سلامممممم این داستان خوش اومدین این داستان شما را شامل میشه که اسمتون ا/ت هست و داستانی غم انگیز با تهیونگ
چند روز بود خونه نمیومد درم روی من قفل میکرد تا جایی نرم آخه چرا مگه کجا میتونم برم داشتم دیوونه میشدم بعد از ۱۰روز اومد خونه اما نه من مشتاق به دیدنش بودم نه اون دعوای بدی شده بود بینمون مثل همیشه توی گوشیم یه کتاب دانلود کردم و شروع به خوندنش کردم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)