پارت یکش رو اپ کردم هرچند نظرا کم بود😐🌺
تینا:)
با خستگی با همون لباسای بیرونی خدم رو انداختم رو تخت جو برام سنگین بود هیچی نمیفهمیدم تا اینکه به خواب عمیقی فرو رفتم
«زمان:نامعلوم مکان:ناکجا اباد»
چشمام رو باز کردم اینجا کجا بود من که تو تختم بودم روی یه نیمکت بودم بدنم خشک شده بود
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سلام آجیییی❤
خوبی؟🥰
پارت بعدش اپ کردم نمدونم کی حالا ناظر پخشش فوکوله
خداکنه پارت بعدی رو زودتر منتشر کنه🥺💗
خیلی دلم میخواد بخونمش😍
داستانت خیلی خیلی عالیه😍
حتما داستانتو ادامه بده آجی قشنگم💕🌸
تا آخرش حمایتت میکنم😊♥️
قربونت شم اجی😚💗
خدانکنه آجی مهربونم🥺♥️♥️
واقعا مرسی حمایت میکنی😚💗
وقتی آجی به این مهربونی دارم و داستاناش اینقدرررر قشنگه چرا نباید حمایتش کنم😍❤❤❤
آجی کی پارت بعدی رو میزاری؟🥰