انقدر دیر گذاشتن پارت جدید و به رخم کشیدید این دفعه زود گذاشتم حالا دیگه نمیتونید چیزی بگید😐😂
راننده:« من وقت ندارم منتظر وایسم که تو همه رو دید بزنی سریع سوار شو» با حرف راننده به خودم اومدم کمی چشم و ابروم رو به بازی گرفتم تا اونچه که رو به روم بود رو واضح تر ببینم هرچه میدیدم درست اون واقعا ا. ت بود اخه اینجا چیکار میکرد سوال های ذهنم و گذاشتم کنار و سوار شدم ادم های زیادی اونجا نبودن فقط راننده بود و ا. ت و من رفتم عقب و کنار ا. ت نشستم اروم کنار گوشش زمزمه کردم:« تو اینجا چیکار میکنی؟! » فقط بهم نگاه کرد و چیزی نگفت این نگاه ها غریب بودن تاحالا ندیده بودمشون، یه لگد به صندلی جلو زد و کمال بی احترامی گفت:« حیوون نمیخوای حرکت کنی؟! حوصلم سر رفت این بز کوهی رو مخمه میخوام زود از شرش خلاص شم» الان منظورش از بز کوهی من بودم؟! باورم نمیشد این ا. ت هست چقدر عوض شده اصلا اینجا چیکار میکرد، ماشین حرکت کرد و مسیر طولانی و طی کرد تا رسیدیم به بیرون از شهر یه جای پرت و متروکه و بعد درها رو باز کرد تا پیاده بشیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
عالی
عالی بود 👌 ❤
هشتگ# تهیونگ کجاست ؟؟؟
بچم چیکارش کردین 😢😭
ممنون 😁💚💙
ته ته تو اتاقشه 😁😂
هیچوقت فکر نمیکردم ا.ت اینجوری بشه🥺😐💔
عالی فایتینگ☺️💜
بعدا چیزای بیشتری میخونی که انتظارشو نداشتی 😁💙😂
ممنون🙂💚💙💚
بی نظیر بود دختر🤌🏻😆🥳🥳🥳🥳
از داستانت خیلی خوشم میاد ادامه بده🤩🧡🙌🏻🙌🏻
مرسیییییی😁💙💚💙💚💙💚
هوم....چی بگم؟😐
مث همیشه ک عالی بود😐🧃
سخنی ندارم🚶🏽♂️🍊
پوکر فیس و مود اعظم🙂😂
تنکس🙂😁
قربان شما😐🤝🏽
پارت بعدی یادت نره
بعد یه سوال به داستان من سر میزنی؟؟
حتما ااااا😁💚
عالییییییییییییییییییییییییییییی خیلی خوب مرسی که زود گذاشتی 😘😍😘😍😘😍😘😍😘😍😍🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
ممنون😁💙💚
عالیییییییی
😘♥️
مرسیییی
من منتشریدم
به به چه افتخاری 😌😌