سلام من هوروچی آکی هستم یه اوتاکو
صدای تیغه شمشیر ها از میدان جنگ به گوش میرسید.
خون،خون
تنها چیزی که دیده میشد خون و افرادی بودند که غرق در خون میکردند اولین کسی که کشتم مردی ۲۰ساله بود.
هردفعه که کسی را می کشتم چهره او دوباره برایم زنده میشد ترس اینکه او به خاطر من مرد عذابم میداد او خیلی بهتر از من بود چرا باید میمرد؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
این اکانت جدیدمه خواستی بیا والا مطمئن نیستم ادامه بدم یا ندم
عاایییی بود
منتظر ادامشم