پارت پنجم راز درون
بعد از اینکه با میسو آماده شدیم رفتیم فرودگاه اونجا تمام پسرا و چندتا از دوستاشون بودن من هم چون خیلی خجالتی بودم رفتم پست سر میسو وایستادم میسو: هی ات چیکار می کنی ولم کن می خوام برم پیش جیمین ات :ععععع این قدر تکون نخور خیلی خجالت میکشم اصلا من نمیام خودت برو من از جاهای شلوغ متنفرم میسو :نخیر تو باید کنارم باشی اگه اتفاقی برام افتاد کنارم باشی ات: اوفففف میسو: حالا ولم میکنی خانم ات :باشه بعد من رفتم کنار و میسو رفت پیش جیمین وقتی میسو و جیمین و کنار هم میدیدم دوست داشتم کلا روی زمین نباشم نمی دونم چه حس بدی بود ولی اصلا چیز باحالی نبود جیمین" ات.ات: بله جیمین: بیا اینجا ات: من جیمین: بله خانم کیم ات. ات :اه این قدر به نگید خانم من هنوز بچم بعد همه با این حرف من داشتن به من می خندیدن من هم خندم گرفت چند دقیقه بعد سوار هواپیمای شدیم و رفتیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی
ببخشید منظورم میسو بود، کیبوردم جایگزین کرد میرود😂😂
من میخوام از دست میرود برم محو شم، افق کدوم وره نویسنده؟😐🥲😂😂😂😂 داستانت باحاله 😅💕💕
متشکرم
پارت بعدیو کی میزاری میسو خیلی رو مخه میخوام بکشمش خودم بایسم جیمینه
خیلی خوب بود❤ولی نمیدونم چرا دلم میخواد میسو رو خفه کنم😑
😂😂😂