12 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🐣fafa💛 انتشار: 4 سال پیش 41 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
من و بیلی آیلیش در آمریکا
بچه ها پارت 1 شروع میکنیم آواکادویی ها🥑💚😘
اسم شما سارا و برای کنسرت بیلی ایلیش از ایران به آمریکا رفته بودید و انگلیسیتون خیلی خوب بود) یک بلیط کنسرت خریدید و ردیف اول بودید خیلی خوشحال بودید و کنسرت ساعت 9 شب بود و خوابتون نمی برد از خوشحالی تا صبح بیدار بودید و به این فکر میکردید چی بپوشید و آهنگ گوش دادید تا صبح و عصر ساعت 5خوابیدید تا ساعت 8خیلی خسته بودید برای همین خوابتون برد و یک خواهر بزرگ تر از خودتون داشتید اومد بیدارت ن کرد گفت مگه نمیخوای برای کنسرت و پر ی گفتی چرا سریع یه هودی مشکی ساده با شلوار اسلش مشکی ساده و موهاتون رو گذاشتید باز و رفتید😊
بله
سوار تاکسی شدید و آدرسو گفتید و رفتید بعد رسیدین کنسرت اول که بیلی ایلیش اومد آهنگ بد گای رو خوند همش جیغ می دید بعد آهنگ مای فیوچر بعد آهنگ جدیدش رو خوند و همه جیغ میزدن و تورو آورد بالا ازت سوال کرد و توهم به ته ته پته افتادی و گفتی اس... م.. من. سااا. اار.. اا.. گفت خوشبختم سارا و شمارشو به تو داد گفت یه گیام بده آدرس و برات ایمیل کنم توهم از خوشحالی گفتی واییییییییییییییییی بیلی منو دعوت کرد کافهههههه گفتی مرسییییییییییی با جیغ گفت یواش بقیه فن ها نفهمن🤫توهم گفتی باشههه😁🥴اصلا نفهمیدی چطوری رفتی خونه....
بله
گفتی خدای من چقدر من خر شانسم😂بعد رفتی تو اتاق فقط جیغ میزدی. مامانت اومد گفت چته گفتی هیچی بعد دوباره گفتی وای وای😂بعد خواهرت اومد گفت رد دادی امروز چه خبره زود برام تعریف کن از اول تا آخر 🥺توهم گفتی فضول گفت.... بعد از اول تا آخر براش تعریف کردی اون باورش نمیشد😂🙄
بله
وقتی خواهرت رفت بیرون زنگ زدی دوستت گفتی سریع بیا به کمکت احتیاج دارم اونم گفت باشه اومدم (اسم دوستت حدیث بود) توهم همه ی جریان براش تعریف کردی اون گفت برو بابا گفتی به خدااااااا حدیث گفت:منم باور کردم🙄گفتی الان زنگ تصویری میزنم ببین زنگ زدی بیلی جواب داد و...
بله
قیافه یارا😳😲اونم آواکادویی بود حدیث گفت:بی... بی.. لیی... ی آیلیششششششششششششش بیلی گفت:دوستت آواکادویی گفتی اره بیلی گفت :خوشبختم
حدیث گفت:من هم خوشبختم😲بعد بیلی گفت:باید برم بای توهم گفتی بای بیلی حدیث گفت باور کردم😳حدیث بهت گفت منم باید یه روز از نزدیک ببری بیلی رو ببینم توهم گفتی باش ولی شرط داره حدیت گفت :چی، گفتی باید منو برای قرار آماده کنی
بله
گفت باشه🙄گفت باید اول لباست رو آماده کنی بیلی از چیز های لش و خفن خوشش دوم اینکه باید آرایشت رو تنظیم کنی آرایش خیلی کم سوم بدلیجات به سبک خودت چهارم کفشت و پنجم کلاه گفتی باشه بریم بخریم رفتین آماده کردین خودتون رو برای خرید🥺
بله
گفتی حدیث اول بریم برای لباس حدیث گفت :باش رفتین لباس لش بخرین همه جارو گشتی چیزی پیدا نکردی یه مغازه یه لباس لش رو دیدی که خیلی خوشت اومد لباس سبز با زنگ های مشکی همونو خریدی و رفتی برای شلوار یه مغازه شلوار اسلش مشکی خردی و رفتین برای کلاه
بله
رفتی یه مغازه یه کلهه سبز و مایل به مشکی بود به لباست میومد بعد خردی رفتی سراغ کفش یه کفش نیم بوت بود که سه تا چسب میخورد و مشکی بود خیلی خوشت اومده بود و حدیث گفت:سلیقت خوبه توهم گفتی اره😏
بله
با حدیث رفتین خونه و لباسات رو امتحان کردی خیلی خوب شده بودی که دیدی یه پیام برات اومد دیدی بیلی بود گفتی واییییی بیلی گفت یک ساعت دیگه به این فلان کافه میبینمت گفتی هورا سریع رفتی حدیث رو صدا زدی و اومد بهش گفتی اونم سریع میکاپ کرد برات و موهات و درست کرد و آمادت کرد و رفتی گفتی دایی برای بیلی کادو نخریدم😲رفتی یه مغازه و یه گردنبد خفن و با یه دست بند ست بود همون. خریدی و رفتی...
بله
امید وارم خوشتون اومده باشه این پارت اوله پارت بعدی هم میزارم این اولین داستان منه لطفا نظر بدید برام مهمه 🥺😍
بله
بای آواکادویی های گلم 😍😘💚🥑
بله
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (5)