رمان دختر کفشدوزکی
مرینت: الیا خوبی؟ الیا: اره ممنونم راستی مرینت امروز ادرین با نینو قرار دارن برن باغ وحش مرینت: اها واقعا الیا: مگه من باتو شوخی دارم دختر من با نینو صحبت کردم گفتم با مرینت میام دنبالتون قایمکی مرینت: خب الیا اگه دوباره گند بزنم چی الیا: راست میگیا ولی عیب نداره باهم تمرین میکنیم مرینت: وای الیا تو بهترینی راوی: مرینت و الیا باهم رفتن تا تمرین کنن تمریناشون که تموم شد رفتن باغ وحش و الیا مرینت رو هول داد جلوی ادرین مرینت: عا او ادرین خوووبیییی ادرین: سلام مرینت تو اینجا چیکار میکنی مرینت: اومدمم باخات یعنی باحات صحبت کنم
ادرین: اها راجب به چی چیشده راوی: مرینت تا میخواست صحبت کنه کلویی اومد و مثل همیشه مرینت رو هول داد جلوی ادرین و چس کرد کلویی: وای ادرین چه جالب منو تو تصادفی همو اینجا دیدیم ادرین: کلویی کارت خیلی بد بود چرا مرینت رو هول دادی😒 کلویی: ها اون دختر کیک پز بیریخت رو میگی 😑 ادریت: درست صحبت کن درسته ما از بچگی باهم دوست بودیم ولی الان دیگه دوست نیستیم فهمیدی
کلویی: باشه پس بابای ادرین جون فردا میبینمت عزیزم ادرین: از خود راضی برو فرداهم نیا مرینت: الیا دوباره گند زدم دیدی الیا: نه کلویی خودشو جل کرد نینو: فکر کنم من باید برم خداحافظ ادرین: منم باید برم خداحافظ مرینت: عا ای او خداخافظ یعنی خداحافظ الیا: فردا دوباره توی سینما باهم حرف میزنید اشکال نداره مرینت: نه ولش کن منم دیگع برم الیا فردا میبینمت خداحافظ الیا: باشه خداحافظ
خب بچه ها ببخشید اگه بد بود چونکه اولین بارم بود رمان مینوشتن ولی قل میدم توی رمان بعدی بهتر بنویسم وبچه ها این رمان پارت دو یا سه نداره
واینکه رمان بعدی راجب استار و مارکو باشه اگه میخواین صحیح رو بزنید دوستون دارم
خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فاطی یکم بیشتر تست بساز