درباره داستانم⁦>.

خب من قراره یه داستان خون‌آشامی بنویسم...

خب داستان خون‌آشامی من شخصیتای اصلی‌ش ا.ت و تهونگ و شوگا و جیمین باشند احتمالا ممنون میشم در این مورد نظر بدین🙂💜

ا.ت یه دختریه که تو ده سالگیش پدر مادرش برادر بزرگتر و خواهر کوچیکترش جلوی چشمش کشته میشن و توسط شیطان تسخیر میشه چجوری شو خودتون بخونید...😂😝و موهاش و چشماش سیاهن👀و پولدارم بودن

اما خب به دردشم نمیخوره پس بریم سراغ تهیونگ....

تهیونگ شاهزاده خوشتیپ و محبوب خوناشاماست و کوک هم بهترین دوستشه یه جورایی دست راستشه اونم نجیب زاده س ولی مردم معمولیمو اذیت نمیکنه موهای هردوتاشونم مشکین🥲

شوگا و جیمین شخصیتای بد داستانن🥲💔( ایححححححححح من خودم دارم عرررررررر میزنممممم🥲💔😂😐)جیمین قبلا وفادار ترین دوست تهیونگ بود تا اینکه .... شوگا اومد....‌ اون نجیب زاده جذاب و بد اخلاق لعنتی دلش رو برد(شوگا رو میگم 🥲💔)

شوگا با تهیونگ مشکل داره کوک با جیمین مشکل داره چون تهیونگو ول کرد و این ضربه بدی به تهیونگ زد🥲💔اما اینکه چرا شوگا با تهیونگ مشکل داره رو تو داستان میفهمید😂😉یادم رفت بگم که ا.ت هم خوناشمه...اما از بس گیجه و بهش نگفتن نمیدونه😐💔