من بچه که بودم خیلی چشمام بخار میکرد.هر صبح که بلند میشدم باید حتما چایی میزدی رو چشام تا باز شه چشام.بعد یه بار من صبح زود بلند شدم عروسکمو گرفتم رفتم پشت مبل همینکارو باهاش کردم.اخه عروسکم چشاش بسته بود.منم فکر میکردم اگه چایی بزنم چشاش باز میشه😂هچ دیگ اخر عروسکم کپک زد😐😐
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
یکی از اعترافات منم اینکه بچه بودم تو حموم داشتم حموم میکردم اومدم شامپو مو بارونم دیدم تموم شده بعد سرم رو چرخوندم گفتم شامپو مامان رو برام، دستم رو دراز کردم کی یهو پام سر خورد ،افتادم افتادن همانا نصف شامپو هم رفت تو چاه همانا🤣🤣🤣🤣🤣حالا برای جبران نصف ش رو آب ریختم خیلی خونسرد اومدم از حموم بیرون 👌🤣🤣فردا ش قیافه مامانم خیلی دیدنی بود 👈😶🤔😑
و من در اون لحظه 👈🥲تقصیر من نبود خودش سنگین بود
🙂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
😹😹😹😹😹😹😹
🤣💔😄
سلام اجی چخبر با درسا من که بد بختم هر ماه امتحان خیلی سنگینی داریم دسته کمی از کنکور نداره
وای اجی جر خوردم🤣🤣🤣
ما هرروز امتحان داریم.قشنگ دیگه کم مونده خدا ایه ای نازل کنه بگه چرا اون پایین دارین جهنم رو افتتاح میکنین پس این بالا کی بیاد جهنم؟
😐😐😐😐
😐😅😅😅درکت میکنم منم همینطوریم
ترلااااااااننن میک. شمت جدی منو با صدرا قاطی میکنییی؟؟؟؟؟
اره والا یه بار کامنت اشتباهی هم دادم بهتون بعد سریع پاک کردم😹💔
بله دیدم می خواستم جوابم بدم پاک کردی
😹💔