10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jisoo انتشار: 4 سال پیش 70 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این اولین پارت رومانه 💖 خیلی براش زحمت کشیدم پس خوشحال میشم بخونین و نظر بدین 💕 همه کامنت ها رو میخونم و نظرتون خیلی برام مهمه 💖
این داستان از زبان دختری به نام زینینگ هست . امیدوارم خوشتون بیاد 🌷💕
من زینینگ هستم , دختر خاله ی مرینت . و در چین زندگی میکنم . پدرم شهردار پکن ( پایتخت چین ) هست . امروز صبح که در اتاق غذا خوری مشغول خوردن صبحانه با مادرم بودم مادرم گفت : دخترم حدس بزن امسال برای تعطیلات تابستون کجا میخوایم بریم . گفتم : نمیدونم کجا ؟ مادرم گفت : قراره .... بریم پاریس پیش خاله سابین و عمو تام و مرینت ^-^ . منم که چند سالی میشد اونا رو ندیده بودم کلی ذوق کردم و گفتم : راست میگی مامان ؟ 😍 خییییلی دلم براشون تنگ شده :) مادرم : میدونم عزیزم به خاطر همین میخوام ببرمت پیششون . گفتم : آخ جووون پس برم وسایلم رو جمع کنم , مادرم : ولی هنوز صبحانه ات تموم نشده !
من : اشکالی نداره سیر شدم ,, و بعدش دویدم به سمت اتاقم تا وسایلم رو جمع کنم
صبح فردا ی همون روز قرار شد با هلیکوپتر شخصیمون به پاریس بریم . موقع رفتن وقتی که خدمتکار داشت چمدون ها رو تو هلیکوپتر میذاشت به مادرم گفتم ای کاش پدر هم میتونست همراه ما بیاد , مادرم گفت : درسته منم دوست داشتم که همراهمون بیاد ولی خودت که میدونی پدرت شهرداره و نمیتونه شهر رو ترک کنه . گفتم : همینطوره اون مسئولیت های زیادی داره ولی من هنوزم میخوام وقتی بزرگ شدم شهردار بشم درست مثل پدر . مادرم لبخندی زد و گفت : مطمئنم که یه شهردار عالی میشی ^^ و بعدش رفتیم و سوار هلیکوپتر شدیم . من در تمام طول راه داشتم به خاطره هایی که تو دوران بچه گی با مرینت داشتم فکر میکردم 😍
پدر من و شهردار بورژوا ( شهردار پاریس ) از قدیم با هم دوستای صمیمی بودن پس وقتی به پاریس رسیدیم رفتیم به هتل بزرگ شهر ( همون هتل شهردار بورژوا ) هلیکوپترمون رو پیش هلیکوپتر های شهردار بورژوا گذاشتیم و بعد رفتیم تو خود هتل , شهردار بورژوا و کلویی دم در هتل منتظرمون بودن , از اونجایی که پدر های من و کلویی با هم دوست های صمیمی هستن من و کلویی از بچه گی هم رو میشناسیم ولی هیچ وقت رابطه ی خوبی با هم نداشتیم . خلاصه بعد از خوش آمدگویی خدمتکار های هتل من و مادرم رو تا اتاق هامون همراهی کردن . ما بعد از این که وسایلمون رو اون جا گذاشتیم از هتل بیرون رفتیم چون من و مادرم با خاله سابین و مرینت قرار گذاشته بودیم که هم دیگه رو ببینیم
پدر من و شهردار بورژوا ( شهردار پاریس ) از قدیم با هم دوستای صمیمی بودن پس وقتی به پاریس رسیدیم رفتیم به هتل بزرگ شهر ( همون هتل شهردار بورژوا ) هلیکوپترمون رو پیش هلیکوپتر های شهردار بورژوا گذاشتیم و بعد رفتیم تو خود هتل , شهردار بورژوا و کلویی دم در هتل منتظرمون بودن , از اونجایی که پدر های من و کلویی با هم دوست های صمیمی هستن من و کلویی از بچه گی هم رو میشناسیم ولی هیچ وقت رابطه ی خوبی با هم نداشتیم . خلاصه بعد از خوش آمدگویی خدمتکار های هتل من و مادرم رو تا اتاق هامون همراهی کردن . ما بعد از این که وسایلمون رو اون جا گذاشتیم از هتل بیرون رفتیم چون من و مادرم با خاله سابین و مرینت قرار گذاشته بودیم که هم دیگه رو ببینیم
پیش برج ایفل قرار گذاشته بودیم پس رفتیم همونجا , خاله سابین و مرینت قبل از ما رسیده بودن و منتظرمون بودن . به محظ این که رسیدیم دویدم و خاله و مرینت رو بغل کردم بعد از سلام و احوال پرسی چهارتایی باهم تا شب خوش گذروندیم رفتیم شهربازی , بستنی آندره خوردیم , از خاطره هامون گفتیم و ...
فردای همون روز مرینت بهم زنگ زد و گفت : بیا به آدرسی که الان برات میفرستم . من گفتم : چرا ؟؟ اتفاقی افتاده ؟؟ مرینت : نگران نباش فقط بیا
خیلی کنجکاو بودم پس سریع رفتم همونجایی که گفته بود . مرینت دوید سمتم و گفت چشماتو ببند , منم همین کارو کردم و وقتی چشامو باز کردم دیدم وااااای همه دوستای مرینت اونجا بودن کلی هم پارک رو تزئین کرده بودن . بعد یهو همه با هم گفتن زینینگ به پاریس خوش اومدیییییییی !!!! برای چند لحظه ماتم زده بود ... ولی بعدش گفتم اینجا چه خبره ؟ این کارا برای چیه ؟
مرینت گفت : از آخرین باری که هم دیگه رو دیدیم خیلی میگذره و الان تو اینجایی برای همین خواستیم یه کار خاص برات بکنیم . آلیا هم اومد جلو و گفت : در ضمن ما تا حالا تو رو از نزدیک ندیدیم ولی تعریفت رو از مرینت زیاد شنیدیم پس خواستیم این جشن رو برات بگیریم و بیشتر باهات آشنا بشیم . گفتم : وااای بچه ها من واقعا ازتون ممنونم 😍💕 منم خیلی دلم میخواست بیشتر باهاتون آشنا بشم 🌷❤ و بعدش آلیا گفت : خب من الان بچه ها رو بهت معرفی میکنم : برای شروع ... من گفتم : نیازی به معرفی نیست مرینت قبلا عکس همتون رو برام فرستاده بود و اسم هاتون رو گفته بود 😉💕 ایشون رز هستن و دختری هم که کنار رز ایستاده جولیکا س و اون پسر که از شما بزرگتره برادر جولیکا یعنی لوکا و اون پسر خوشتیپ هم پسر گابریل آگرست معروفه یعنی آدرین که *دوست صمیمی* مرینت میشه ....مرینت گفت : واااایی آره یادم نبود من قبلا همتون رو به زینینگ معرفی کرده بودم و اون اسم و خصوصیات اخلاقی همه شما رو میدونه ، من واقعا دست و پا چلفتی هستم 🤦🏻♀️ و همه خندیدیم ^^
و مشغول خوردن خوراکی و حرف زدن شدیم , خیلی داشت بهمون خوش میگذشت که یهو صدای جیغ و داد مردم رو از دور و بر شنیدیم . رفتیم ببینیم چی شده و دیدیم که ....
گایز میدونم جای حساسش کات کردم ولی مجبور شدم دیگه 😁💜 و این که میدونم این پارت اصلا هیجان نداشت ولی منتظر پارت های بعد باشین چون قراره قشنگ تر و هیجانی تر بشه 💖 کامنت هم بزارین و اگه مشکلی هم بود بگین تا برطرف کنم 💕 و بگین حدس میزنین چرا مردم جیغ و داد میکردن , البته معلومه دلیلش اینه که یکی آکوماتایز شده شما حدس بزنین کی آکوماتایز شده 🌷
بای بای 💖💕
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
راستشو بخوای برای اذیت کردن یا اینکه بفهمم نظرم منتشر شده میام
نمیدونم توهین یعنی چی ولی اینو میدونم که مسخرههههه بود وقتت هم هدر رفته
وای خب اگه دوست نداری پس چرا میای تو تا ببینی جوابتو دادم یا نه ؟ 😐
اها🤣 فقط من درست نمیتونم بخونمش😂💙
تلاشت رو بکن 😂💜 بالاخره موفق میشی ✌😂
مامان زینینگ اکوما تایز شده😃 یا مادر مرینت. میگم زینینگ اسم عربیه؟🤣
مرسی که حدست رو گفتی عزیزم 😘💜
راستش خودم هم دقیق نمیدونم ولی یه دختره که چینی بود اسمش زینینگ بود حالا نمیدونم این اسم هم چینیه یا نه 😬😅
واسه پارت 1 عالی بود عشقم❤😍
منتظر بعدی هستم😙
مرسی عزیز دلم 😘💖
لاولی اسم جیسو Jisoo به این شکل نوشته میشه گلم
وای آره اشتباه نوشتم :(
مرسی که گفتی عزیزم 💖
داستان های مسخره زیادن
عزیزم اگه خوشت نیومده توهین هم نکن 🙂💜 به هر حال من براش وقت گزاشتم و نوشتم , شما اگه خوشت نیومده میتونی دیگه نخونی :)
برای بار اول خوب بود آفرین به تو 😉
مرسی که نظر دادی عزیزم 🌹💜🌹💜
امممم سلام ببین تو ... زیاد جالب نبود حتی اگه هیجانی بود .
متاسفم که خوشت نیومده عزیزم 🙏🏻💜
سعی میکنم از این به بعد بهتر بنویسم 💜💜
کلویی اکوما نیزه شده
مرسی که حدست رو گفتی عزیزم 💖💖