
خودم اینجاشو دوست دارم که کت بی محلی میکنه 😎😂
لیدی باگ سریع به سمت منبع صدا رفت روبه روی برج ایفل کت نوار هم بهش محلق شد.لیدی باگ گفت: چرا انقد ساکته همه جا؟! همین لحظه کلی موشک کاغذی و پاکت به سمتشون روانه شد کت نوار که فکر میکرد پاکتا چیزای خطرناکین سریع برای محافظت از لیدی باگ اونو محکم بغل کرد و لیدی باگ هم تو بغل کت نوار خودشو جمع کرد و بعد بالاسرشون چهارتا هلیکوپتر ظاهر شد.لیدی باگ گفت:پیشی من خوبم. کت نوار لیدی باگ رو ول کرد: هوم فقط داشتم ازت محافظت میکردم مادام. +اگه غیر از این بود که...یعنی ممنون موسیو! هلیکوپترا روی زمین نور انداختن و انبوهی از جمعیت به سمت اون ابرقهرمانای ما حمله ور شدن لیدی باگ و کت نوار بهم چسبیدن و سلاحشون رو محکم تو دست نگه داشتن صدای آشنایی به گوششون رسید:ما پیام آور صلحیم لطفا اسلحه هاتونو کنار بذارید. و بعد حمله پاکتا و کاغذا متوقف شد و هلیکوپترا فرود اومدن لیدی باگ ناخودآگاه از استرس انگشت کوچیک کت رو گرفت: بی تمومش کنیم پیشی.کت هم که قند تو دلش آب شده بود با خونسردی گفت: باشه. لیدی باگ یه قدم اومد جلو و گفت:خودتونو نشون بدید مردم دور اون دو تا حلقه زدن و نادیا شاماک از بین مردم رد شد:خب خب خب درود به شما ابرقهرمانای عزیز ما لیدی باگ انگشت کت رو ول کرد و گفت:اوه فکر کردیم بدون اینکه بریم تعطیلات سر و کله شرورای جدید پیدا شده. نادیا خندید و گفت: ببخشید می خواستیم غافگیرتون کنیم. کت نوار یه پاکت از رو زمین برداشت و گفت:جریان این همه پاکت و موشک چیه؟ _نادیا به همراهی پشت سرش نگاه کرد و همراه با یه سینی(تو دربار روش نامه میذارن از اونا) که روش دو تا پاکت بود به سمت لیدی باگ و کت نوار رفت. نادیا گفت:خیلی دلم میخواست یه مصاحبه اختصاصی باهاتون داشته باشم و حالا که شدوماث نیست میتونید بهتر از خودتون و رابطه تون بگید. + ببخشید نادیا ولی ما.... _خب نذاشتید حرفمو کامل بزنم.... اما دیدم که اینا خیلی تکراری و خسته کننده ن برای همین ما برای تشکر از شما باید یه قدمی پا پیش بذاریم لطفا پاکتاتون رو باز کنید لیدی باگ پاکت رنگ قرمز رو برداشت و کت نوار هم پاکت سیاه رنگ رو. نادیا گفت لطفا برامون باهم با صدای بلند بخونید.
لیدی باگ و کت نوار: کت نوار/لیدی باگ عزیز از شما دعوت می شود که به باشکوهترین مهمانی پاریس شرکت کنید. همه ما، مردم پاریس این امنیت رو مدیون شما هستیم برای تشکر از لطف و شما و بقیه همه ابرقهرمانای عزیز دیگه این مهمونی رو برای شما ترتیب داده ایم مسرور میشیم اگه دعوت ما را بپذیرید چون این مهمونی تنها میتونه بخش خیلی کمی از لطف شما رو جبران کنه درضمن علاوه بر تقدیر و تشکر این جشن جشنی به مناسبت پیروزی شما و پاریس است. مهمانان ویژه جناب شهردار بورژوا جناب واژن جناب دوپونت سرکار خانم هوگو جناب اگرست و مهمانان ویژه انگلیسی سرکار خانم ویکتوریا اندرسون و جناب آلبرت اندرسون زمان:از ساعت ۵ تا نیمه شب. مکان:هتل پنج ستاره پاریس با سپاس فراوان: مردم پاریس نادیا گفت: خب دعوت ما رو قبول می کنید؟ لیدی باگ به کت نوار نگاه کرد و کت نوار زود تعظیم کرد با افتخار! لیدی باگ با تعجب نگاه کرد و بعد گفت:خب منم دعوتتون رو میپذیرم نادیا با خوشحالی گفت:این معرکه ست!! بعد پاکتای دیگه رو جلو آورد: چون ابر قهرمان های دیگه معجزه گرا پیششون نیست و نتونستن بیاین ما از شما میخوایم که این پاکتای کارت دعوت رو به اون عزیزان تحویل بدید؟ لیدی باگ گفت:البته! کت نوار پاکت ها رو شمرد درست ده تا ولی این به تعداد نبود برای همین دو پاکت از روی زمین برداشت. کت نوار گفت: با اجازه من باید برم نادیا! _خدانگهدار +فعلا نادیا و ممنون از همگی
لیدی باگ بدنبال کت نوار رفت: پیشی صبر کن! _عجله دارم لیدی باگ + دیگه ناراحت نمیشم اگه بهم بگی باگابو _باشه +چت شده؟ کت نوار وایساد: من خوبم +نیستی! _هستم + باشه میدونی چیه تو همیشه به من راستشو میگی الانم اگه میگی خوبی لابد خوبی _من میرم خونه! +اگه حرف زدن باهات تو رو عصبی میکنه...من نمیخوام تو اذیت شی _مهم نیست هیچوقت هم مهم نبوده لیدی باگ بدو بدو اومد و رو به روی کت نوار وایساد: تو...تو برای من مهمی و بعد با دستاش صورت کت نوار رو گرفت: من نمیخواستم... کت نوار اول یک لبخند زد و بعد دستای لیدی رو گرفت و از صورتش کشید پایین: من میخوام تنها باشم همین! +تو اینو نمی خواستی. _اما الان میخوام. به زمان نیاز دارم. و بعد از پیش لیدی باگ رد شد که بره لیدی باگ داد زد: میدونی چیه لازم نیست بهم بگی ازم متنفری خودم میتونم حسش کنم. کت نوار برگشت و گفت:تو توجه همه رو داری!تو این همه مدت واسه منم داشتی. حالا که دیگه همه چی تموم شده چرا دست از سرم برنمیداری ها؟ +تو تو دیگه اون گربه نیستی... باهام حرف بزن. کت نوار کمی نفس عمیق کشید:من... من فقط لطفا بذار برم +تو هر وقت خواستی... _آره هر وقت بخوام تو هستی که سرم داد بکشی...هم تو کلی کارت دعوت داری که باس پخششون کنی هم من کلی کار ریخته رو سرم. نیاز دارم تنها باشم، البته فک نکنم بفهمی تنهایی چیه...چون هیچوقت تنهات نذاشتم بجز الان و بعد سریع رفت. لیدی باگ گفت: پیشی لجباز من، مطمئنم یه بار سنگینی رو داری تحمل میکنی کمکت میکنم قول میدم. و بعد با یویوش رفت
لیدی باگ همه کارت دعوت ها رو بین هولدرا پخش کرده بود وقتی به ریناروژ رسید آلیا زودی کشوندش تو:زود باش +اگه یهو یکی بیاد تو اتاقت اونوقت میگی لیدی باگ اینجا چیکار میکنه؟ _هیچی نمیشه شنیدم ادرین هم دعوته. +خب؟ _خب؟؟؟ +لیدی باگ قراره بره نه مرینت. _اااه بیخیال این مهمونیا میتونه خیلی عاشقانه باشه. +خوشحالم هنوز ازم قطع امید نکردی. _دختر تو چرا فقط ادرین رو میبینی؟ +ها؟! آلیا دستش رو زیر چونه لیدی باگ گذاشت و چرخوندش به طرف لپ تاپ که عکس کت نوار تو لیدی بلاگ بود رو نشون میداد. +چند بار بهت بگم من و اون ... _فقط هم تیمی هستید و ور، ور ور و بعد ادای لیدی باگ رو درآورد لیدی باگ سرشو انداخت پایین. آلیا دستش رو گذاشت روی شونه لیدی باگ: ببخشید نمیخواستم ناراحت شی! +آه نه تو کاری نکردی. _چی شده؟ +کت نوار! _اها دلت واسش تنگ شده ها؟ +چی نه ما تازه همو دیدیم. اون اه من باعث شدم اون حالش از من بهم بخوره و بعد همه ماجرا رو تعریف کرد. _وای دختر گند زدی که.... لیدی باگ دستشو گذاشت رو پیشنونیش: اههه میدونم... _نگران نباش تو لیدی باگی و میتونی همه چیو درست کنی حتی قلب شکسته رو. +نمیدونم! _یادته اولین بار که باهم درمورد لیدی باگ حرف زدیم چی بهت گفتم: گفتم من بهش ایمان دارم فقط مثل همیشه و بهتر رفتار کن میتونی دوباره بهش نزدیک شی. +اگه دیگه نخواد ببینتم چی؟ من گند زدم! _پاشو دیگه بسه کت نوار همیشه بهت چی میگه؟ +که بهش اعتماد کنم. _درسته بهش اعتماد کن و سعی کن دوستی یا حالا عشقتون رو درست کنی و بعد انتخاب کن که ...آلیا دهنشو چسبوند به گوش لیدی باگ: کت نوار واقعا برات چه جایگاهی داره؟ لیدی باگ کمی به فکر فرو رفت. بعد گفت:آه ریناروژ داشت یادم میرفت بیا اینم کارت دعوتت... _هوراااااااا! بعد پاکت رو باز کرد: دو روز دیگه؟ +آره زیاد وقت نداریم به همه بچه ها گفتم فردا مقر همشگیمون بیان ساعت شیش یادت نره. _به کت نوار هم گفتی؟ +آخ یادم رفت از بس نگرانش بودم یادم رفت بهش بگم. زنگ میزنم! _خیله خب! +فعلا! _میبینمت!
لیدی باگ یه پاکت دیگه هم داشت. با خودش حساب و کتاب کرد برای همه رو که داده بود. پشت پاکت رو نگاه کرد تا اسم صاحب پاکت رو ببینه "ادرین اگرست" لیدی باگ: این چرا پیش منه؟! خب فقط عادی رفتار کن، بزن بریم
پلگ:اون دو تا پاکت دیگه واسه چیه؟ _برای کوئین بی و مولتی موس _ها؟ _شاید دیگه هولدر نباشن ولی بهرحال اونا هم به من و لیدی باگ کمک کردن . _لیدی باگ میدونه؟ _یبارم من بدون مشورت کاری کنم چیزی نمیشه . _تو خیلی با معرفتی پسر! _ما باید هوای همو داشته باشیم دور از انصافه که اونا بخصوص کویین بی بعد از اون همه کمک به جشن ابرقهرمانا دعوت نشن. _ولی از کجا فهمیدی که اونا دعوت نیستن؟ _شمردم پاکتا رو شمردم ده تا بود. _هووووم شایدم یازده تاو بعد پلگ به آسمون اشاره کرد که یه لیدی باگ داشت رد میشد.... ادرین با تعجب گفت: چی؟ تو همین لحظه صدای زنگ در اومد ادرین سریع موهاشو تو آینه چک کرد و لباسشو مرتب کرد و یکم از عطر مخصوصش زد و نفس عمیق کشید:خب اروم اینجا بمون! _منم میام. _فضول نباش! _تو رو خدا. _شوخی کردم تو رفیق درجه یکمی پسر بجنب!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاشق تو و داستامتم
عالیییی💐☘💕
مچکرررررم
میراکولری هستی! میخوای فنفیک (داستان) میراکلس بخونی! وبلاگ خوب نمیشناسی!کمیک ترجمه شده میخوای! عکس میراکلسی میخوای ! خوب خوب من میخوام یک جایی رو بهت معرفی کنم که همه اینارو باهم داره تازه میتونی کلی دوست پیدا کنی
فقط کافیه توگوگل سرچ کنی وبلاگ پادگان کفشدوزکی و تمام تو هم الا جزعی از مایی😍
خیلی خوشحال میشیم به وبمون بیای وب دوستی ما❣
تو رو خدا ادامه بده
حتما روزی یه پارت میذارم +_+
مرسی 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
عالیییی
ممنوووون عزیزززمممم
تو رو خدا ادامه بده
واگه نفر ات دنبال کننده 80بشه اولین کنسرتمون تشکیل خواهدشد
سلام لاو ما Quinn Idol هستیم!💜اعضا:جی جی😻،هیونک💞،جنی🍓،رزی🍡قرار هست کلی فعالیت کنیم!😻منتظر چه هستی فنمون شو دیگه🍓🍡
❃.✮:▹رزی◃:✮.❃