«از زبان جین»
«5ساعت بعد از حادثه»
ا. ت چرا اخه چرا به جای تو من باید اونجا میشدم تو که از دست من عصبانی بودی چرا چرا منو نجات دادی میزاشتی میمردم میزاشتی من جای تو اونجا میشدم (خدا نکنه جین ارمی ها اون وقت چی کار میکردن 😐همون ا. ت بره ازهم بهتره 😂)
بدنم داشت میلرزید قلبم تند تند میزد
جونگ کوک_ جین هیونگ ا. ت چطوره؟
برگشتم دیدم بچه ها اومدن یه لبخند کوچیک زدم و بغضم گرفت
جین_ نمیدونم هنوز کسی نیومده
نامجون _ همه چی درست میشه نترس
سرم رو تکون دادم که یه صدای گریه شنیدم دنبال صدا رفتم مین سو نمیخواستم باهاش دعوا کنم چون اون هم الان مثل من بود دستم رو بردم پایین
جین _ خوب میشه بیا پیش ما
مین سو_ چته؟ تو که الان باید شروع میکردی به کتک زدن من
جین _ تو اینجور موقعیتی نه
اشک هاش رو پاک کرد و از دستم گرفت و پاشد وقتی رفتیم دیدیدم که دکتر داره با اعضا حرف میزنه دویدم
جین و مین سو با هم_ ا. ت چطوره؟
دکتر _ عملیات به خوبی گذشت ولی معلوم نیست کی بیدار میشه
داشتم اشک میریختم که مین سو بغلم کرد
مین سو _اون بیدار میشه
یه خنده کوچیک زدم
«2 ماه بعد»
دوماه هست که ا. ت بیدار نشده هر روز میرم کنارش ولی اون بیدار نمیشه با مین سو از اونموقع صمیمی شدیم و اون همه چی رو بهم گفت اون به ا. ت خیانت نکرده امروز هم دوباره میرم پیشش لباسام رو عوض کردم سوار ماشین شدم بعد چند دقیقه به بیمارستان رسیدم سوار اسانسور شدم و رفتم به اتاق ا. ت مین سو هم اونجا بود
مین سو _ اومدی
میخواستم جوابش رو بدم که دیدم داره انگشت های ا. ت داره تکون میخوره
جین_ ا. ت ا. ت مین سو ا. ت بیدارشد
کم مونده بودم پرواز کنم از خوشحالی
«از زبان ا. ت»
«دو هفته بعد»
دو هفته اس از این اتفاق گذشته ولی جالب ترین چیز اینه که جین و مین سو خیلی صمیمی شدن (یعنی بلایی سر اون دوتا اوردی ا. ت خانم دیگه بیچاره ها رو صمیمی کردی😂) صدای زنگ گوشیم اومد رفتم بردارم مین سو بود گوشی رو باز کردم
مین سو_ا.ت بیا امشب با هم حرف بزنیم تو رستورانی که همیشه میرفتیم جا رزرو کردم
ا. ت_ اوکی
«4 ساعت بعد»
امشب چیزی فهمیدم که باعث شد قلب شروع به درد کردن بکنه قلبم میسوخت اونم این بود که مین سو به من خیانت نکرده و از اون بدتر تو سرش تمور(نمیدونم درست نوشتم یا نه😐)داره یعنی اون اون احتمال داشت که بمیره شروع به گریه کردن کردم اخه چرا چرا اون به جین زنگ زدم و همه چی رو براش تعریف کردم اون از همه چی خبر داشت رفتم خونه ی جین و
(از اون کارا خودتون فهمیدین کردن 😂😂)
« 3 سال بعد »
«از زبان راوی»
جین _ ا ت بچه داره گریه میکنه چی کارش کنم
ا. ت_ اخه کمی نگه داری تعجب میکنم بزار اماده شم ازت میگیرم دیگه
جین_ ببین مین سو زنگ زده حتما میگه کجا موندید زود باش اماده شو
ا. ت_ اماده ام بیا بریم
این داستان عشق مثلتی بود یعنی نقش دوم پسر بازم کل دردی را بیچاره گی ها رو داشت بیچاره مین سو 😂😂 مین سو هم که زندهست (فکر کردید به کراشم میخوام بلایی سرش بیارم؟؟؟ 😐😂) بله جین و ا. ت هم که یدونه دختره 9 ماهه دارن اینم از زنگی اینا ❤️💞💜
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
من که خوشم اومد بازم داستان میزاری؟
ممنون، اره ولی هنوز چون نمیدونم از کی بنویسم(نظر سنجی گذاشتم) و اینکه کلا چیزه خاصی به رهنما نرسیده هنوز نمیزارم تا یه چیزی به ذهنم برسه
ذهن*