون بخاطر همون π باشه اینا چین دستت # اینا لباسن یکی از هم کلاسی هام فردا تولدشه دعوت کرده منم دیدم چیزی ندارم بپوشم با لیوای رفتیم خریدیم π اوکی برو لباست رو عوض کن بیا ناهار بخور # من خوردم سیرم π کی خوردی # رفتیم با لیوای بیرون رفتیم غذا خوردیم π باشه رفتم بالا لباسام رو عوض کردم و لباسایی که خریده بودیم رو جوری گذاشتم که چروک نشه تو گوشی بودم که یهو لیوای بهم زنگ زد _ سلام عزیز دلم خوبی # مرسی عزیزم تو خوبی _ قربونت
میگم اون کلید خونم رو که گفتم بزار تو کیفت بعد تو گفتی خودت بزار منم گذاشتم # آره خب _ یادم رفت ازت بگیرم تو کیفت رو باز کن پیداش کردی بیام بگیرم # باشه _ راستی # بله _ میگم کلیدم رو من همیشه تو یه جعبه میزارم دنبال کلید نگرد دنبال جعبه بگرد بعد خود کلیدم رو بده # یعنی جعبش رو نمیخوای _ نه # باشه صبر کن بگردم داشتم کیفم رو میگشتم که دستم خورد به یه چیز جعبه مانند درش اوردم بله خود جعبه بود # پیداش کردم _ آفرین حالا بازش کن کلید رو در بیار من بیرون منتظرم # باشه جعبرو باز کردم با چیزی که رو به روم بود باورم نمیشد یه پلاک زنجیر خیلی خوشگل بود ( خودتون هر چی دوست دارین تصور کنید ) # واییییی
چه خوشگله _ ببخشید عزیزم تو روز تولدت نتونستم چیزی بهت بدم این کادو تولدته # وایییییی مرسی عشقم _ خوشت اومد # خوشم اومد عاشقشم شدم خیلیییی خوشگله _ از شما که خوشگل تر نیست # هست _ نیست # هست _ نیست از تو هیچکس تو دنیا قشنگ تر و کیوت تر نیست « یه لبخند زدم » _ باشه عسلم برو به کارات برس منم باید برم میخوام برم موهامو رنگ # چه رنگی _ آبی # آبی ؟ _ آره # به نظر من که همین رنگ موهات قشنگ تره _ شوخی کردم میخوام برم آرایشگاه یه مدل مو انتخاب کنم واسه فردا # باشه _ فعلا خداحافظ عزیزم # خداحافظ فردا صبح زود از خواب بیدار شدم یهو به سرم زد موهامو رنگ کنم منم ور داشتم موهامو دورنگه کردم خیلی هم خوب در اومد ( عکس نادیا )
رفتم یه دوش گرفتم و لباسام و پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم بلاخره بعد کلی وقت حاضر شدم و رفتم تولد لیندا رسیدم بازم مثل همیشه دیر رسیده بودم رفتم نشستم رو صندلی که یهو لیوای رو دیدم رفتم پیشش منو ندیده بود زدم رو شونش پرید رو هوا # آروم باش _ تویی نادیا # ن پ انتظار داشتی کی باشه _ موهاتو رنگ کردی # آره _ واووو خیلی خوشگل شدی خوشگل بودی خوشگل تر شدی # واقعا _ آره بیا بریم اونجا بشینیم # باشه رفتیم نشستیم و تولد و رقص و کیک و ... تولد که تموم شد سوار ماشین شدیم و رفتیم وسطای راه بودیم که _ میگم بریم ساحل # ساحل ؟ _ خب آره خیلی وقته نرفتم # باشه بریم رفتیم رسیدیم ساحل خیلی قشنگ بود داشتیم قدم میزدیم که یهو دیدم دوست ها و آشنا ها اونجان خیلی تعجب کردم برگشتم که به لیوای یه چیزی بگم که دیدم جلو پام همینجوری مونده بودم که یه جعبه از جیبش در اورد و بازش کرد توش یه حلقه خیلی خوشگل بود _ نادیا تو بهترین دختری هستی که تا حالا دیدم من عاشقتم با من ازدواج میکنی « خیلی خوشحال بودم اشکم در اومده بود با گریه و خوشحالی گفتم # بلههههههه همه خوشحال بودن و دست میزدن هر دوتامون گریمون گرفته بود همدیگرو بغل کردیم
و تا ابد به خوبی و خوشی باهم زندگی کردیم ❤️❤️
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)