زندگی بتمن

ازبان:بورس داشتیم با پدر و مادرم از سینما بر میگشتیم بعد رفتیم تو کوچه یهو یک دزد با تفنگ امد(داره بچه گیاشو تعریف میکنه)پدرو مادرمو کشت تا اومد منو بکشه صدای اجیر پلیس امد و دزد فرار کرد

الفرد:اقای بورس ولی شما زخمی هستین بتمن:الفرد من با درد بزرگ شدم ومیخوام دنیارو از جوکر لعنتی نجات بدم الفرد:اما بتمن:اما داره الفرد الفرد:چشم قربان خیلاخب جوکر بمب زیر شهر جاسازی کرده سلینا:اما بتمن تو به کمک نیاز داری بتمن:بتمن به کمک هیچکس نیازی نداره بتمن تنها کار میکنه سلینا:باشه ولی مواظب خودت باش

ازبان کت:اینجا کجاست بانو لیدی:نمیدونم وقتی به اون دستگاه بیخود نزدیک شدیم اومدیم اینجا بتمن:جوکر تو زندان ارخامه بتمن:شما کی هستین کت:داشتیم میرفتیم که یک ادم با لباس عجیب غریب پوشیده بود بتمن : داشتم بر میگشتم غارم که ۲نفر با لباس جادویی اومدن کت :چقدر قوی دیگه پیمونم پر شد پنجه ی برنده بتمن:پس اگه به من بخوره پودر میشم لیدباگ:عجیبه تو چجوری فهمیدی بتمن: بتمن همچیورو میدونه😤

ازبان کت:اقا بیا با صحبت مشکلو حلش کنیم بتمن:وقتی رفتین جا دیونه ها میفهمین کت:لطفا بانوی من به کمک احتیاج داره بتمن:باشه الفرد:جتو بفرست الفرد:چشم قربان

ازبان بتمن:شماهم ابر قهرمانین کت:بله که هستیم ولی تو شهر خودمان پاریس بتمن:پاریس همین شهر بقلی لیدباگ:چه خوب فردا حرکت میکنیم کت:ولی مرینت مرینت:ولی نداره کت:باشه کت:من میخوابم

زمان فردا لیدباگ:کت کت:کت خوابیده مرینت:ادرین ادرین:بیداره تیکی:مرینت منو پلگ گشنمونه مرینت:یادم رفت بیا تیکی تیکی:ممنون مرینت بتمن:اینا امروز میرن مرینت:تیکی دخترکفشدوزکی اماده پلگ تبدیل گربه ای کت:راه افتادیم رسیدیم پاریس شهر خودمون کت:یاخدا شهر میگی گردباد اومده شهرو خرایگب کرده نادیا شماک:لیدباگ و کت نوار برگشتن مردما هم شادن کت:بانوی من میشه از طلسم خوشانیسی استفاده کنی لیدباگ:از قبل استفاده کردم کت:اههههههه میخواستم بگم

ازبان بتمن:الان دیگه شهر امنه بهتره دیگه لباسامو دربیارم(منظورش لباس بتمنی)الفرد:بفرماید اینم قهوه بورس:ممنون الفرد الفرد:خواهش میکنم

ازبان مرینت:من و ادرین ازدواج کردیم و الان ۴تا بچه داریم ۲تادختر ۲تا پسر اسم اریک و جناتان کارمن روزیتا ازبان بروس:الان ازدواج کردم و ۳تا بچه اوردم دیمین اسکارلت دیک

خوشتون اومد 😃😚😚

کامنت فراموش نشه بای