سلام پارت اوله لطفاً لایک و حمایت کنید❤👋
ناشناس: این اولین روز دانشگاهمه توی ابتدایی و دبیرستان که هیچ دوستی نداشتم همه فک می کنن هرکی پولداره لوس و نونوره و باهام دوست نمی شن یه پسر خاله اممم یا شایدم پسر عمو ای خدا من همیشه سر این موضوع گیج می شم (☆: بی گمان فهمیده اید کیست😂) وللش اسمشو می گم لوییس که اونم انقد قد و مغروره که دوستی سرش نمیشه ول کن دیرم شد هرچه بادا باد
اما- خداحافظ مامان خدافظ بابا خدافظ خاله خدافظ عمو👋 (☆: دوستان یک خونه دو واحده لاکچری دارن چون با هم کلاً یه طبقه فاصله دارن طبیعیه که همش خونه هم باشن و بله ناشناس همون اما دختر مرینت و آدرین بود)
طبق معمول با لوییس بد خلق تا دانشگاه با ماشین رفتیم آخ که چقد دلم می خواست تو این هوا پیاده با یه دوست که جای آجیم باشه برم مدرسه اما حیف😔 و بله به محض ورود به مدرسه همه ریختن سرمون بابت امضا. رسیدیم دانشگاه همه خودشونو معرفی کردن:
ناشناس- سلام من کاترین اندرسون هستم🙂
ناشناس- سلام من مارتین اندرسون هستم😐
لوییس- سلام فک نکنم نیاز به معرفی باشه😒
صدای پچ پچ بچه های مدرسه رو درموردشون می شنیدم:
- وای امسال با سر افتادیم تو ظرف اصل (☆:یه اصطلاح به معنای اینه که خوش به حالمون شده) همه بچه معروفا کاترین اندرسون، مارتین اندرسون، لوییس اگرست، اما اگرست🤤
یه صدایی بین این صدا ها که در جواب لوییس بود افکارم رو پاره کرد
کاترین- اگه نیاز نبود نمی گفتن معرفی کنیم😐
لوییس-زیر لب:دختره🤬
لوییس- لوییس اگرست😑
کاترین به نظرم دختر خیلی خوبی بود😊 خلاصه زنگ تفریح خورد....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیلی قشنگ بود 😍🤘
منتظر پارت بعدم
مرسی❤
دادم ولی نمی دونم چرا عدم تایید شد☹
عالی بود
اگ دوس داشتی ب داستان منم سر بزن
مرسی❤
داستانت خیلی قشنگه❤