
هاے این یہ رمانہ و پارت اولشہ برا این ڪہ قسمت بعدیشو بخونین تو گزینہ ها بزنین ادامہ:) نظر فراموش نشہ♥ اگہ دوسش داشتین نظراتتونو ڪام ڪنین تا پارت دومشو بزارمـ:) بوچ باے
رمان عشق بی پروا💜🌙 پارت 1:توضیحاااات:من آرایشگر بچه ها بودم و 2 سال با بچه ها کار میکردم اسمم گائول بود و کوکی دوستم داشت ولی بهم نگفته بود قبلا هم با گروه گات سون کار کرده بودم و جونیور تو گات سون بهم علاقه داشت.
شروع:وسایل آرایشی دستم بود و داشتم سمت اتاق میکاپ میرفتم خیلی خسته بودم و نگاهم بی رمق بود داشتم میرفتم که یهو گرمایی رو دور کمرم حس کردم یه لحظه ترسیدم خواستم رومو برگردونممم ولی صورتش بغل گردنم بود گردنم قفل شده بود جونگ کوک از اتاق بیرون اومد و چشماش به من افتاد چشماش گرد شد و دستشو مشت کرد متوجه جونگ کوک نشدم کمی که سرشو از کنار گردنم بالا تر برد سریع رومو برگردوندم ولی لبام به لباااش خوورد سریع کنار کشیدممم و گفتم :...
جونیووور این چه کاری بود کردی ترسوندیم. جونیور: گائول دلم برات تنگ شده بود ..... من:خوب بم میگفتی بیام ببینمتوون ... بدون اینکه چیزی بگمم با چشمای پر از استرس سمت اتاق رفتم کوکیو دم در اتاق دیدم... من:سلام جونگ کوک امروز من....یهو دستشو بالا اورد و توی گوشم زد.....فک میکرد من میخواستم جونیور رو ببوسم فک میکرد عاشقشم ..هیچی نگفتم فقط میلرزیدم و دستمو روی لپم گرفتمم... جونگ کوک با نگاهی که پر از تعجب بود به دستای لرزونش نگاه کرد نفس نفس میزد...
نمیدونست چیکار کرده باورش نمیشد با کسی که دوستش داره همچین کاری کرده....جونگ کوک: گ...گ.. گائول معذرت میخواام م...م...من اشتباه کردم. ....
میخواستم چیزی بگم اما بغزی که توی گلوم بود مانع صدام میشد.دستمو از روی لپم برداشتم و نگاه کردم دستم خونی بود دستمو روی لبم گذاشتم و دیدم خون میاد از چشمام اشک میریخت اصلا باور نمیکردم...جونگ کوک صورتش روو به صورتم نزدیک کرد با دستااایی که میلرزید دست روی لبام گذااشت حرفی نزد دیدم از چشماش اشک میاد بیش تر دلم خواست گریه کنم.. اما نکردم.. ازش عصبی بودم دیگه نمیتونستم بموونم دستمو دوباره روی صورتم گذاشتمو خواستم برم جونگ کوک مچم و گرفت جونگ کوک:...
گائول وایساا خیلی داره خون میاد بیا لا اقل روش چسب بزنم باشه؟؟؟دستمو از دستش کشیدم و گفتم:باید از قبل فکرشو میکردییی نه حالا که... حرفمو قطع کردم و دوباره خواستم برمم این دفه جونگ کوک عصبی هر دوتا بازوهامو گرفت و با خشم گفت: با من لجبازیی نکن گائول یا دنبالم میای یا به زور میبرمت. تو چشاش نگا کردم و گفتم :..
هیچ جا با تو نمیام هیچ جا به زور ببرم. دستشو دور شونم گرفت و با اون دستش پاهامو بغلم کرد و بردم توی اتاق فوریت های پزشکی .چشمام و گرد کردم و بش نگا کردم اصلا نگام هم نکرد تو خودش بود سِرُم و باز کرد و روی پنبه ریخت بهم گفت:...
گائول یکم دهنتو باز کن دهنمو باز کردم پنبه رو روی لبم گذاشت اوه بد جوری میسوخت آه کوچیکی کشیدممم جونگ کوک نگاه کوچیکی از بالای چشم بم کرد و گفت تموم شد .... چسب و روی لبم زد اوف بلندی گفت هوووف سکوت وحشتناکی بوود تو چشای هم نگا میکردیم و حرفی نمیزدیم که یهوو جونگ کوک این سکوت رو شکست:گائول من یه احمق پست بی لیاقت بیش تر نیستم باید تنبیهم کنی بزن تو گوشم بزن تا شاید آدم شدم بزن.....
تعجب کرده بودم جونگ کوک اینطوری نبوود اخه اصلا توی یه ساعت همه چیش به هم ریخته بوود دید چیزی نمیگم گفت :مگه نمیگم بزن بدو چشامو میبندم تا بزنی... مثه بچه ها شده بود میدونستم عمرا نمیتونم همچین کاری بکنم اصلاااا به هیچ قیمتی ......
پارت اول رمانمـ چطور بود:)؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😍😍😍خیلی خوب بود پارت بععععدییییی
بزن بزنه😂
نمیدونم اسمت چیه ولی کارت عالیه گلم من که خوشم اومد زودتر پارت بعدی روبزار احساساتی شدم از دیروز فقط دارم گریه میکنم گاهی واسه شوگا که شونش اسیب دیده ومن دیروز فهمیدم وگاهی واسه بدبختی های ارمی های ایرانی که نمی تونن بی تی اس رو ببینن وارزوبدل موندن وازصبح هم واسه این رمان هایی که احساسی هستن(کلامن ادم احساساتی هستم داشتم فیلم سال نو بی تی اس 2021 رو میدیدم گریه میکردم😂)تنها چیزی که میتونم بگم اینکه کارت عالیه ادامه بده انشاء... موفق باشی وان شاء... که همه ارمی ها به ارزوشون برسن😊😊😊😊
قشنگ بود ᑭ_ᑫ
منتظر بعدی هستم
دوست عزیز
کپی کردی
داستانت به نظر جالب میاد ولی جونگ کوک زد تو صورتش چجوری خون اومد؟؟ این تیکه ش رو نفهمیدم😐
خیلی خوب بود پارت بعدی خواهشا ااااا
بیش از حد عالی بود منتظر پارت بعدی هستم سریع بزارش🤩💜💙
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بعدی هم بزار ممنون میشم اگه میشه بعدی رو بزار
خیلی خوف بووووووود