هیناتا بعد از دیدن حرکت یکی از بازیکنان والیبال دبیرستان کاراسونو که بهش غول کوچک میگفتن، یهویی عاشق والبال شد(مث خودم😐💔) سال سوم راهنمایی بعد از کلی التماس از دوستاش ک بیان تو تیم والیبال، وارد ی مسابقه شد ک در مقابل مدرسه راهنمایی کیتاگاوا دایچی که یک بازیکن قوی به اسم کاگیاما توبیو ک بهش پادشاه میدان میگفتن. بدبختانه باخت😐 بعد توی دبیرستان کاراسونو و همینطور باشگاه والیبالش ثبتنام کرد و دقیقا از شانس عالی و گندی ک داش"هردو" کاگیاما رو دید و تاماممم😐 این بود شروع داستان در اوردن کلاه گیس مدیر-خراب کردن مسابقه هاش-بدبختی درس کردن واس تیم و هزاران هزار دردسر دیگه😐
فاق العاده بود