پارت دوم
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟ پسر: آره عزیز دلم دختر: منتظرم میمونی؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند پسر: منتظرت میمونم عشقم دختر: خیلی دوستت دارم پسر: عاشقتم عزیزم... بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟ دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد گفت: آخه چرا؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد.😔😔 پرستار: شوخی کردم بابا رفته دستشویی الان میآد!!! :))) وجدانن من خودم فکر نمیکردم داستان اینطوری تموم شه ولي بالاخره آدمیزاده دیگه دستشوییش میگیره 😂😂😂😂
با یه دختره دوست بودم، سگش مرد، تا چهل روز ميگفت مرسي كه هستي جاي خاليشو پر ميكني واسم :-(
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ ، ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ... ﻣﻨﻢ ﻳﻬﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﻫﻨﺪﻱ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺰﻥ ﭘﺪﺭ ..! ﺑﺰﻥ ... ﺑﺬﺍﺭ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﻻﻯ ﺳﺮﻣﻪ ! ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﯽ ﺻﺎﺣﺎﺏ ﻧﺸﺪﻡ ...!! ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﻣﺚ آدامس ﭼﺴﭙﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﺵ !!ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ !!!
یه نفر ازم پرسید شغلت چیه؟ گفتم :کار آفرین هستم گفت یعنی چی؟ گفتم بقیه کار میکنن من میگم آفرین:)
دختره یه پارچه میبره خیاطی میگه اینو برام بدوز... فردا نیام بگی برق رفت! سوزن شکست! نخ نبود! چرخ خراب بود! عموم مرد! دائیم مرد!!! اصلا پدسگ بده نمیخوام بدوزی! 😑☝️ یه شلوار میخواد بدوزه هزار تا بهونه میاره 😐😳✌️
علم بهتر است یا ثروت؟ حکیمی درجمع مریدانش نشسته بود .... یکی از شاگردان از وی پرسید: استاد علم بهتراست یا ثروت؟😱 حکیم بیدرنگ شمشیری بیرون آورد و مانند جومونگ شاگرد بخت برگشته را به سه قسمت نامساوی تقسیم نمود و گفت: 😳😳😳😳😳😳 سالهاست که دیگر هیچ احمقی بین دوراهی علم و ثروت گیر نمیکند!!! مریدان دیگر درحالیکه انگشت حیرت به دندان گرفته و لرزش تمام وجودشان را فرا گرفته بود گفتند:😇 ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم!!! حکیم گفت: در جوانی مرا دوستی بود که باهم به مکتب میرفتیم دوستم ترک تحصیل کرد و من معلم مکتب شدم ........😱 حالا او پورشه دارد، من پوشه......! او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی....!!😢 او عینک آفتابی، من عینک ته استکانی.....!!!😢 او بیمهی زندگانی، من بیمه ی خدمات درمانی.....!!!!😢 او سکه و ارز، من سکته و قرض......!!!!! 😭😭😭😭😭😭 سخنان حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعرهای جانسوز زدند و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتند........!!!!! باشد که شما را پندی آموخته و به درد حکیم گرفتار نیایید.....!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وایییییی خیلی باحال بود🤣🤣🤣🤣
آره 🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂
عااالی❤🍫
مرسی
💛🌻
جر خوردم😂😄
منم 🤣🤣🤣🤣
👍🏻😂