لیدی باگ قسمت اول

سلام من اومدم با لیدی باگ و کت نوار بریم تست رو ببینیم

قبل هر چیزی بگم فقط برای قلب قرمز کلیک کنید به خاطر لیدی باگ چون گزینه درسته

از زبان مرینت یکی امروز میاد دنبالم باورم میشه که امروز بهترین روز زندگیمه قراره با هم بریم برای شام بعد از اتفاقاتی که افتاد الان واقعا یه شام باهاش میچسبه

از زبان آدرین👈🏻 باورت میشه پلک امروز می خوام برم دنبال کسی که دوستش دارم و الان هویت همراه میدونیم تو قبلاً به گفته بودی که نباید بدونیم ولی اصلاً بهت گوش ندادم الان منم یه نفر دیگه رو دوست دارم باورم نمیشه

از زبان پدر و مادر مرینت باورت میشه عزیزم امروز قراره دخترمون بره پیش کسی که دوسش داره من می خوام یه شیرینی غول آسا به خاطر عشقشون بپزم میدونم عزیزم ولی مطمئنی را برای هم ساخته شدن عالیه بالاخره دخترمون داره بالاشو باز می‌کند تا پرواز کنه

از زبان راوی آدرین با ماشین اومده بود جلوی خونه مرینت مرینت هم که لباس قشنگشو پوشیده بود رفتن پیش همدیگه اون ها رفتن روی برج ایفل ولی گابریل اومد اوضاع از این بدتر نمیشد گابریل مرینت رو هول داد پایین آدرین زود تبدیل به گربه سیاه شد خوشبختانه تونست نجاتش بده اما مرینت حالش خیلی بد بود نیاز به بیمارستان داشت و امکان مرگ زیاد بود آدرین زود به آمبولانس زنگ زد🥺🥺😭😭😭😭😭

رفتن بیمارستان دکتر گفت باید عمل بشه آدرین داشت از غصه میمرد اون خودش را مقصر میدونست فکر میکرد چون باباش مرینت رو هول داده الان باید اون جای مرینت باشه زنگ زدن به آلیا آلیا گفت الان میام ولی متاسفانه دیر کرد برای همین به لوکا خبر داد لوکا فورا رفت بیمارستان وقتی آدرین و لوکا با هم رو در رو شدن

از زبان لوکا تو اینجا چیکار می کنی مگه نمیبینی حاله مرینت خرابه برو گمشو بیرون از زبان آدرین چرا خودتم گمنمیشی بیرون مگه تو اون موقع باهاش بودی از زبان لوکا مگه پدر تو مرینت رو انداخت پایین و بعد دعوای شدیدی بینشون ایجاد شد و کتک کاری🤛🏻🤜🏻🤛🏻🤜🏻

آدرین و لوکا وقتی مرینت رو توی وضع بدی دیدن پشیمون شدن خیلی ناراحت بودند و هر کاری براش میکردن آدرین سعی می‌کرد با لوکا رقابت کنه و لوکا سعی می‌کرد با آدرین رقابت کنه آدرین مرینت را برای خودش میخواست

عزیزانم دوستتون دارم لطفاً کامنت بزارید برام تا نظر خوبتون را بفهمم فعلا خداحافظ

😘🤩😍🥰😘😍😍🤩😘😘🥰