پارت ششم راز درون
صبح خیلی زود بلند شدم چون شب خیلی سریع خوابیده بودم وقتی که داشتم صورتمو می شستم گوشیم زنگ خورد بابام بود بعد کلی باهاش حرف زده بودم وقتی که حرف میزدم انگار خیلی دلم براش تنگ شده بود بهش گفتم تمام این تعطیلی رو کانادا نمی مونم و میام پیشش وقتی که حرف زندم تموم شد میسو و بیدار کردم و ازش پرسیدم که میاد با من خونه کریس یا نه ات: میسو میسو .میسو :بله ات بزار بخوابم ات: میای خونه ی کریس میسو: نه با اوپام می خوام برم بیرون ات: باشه پس من خودم میرم بعد رفتم دم در اتاق جیهوپ ات: جیهوپ خوابی جیهوپ :بیا داخل ات ؛سلام جی هوپ تو میای که بریم خونه ی کریس جیهوپ: آره برو آماده شو که با هم بریم ات :باشه بعد رفتم و آماده شدم جلوی در بودم که دیدم جیمین با عصبانیت میاد سمتم ات: چی شده آقای پارک جیمین: کجا میری ات: خونه کریس جیمین: چرا از من اجازه نمی گیری ات: چرا باید اجازه بگیرم جیمین: چون چون دوست دارم من همون لحظه خوشکم زد نمی دونستم چی بگم که دیدم جیمین دستم و محکم گرفت و بردم داخل اتاقش ات: هی چیکار میکنی جیمین: آوردمت تا باهات حرف بزنم ات: درباره ی چی جیمین: درباره ی اینکه عاشقت شدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالییی
عالیییییییی لطفا پارت بعد رو بزار
عالی ولی یکم زیاد بنویس
چشم سپاس بابت نظرتون