10 اسلاید صحیح/غلط توسط: آیسا انتشار: 4 سال پیش 155 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت ۶ امید وارم خوشتون بیاد

توی این پارت قرار ۲نفر اضافه بشن که مهمه البته بجز لایلا و فلیکس من می خوام داستان عشق لیدی باگ و ladybug &catnoir رو بهتون معرفی کنم و داستان من که نه مارو به دوستاتون معرفی کنید
لایلا دست در دست فولیکس اومدن من لایلا رو بغل کردم و ادرین هم فلیکس. بعد اونا دوش گرفتن منم رفتم رو کاناپه نشستم و تیوی رو روشن کردم اخبار گفت برنده گان هفته مد شو مرینت مرون هست و مرد های برنده ادرین اگرست دایان مرون و نفر سوم اردن سندیگو گفتم ادرین ادرین از دید ادرین 👈🏻 مرینت داد میزد گفت شوشو من برنده شد و توی هفته مد تو اول شدی و دایان دوم مدل های خانم تیکی اگرست دوم مانیوک اگرست و آدرینا اگرست
تیکی 👈🏻مرینت همه چیز رو برام گفت گفتم یعنی تو همونی که برنده شو شدی مرینت گونه های سرخ شد گفت آره بعد از اتاق دویدم بیرون (رفته بودن تو اتاق)
گفتم پلک پاک مرینت برنده شو اون دختر تام اینا نیست اون تر از طرف ادرین با ما قومه پلک گفت تبریک میگن بعد به تیکی گفت آروم آقای اگرست طراحی می کنه بعد آقای اگرست گفت اشکال ندارد بعد من پریدم بغل گابریل و اگفنم عمو دان برات تنگ شده بود و اون من رو صفت بقلکرده بود
(یه برگشت به گذشته برای جای آشنایی پلگ و تیکی اونا با هم به مدرسه میرفتم بعد پلگ با نگاه اول عاشق تیکی میشه و وقتی یه روز بارون میاد پلگ یه چتر ☂️ به تیکی میده و اون عاشق پلگ میشه «مثل مرینت و ادرین » میشه یه بار تیکی حالش بد می سه چون بیماری قلبی داره بعد پاک می برش بیمارستان بعد پیش تخت تیکی میگه دوست دارم و اون رو تیکی میشنوه مگه منم دوست دارم و اونا الان ۲ماه نامزد کردن و فراهم ۱۷سپتامر ازدواج کنن )(من با گریه نوشتم لطفاً با گریه بخونید)برمیگردیم
از دید مرینت 👈🏻بعد پلگ گفت پنیر دارید کمببر آدرین گفت آره تیکی گفت کوکی دارید گفتم بله البته بعد گفتن بیتس خوب کجا هست من گفتم بستنی دونفره آندره ما هم پایه ایم و بعد رفتیم خوردیم اون موقع گفتن پلک دوست داری بریم برج ایفل پلگ گفت آره ولی من پول کافی الان ندارم تا فردا که بابام پول بفرسته تیکی یکم ناراحت شد بعد من به ادرین چشمک زدن و اون تیکی رفتن من به پلگ گفتم من و ادرین امشب برج ایفل رزرو کردیم می تونی با ما بیاید پلگ گفت نه من گفتم ما میریم پاریس رو ببینیم
وقتی برگشتم خونه من و ادرین رفتیم پیش آدرینا و دایان گفتیم شما نمیاین گفتن نه ما استراحت می کنیم ما با هم گفتیم هر جور مایلی از دید ادرین 👈🏻 ( داره تو ذهنش فکر می کنه )مرینت خیلی مهربان من واقعا اونو دوست دارم اون خیلی خوشگل و بامزه گفتم بریم بستنی بخریم برا همه. گفت آره منم خوش کردم بعد برا همه بستنی خریدیم اتفاق مانیوک و اریک هم اونجا بودن بعد بستنی کلی حرف اینا غروب بود مرینت گفت ادرین تیکی و پلگ گفتم وای نه سریع رفتیم خونه
وقتی برگشتیم زود آماده شدیم و رفتیم برج ایفل اونا هم با ما اومدن ما رفتیم بالا بالا ولی اونا تو. رستوران بودن از دید پلگ👈🏻 گفتم بعد شما بریم بالا پیش اونا گفت نه شاید اونا بخان تنها باشد مزاحم نشین بهتر گفتم اونا اینجا رو رزرو کرده بودن بعد میاین پایین شام بخرن بعد ما میریم بالا تیکی قبول کرد بعد که تمام شدیم مرین اینا اومدن ما رفتیم بالا از دید مرینت 👈🏻 به ادرین گفتم واقعا به هم میان مگر نه آدرین گفت ما بیشتر من سرخ شدم بعد شام خوردیم خیلی خوش مزه بود
بقیه از راوی داستان 👈🏻ادرین به پلگ زنگ زد گفت میشه بیایم بالا گفت البته وقتی رفتین بالا تیکی یهو از هوش رفت ما رفتبم ما بردیمش بیمارستان بستری شد و فهمیدیم که کریزی قلبی داره بعد کمی دکتر اومد گفت جزئی هست و با دارو خوب میشه حال پلگ خیلی بد بود آدرین به اون دلداری میداد من با آقای اگرست زنگ زدم سریع اومد بعد ۳ ساعت رفتیم خونه خاستم خداحافظی کنم که آقای اگرست گفت لطفاً پیشش بمون منم گفتم الان به پلگ بیشتر از همه نیاز داره و رفتم وقتی رسیدم همه خواب بودن
از دید مرینت 👈🏻بعد آقای اگرست به من تبریک گفت همه به من و ادرین زنگ میزد من گفتم ادرین این دختر رو میشناسی گفت ام آره دختر عموی من گفتم نه این که دختر خواهر سابین چند دقیقه ساکت بودیم ادرین :شماره اون رو داری من گفتم آره دارم بعد زنگ زدم گفتم برای تعطیلات نمیخواین بیاین پاریس گفت چرا گفتم میری کجا گفت با نکردم میرم هتل گفتم پس من برات یه رویال میگیرم بعد رفتیم به آقای اگرست گفتیم خیلی خوش حال شد
و دید مرینت 👈🏻بعد آقای اگرست به من تبریک گفت همه به من و ادرین زنگ میزد من گفتم ادرین این دختر رو میشناسی گفت ام آره دختر عموی من گفتم نه این که دختر خواهر سابین چند دقیقه ساکت بودیم ادرین :شماره اون رو داری من گفتم آره دارم بعد زنگ زدم گفتم برای تعطیلات نمیخواین بیاین پاریس گفت چرا گفتم میری کجا گفت با نکردم میرم هتل گفتم پس من برات یه رویال میگیرم بعد رفتیم به آقای اگرست گفتیم خیلی خوش حال شد
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
تیکی اگرست ،؟؟؟؟🤣🤣🤣🐲
ببخشید دو پارت آخر یکم قاطی شده این پارت درمورد آشنایی پلگ و مرینت هست از پارت بعدی یکم ابر قهرمان هست البته همین هست و شاید توی فصل دو ابر قهرمان بشن اینجا خواسته بگه مرینت شوروی برده
ببخشید میشه این قسمت رو توضیح بدی یکم در هم بود. لایلا اینجا ادم خوبیه