
هااایی🌠من اوومدم 😂😁 ببخشید خیلی خیلی دیر شد دو تا عزیزامو از دست دادم و بعدشم که مدارس شروع شد 🙃😞 امیدوارم خوشتون بیاد 💜
بزننننن بریممممم 😁😁✨ از زبان جیمین: رفتیم کمپانی داشتیم از پله ها بالا میرفتم که پام گیر کرد به لبه پله و میخواستم بیوفتم که شوگا دستمو گرفت و نگذاشت بیوفتم با اینکه آر ام و هوپی خوابمو پرونده بودن ولی هنوز یکم بی حال بودم از شوگا تشکر کردم و رفتیم داخل کمپانی از زبان لورا : رسیدم دم کمپانی ما باید زود تر از اعضا میرسیدیم ساعتو نگاه کردم ۷:۴۰بود رفتم داخل کمپانی و زنگ زدم به خانم جانگ (خانم جانگ +لورا_) _الو سلام خانم جانگ کیم لورا هستم +الو سلام اها بله _من الان داخل کمپانی ام +خب لورا جان
بیا داخل همون اتاقی که دیروز با هم داخلش نشستیم _اها بله باشه اومدم ممنون رفتم دم در همون اتاق در زدم +بله بفرمایید_سلام +اوه سلام لورا جان خوبی _خیلی ممنونم شما خوبید+مرسی عزیزم دنبالم بیا بریم پیش بقیه میکاپرا _باشه چشم و بعدش دنبالش رفتم رسیدیم به یه سالن بزرگ که داخش چند تا صندلی بود و چند تا دختر روشون نشسته بودن . از دیدن چیزی که دیدم خیلی جا خوردم و خیلی پوکر شدم 😑 دوباره اون دختره رو اعصاب جونگ دونا باورم نمیشد که اونم اینجاست 😑😐
اوووفففففففففف خدااااااا 😑😑😑😤😤😤😤 رفتم نشستم کنارش اخه از شانس گند من تنها صندلی خالی همون بود وقتی منو دید نیش خندصدا داری زد و گفت(لورا_دونا٪)٪اوه میبینم تو هم که اینجایی 😏😏 از برخوردش خیلی عصبی شدم اولش کلا محلش ندادم و جوابشو ندادم 😒٪فکرشو نمیکردم تو رو اینجا ببینم. دیگع جوش آورده بودم گفتم _ااااااهههههه من که اصلا اصلا فکرشو نمیکردم تو بتونی بیای اینجا 😒😏 و دیگه بهش هیچ اهمیتی ندادم تا اعضای بی تی اس میومدن تصمیم گرفتم به آهنگ مورد علاقم که هارت بیت بود گوش میدادم (خیلی قشنگه از بی تی اسه و من خیلی دوسش دارم گوشش بدین )
و تو حال و هوای خودم بودم که یه دختره که چند تا برگه دستش بود داشت از جلوم رد میشد که خورد زمین 😦 سریع هندزفریمو از گوشم درآوردم و سریع کمکش کردم به صورتم نگاه کرد و لبخندی زد و با خجالت گفت خیلی ممنونم (لورا_دختره#)_خواهش میکنم خوبی ؟؟جاییت اسیب ندیده ؟#نه نه خیلی ممنونم خوبم . یه لبخند بهش زدم و گفتم خواهش میکنم اوففففففففف اون دختره سنگدل رواعصاب جونگ دونا به جای اینکه کمک این دختره بیچارع کنه بهش اروم اروم میخندید و بعد تموم شدن خنده چندشش گفت:حواست کجاست باید بیشتر مراقب میبودی (😑😒😒😒)
دختره ی .......... اه اروم به اون دختره گفتم بهش اهمیتی نده این کلا همینجوریه به حرفاش توجه نکن ٪اه باشه ممنون :)_:) میخواستم با این دختره دوست شک اخه به نظر دختر خوبی می اومد بعد از اینکه تمام برگه هاش و بهش دادم و دستشو گرفتم تا بلند شهو گفتم _بگذریم میخوای با هم دوست شیم ؟ من کیم لورا هستم میکاپ ارتیست انتخابی اینجا ٪البته :)چرا که نه خیلی خوش وقتم منم تاک سو اه هستم ،عه واقعا منم همینطور 😍_منم خو شوقتم عه جدی 😍🤩پس میتونیم بیشتر باهم باشیم ٪اره خیلی خوبه و بعد یه صندلی اورد و کنارم نشست و کلی باهاش حرف زدم از حرف زدنش مشخص بود که دختر خوبیه و من ازین بابت خیلی خوشحال بودم اخه من فل حال دوستای صمیمی که کنارم باشن ندارم اخه تا دبیرستان باهام بودن و بعدم رفتن شهرای دیگه و خبری ازشون ندارم . بعدش شماره هامونو بهم دادیم و از خودمون برای هم تعریف کردیم حدود ۱۵دقیقه یا بهتر بگم ۲۰دقیقه باهاش حرف میزدم اون گفت پدرش ۷سال پیش تو محل کارش از ارتفاع میوفته و فوت میکنه و مادرشم ۵سال پیش به دلیل بیماری قلبی فوت میکنه و اون با برادرش که اسمش تاک جون وو بود زندگی میکنه یه جورایی زندگیش مث منه با این تفاوت که اون برادرش کنارشه و من خواهرم کشور دیگس خانم جانگ اومد و رو به رومون ایستاد و گفت خب بچه ها اعضا الان تو سالن کمپانی ان و دارن مستقیم میان اینجا آرامش خودتون و حفظ کنید و یه سری قوانینو گف بعد همگی شروع کردیم به درست کردن سر و وضمون و همچیز و چک میکردیم تا اینکه یه اقا با کت و شلوار در سالن و باز کرد و همگی از روی صندلی هامون نشسته بودیم و منتظر بودیم تا اینکه اعضا یکی یکی اومدن داخل و احترام گذاشتیم و سلام کردیم و اعضا هم احترام گذاشتن و سلام کردن و روی صندلی هاشون که مشخص شده بود نشستن
خانم جانگ + +سلام اعضا ما همگی ازین ورود خانم جانگ خندمون گرفته بود 😂 همگی سلام کردیم و خانم جانگ گفتن امروز یه دسته از میکاپرا جمعی نام برده میشن و دسته ی دیگه میکاپرا متمرکز که مختص یه نفر از اعضا میشن همه سرمونو به نشانه تایید تکون دادیم و خانم جانگ دونه دونه نفرات دسته، جمعی رو نام برد قلبم داشت میومد تو دهنم نمیتونستم درست به صورت اعضا نگاه کنم ولی نگاه های یه نفر رو روی خودم حس میکردم از زبان جیمین:وقتی رسیدیم دم در سالن که میکاپرا توشون بودن یکی از بادیگاردا درو برامون باز کرد و دو نه دونه رفتیم داخل میکاپرا بهمون احترام گذاشتن و سلام کردن ما هم همینطور داشتم دونه دونه بهشون سلام میکردم که روی چهره یه نفر اخر موندم اون اون همون دختریه که دیشب نجاتش دادم و تو کمپانی دیدمش مثل همیشه خوشگل و خوش لباس بود و یه لبخند ملیحی زده بود و لپاش گل انداخته بود و سرشو خیلی کم بالا میاورد تا ما رو نگاه کنه (خاک 😑😂😂😂😂من بودم نگاهمو بر نمیداشتم )خیلی از دیدنش تعجب کردم و کلا نمیتونستم چشم ازش بردارم خانم جانگ داشت اسم میکاپرارو میخوند بعدم نوبت میکاپرای خصوصی شد از زبان لورا :اون دختره جونگ دونا تو دسته جمعی نبود اییشششششش وایییییی من افتادم تو دسته میکاپرای خصوصی🤩🤩وااااییی خدا برای کی میوفتم ؟ از زبان جیمین:دسته میکاپرای جمعی تموم شد و ما باهاشون اشنا شدیم فکر کنم اون دختره خیلی کارش خوبه که افتاده تو دسته خصوصی اسمشو نمیدونستم ولی اگه اسمشو میگفت کنارش اسم یکی از مارو میاورد و پا میشد میومد کنار اون یکی از اعضا که میکاپرش شده بود از زبان لورا :فقط من و دونا مپنده بودیم که یا با کوک میوفتادیم یا با جیمین پایان 😁😁 امیدوارم خوشتون اومده باشه اینم بگم ممکنه اتفاقات دور از انتظارتون بشه 😁😁😉😂😂😂😂 بای عاشقتونم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ایا شما قصد گذاشتن پارت هشتم را ندارید؟ یعنی باید در فسیلی بمانم؟
نناااا تو چر نمیییزارییی بلل دیگههههه😐😐😐👀😕
هااایییی اجوم خودت که میدونی من از داستانم خیلی خوشم نمیاد اما به خاطر شما میزارمش چشم نوشتمش بعد شنبه یکشنبه حتما حتما میزارم ببخشید اجوووو خدانکنه یاااااااا🥺🥺🥺🥺💜
خودت بی جا میکنی به این خوبی🥺❣️🙂
میسی بوس بت
پارت بعدی لطفا
چشم عزیزم انشاالله بعد سه شنبه میزارم اخه کلی. امتحان دارم مرسی لاولی 💜💜💜🖇️
سلاااااممممم اباجییییی خوجملم
💜💜💜💜💜😍😍😍😍
یا حسین چرا 😅😅😅😅😅😬😬😬
چشم چشم بخدا خودمم بین دو تا راه موندم که چطوری بنویسمش 😑😑😬😬😬
چشششششممممممم فداتشم 💜♥️✨👑
خودانکنه اباج میسی بوج بت❤❤❤❤❤❤☺😘😘
ویییییییححححححححححححححححح اباج عالیییی بود در
اباج راسی باید تو اون دنیا جوای مخ منو بدیاااااا هر بار اینقدر کم مینویسی مخ من دچار دوگانگی و فکر میشو بیشتر بنویس جوووون مننننننن🥺🥺🥺🥺❤❤❤❤❤