آیینه عشق(jk) pt5

قدرت دستاش کم کم بیشتر شد و نمیتونستم تکون بخورم قلبم داشت میومد تو حلقم... هم شوق داشتم هم میترسیدم (ا/ت): جی... (جونگکوک): هیـــس بیب:)

_آب دهنم رو به آرومی قورت دادم👀 مردی که براش غش میرفتم...چرا الان می ترسم😶خیلی خب آروم باش آروووممم نفسی بیرون دادمو گفتم (ا/ت):میشه بری کنار؟من راستش ی ذره.... _با خنده تو گلو و مردونش دلم آروم گرفت... (جونگکوک):😂😂ساری چاگیا من فقط میخاستم بغلت کنم (ا/ت):جدا؟؟؟؟ (جونگکوک):مغزت خیلی جاده خاکی میزنه کوچولو😂😂😂 _ای پسره ی.... 😂😂خندمو به زور جمع کردم وایییی خدا چرا اخه اینقد باید ابرو ریزی کنه😑من اخه کجام.... باید با ملاقه بزنم تو ملاجش تا ادم شه:/ و همینم شد افتادم دنبالش منتها با ماهیتابه😂😂 (جونگکوک):عررر😂چرا میوفتی دنبالممم😂 (ا/ت):واستاااا ببینممممم😑 (جونگکوک):به بزرگی خودت ببخش بیبی😂😂😂😂 _واستادم و پوکر نگاش کردم اونم که دید دیگه جیغ جیغ نمیکنم برگشت نگام کرد...

(جونگکوک):چی شدی؟ (ا/ت نق نق کنان):ی سوال فنی منه طرفدارتم چرا کاری میکنی اینجوری باهات رفتار کنم ببخشید😩😩و دوما چرا بهم میگی بیبی☹️ (جونگکوک):اشکال نداره آرمی😇ما از الان دیگه باهم دوستیم قبوله؟ *رسما کپ کردم😶چرا باید منو دوست خودش بودنه...؟* (ا/ت):اااا من...من دوستتم؟دوست چان جونگکوک از بی تی اس؟؟؟؟😳 (جونگکوک):اره چرا که نه...بیا باهم دوست باشیم و صمیمی برخورد کنیم آرمی😇😅 (ا/ت):چقد مهربونی تو اخه....💖 _جونگکوک با نگاه فرشته گونش قلب انگشتی گرفت و نشست رو مبل (جونگکوک):هنوز میخای بزنی؟🙁 (ا/ت):امممم نه من غلط بکنم😂💖ی لحظه حواسم پرت شد چقد عزیزی (جونگکوک): ❤️❤️ای شیطون😂 (ا/ت): اقای خوشگل میزاری برم ی چیزی بیارم؟😂 (جونگکوک): برو برو😂 _رفتم ی اسپرسو اماده کردم و رفتم کنارش از ذوق نمیتونستم نگاش نکنم و عین همستر زل زده بودم بهش

(ا/ت):تو همیشه میری خونه ارمی های گم و گور؟ (جونگکوک):نوچ😂😐 (ا/ت):پس چرا اینقد بهم توجه داری (جونگکوک): اممم.. چون خرشانشی😂😂😂 (ا/ت):😂😂😂😂ن جدی؟ (جونگکوک):ااا... اون غذاها رو اوپن شامت بوده؟ *وای خدایا چرا داره تفره میره😑😑😑😑حتما دوسم داره نه چرا دارم چرت میگم😐😐😐😐پاک خل شدم من چی دارم مگه* (ا/ت):ااا....اره (جونگکوک):چرا نخوردی؟ (ا/ت):دیدم پیام دادی هول شدم😅 _لپم رو کشید و خیلی مهربون نگام کرد،بلند شد.. و از سر برگشت ظرف غذا رو همراه داشت..نشست و خیلی کیوت قاشقی توی سوپ زد.. (جونگکوک) ااا کن😂😃 (ا/ت):ایگووو شوخی میکنی😂😂😂 (جونگکوک):لوس نشو _دلم نمیامد درخواستشو رد کنم پس باز کردم و با کیوتی و لوس بازی خاصی خوردمش😂انگار نی نی یک پدرم...چند قاشق داد و من وسط رویام غرق بودم😍 اما ناگهان.....

اما ناگهان دیدم قاشقی نمیاد:// منی ک سر لوس بازی چشمامو بسته بودم باز کردم .... (ا/ت):یاححح چرا نمیدی😑😂 (جونگکوک): بگو جی کی😇😂 (ا/ت):😑😑😑😑پوففف جی کی فضول (جونگکوک):دوباره... (ا/ت):عاشقتمممم جی کی😍😂 (جونگکوک):😂😂خب بیا خودت بخور (ا/ت):اسکول😐😐😂 _ظرفو ازش گرفتم و بردم رو اوپن (ا/ت):یاحححح جی کی (جونگکوک): هوم؟ (ا/ت):ی چیزی خیلی ضایس (جونگکوک):چی... (ا/ت)هیچی بیخیال😐😑 (جونگکوک):😑😑😑😑😑😑فردا عصر میام دنبالت (ا/ت):چلا؟ (جونگکوک):مزاحمم؟ ی جوری گفتی اخه (ا/ت):ن باو چ حرفیه (جونگکوک):پسرا میخان ببینَنِت میبرمت خوابگاه

(ا/ت):نگووووو😍😍😍😍 (جونگکوک): میگمممم😂😂 _از خوشالی تو پوست خودم نمی گنجیدم😍🌱فقط دوتا بال کم داشتم جیغغغغ😍 (جونگکوک):کیوت😂 (ا/ت):کیوت ترین تویی😛 (جونگکوک):😅😂 _جونگکوک خیلی خفن و مردونه اسپرسوشو سر کشید... (جونگکوک):خب بیبی فک کنم مزاحم خورد و خوراکو همه چیت شدم برو استراحت کن🙂منم میرم (ا/ت):اااا اصلا... خیلم خوبه که هستی (جونگکوک):😂😂😂😂افسوس ک کار دارم وگرنه شب پیشت میموندم (ا/ت):پر انرژی کار کن مهم نی😄😎 _بلند شد و کت چرمش رو مرتب کرد امد جلوم و ناگهان ماچم کرد...واقعا شکه شدم...😶 بدون اینکه منتظر چیزی باشه رفت دم در...

(جونگکوک):بای بای...😇 (ا/ت)اا... اا.. خدافض.. 😅😅 _در رو بستو رفت....اما من هنوز شکه بودم دستمو ناباورانه رو لپم کشیدم و ناخداگاه بغض کردم پریدم رو تخت نمیدونم چرا دارم اشک میریزم ولی😭😭😭😭غیر ممکنههههههههه😭😭😭 وای وای واقعا نمیدونم چی بگم دوست دارم عر بکشم خدایا تحمل این همه خوبی رو ندارم😭😭😭😭😭با فکر مشغولی زیاد بعد مدتی پاشدم تا اون ظرف شام لعنتی رو تمام کنم اصن نفهمیدم چی خوردم ولی خب تمام شد بعدش دوباره رو تخت پلاس شدم و گوشیمو از روی میز کنار تخت ورداشتم او.... خدایا ساعت یکه😪😪گوشی رو روی سینم گذاشتم و به سقف خیره شدم تا دوباره منو به دنیای فکر ببره🙂 *مدتی بعد..😴😴😴😴*