10 اسلاید چند گزینه ای توسط: باران انتشار: 4 سال پیش 199 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به مه ببخشید تست6 انقدر دیر شد ولی الان میتونم ادامشو بگم...
دو روزبعد از زبان مرینت:
ساعت9صبحچنج شنبه بود مدرسه امروز تعطیل بود من خواب بودم ادرین بهم زنگ زد با خوشحالی گوشی رو ورداشتم گفتم سام پیشی فکر کنم واسه اخره هفتمون برنامه خوبی داری اونم گفت راستش من این هفته نیستم باید برم یک سفر کاری به یک شهر دیگه اونجا قراره با منظره زیبا از من عکاسی کنن منم گفتم چه بعد ادرین گفت ولی با هم در تماس تصویری هستیم مگه نه گفتم معلومه میتونیم هر لحظه باهم صحبت کنیم.
ادرین کلی ذوق کرد که با هم در تماسیم چون میتونست هر لحظه ازم خبر دارشه بعد تلفن قطع کردیم من رفتم پایین تا صبحانه بخورمدیدم مامانم هم داره پهن کیک میخوره باچای ماکارون منم اومدم خوردم بعد به مامانم گفتم بابا کجاست گفت بابات داره تو نون وایی کیک تولد یکی از دوستات درست میکنه و دوستت گفت بهت بگم که تولدش دعوتی گفتم خوب اون کیه گفت الیا و قتی گف الیا از استرس مردم
چون الیا دوست صمیمی صمیمیم بود نمیدونستم روز تولدش چیکار کنم مادرم گفت از ادرین چه خبر گفتم رفته یک سفره کاری واسه عکاسی مامنم گفت چه بعد اون مقع که تولد الیا رو از دست میده منم گفتم اره هیف.بع از صبونه رفتم اتاق به ادرین تصویری زنگ زدم همه چی رو براش توضیح دادمتا شنید گفت وایی چه خبر خوبی هیف که من تو سفر کاری هستم من گفتم ناراحت نباش بالاخره با تماس تصویری میتونی تو جشن مون باشی ادرین هم گفت عالی شد
بعد به ادرین گفتم خوب من نمیدونم چی اسش بخرم بعد گفت نمیدونم اهااا فهمیدم بعد بهم گفت که چجور هدیه ای من از ادرین به خاطر نظرش تشکر کردم گفتم اون همیشه بهترین ایده هارو میده بعد فردا رفتم تولد الیا همه دوستان بودن نینو ایوان میلن رز جولیکا و...
بدو بدو رفتم پیش الیا گفت سلام دختر خیلی خوش حالم که اومدی منم گفتم منم خوشحالم که امروز تولدته قراره کادوتو بعد تولدت بدم اون گفت وایی حتما خیلی خوبه بعد رفتیم پیش بقیه الیا رفت پیش نینو نینو اون رو بغل کرد گفت عزیزم تولدت مبارک بعد لبشو بوسید
بعد از نیم ساعت اهنگ رقص گزاشتن همه باهم رقصیدن ولی من یاد ادرین میوفتادم ای کاش الان اینجا بود بامن میرقصید از زبان ادرین:یاد مرینت افتادم فکر میکردم الان اهنگ رقص رو گزاشتن ای کاش اونجا بامرینت مرقصیدم بعد کلی دلم گرفت از زبان مرینت بعد از مهمونی
من الیا رو بردم همونجایی که میخواستم هدیشو بهش بدم تو یک جای خلوت بردمش بعد گفتم برو داخل این دروازه اون جا یه هدیه برات دارم الیا گفت واقعا بعد رفت داخل من سری رفتم تدیل به لیدی باگ شدم رفتم دال اون جایی که دروازه بود الیا تا لیدی باگ رو دید گفت تو..تو همون لیدی باگیییی من گفتم اره دوستت مرینت بهم گفت امروز تولدت بود و میخوات تورو اینطوری قافلگیرکنه الیا ذوق زده شد گفت عالیهههه بعد رفت و کلی سوال پرسید واسه وبلاگش
بعد از کلی سوال الیا برگشت منم سری مرینت شدم برگشتم الیا تا منو دید گفت مرینت این بهترین هدیه ای بود که من گرفتم بعد گفتم خواهش میکنم تو بهترین دوستمی و من واسه بهترین دوستام بهترینارو میگیرم بعد خداحافظی کردیم رفتیم من تبدیل به لیدی باگ شدم و رفتم بالا پشته بوم از هدیه ای که به الیا داده بودم خیلی راضی بودم به ماه نگاه کردم یاد کت نوار افتادم همیشه این موقع ها زیر نور مهتاب بغلم میکرد و بو*س*م میکرد بعد از مورور خاطرات رفتم خونه.
خوب دوستان اینم تست 6امید وارم خوشتون اومده باشه (کپی ممنوع)نظر فراموش نشه
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)