
مانیساااااااااا وارد میشود عه مانیسا قبلا تو تست میراکلس پارت 2 وارد شده بود! مانیسااااااااا خارج میشود....... بخونید😅 لذت ببرید😀 بازم بخونید😅 بخونید دیگه....
از دید دیپر👈🏻دختره پر ادعا شماره داده بود منم اون کاغذو گذاشتم کنار ریشه یه درخت کاج.....بعدش رفتم داخل معما کده..........از دید میبل👈🏻دیپر اومد تو....میبل:سلام دیپر😀😀😀دیپر:سلام.............میبل:وای دیپر میدونی امروز چه روزیه اصلا امروز یادم رفته بود😃..دیپر:اممم میبل من چیزی یادم نمیاد امروز یه روز ساده هست.........میبل:نه امروز روز.......پوشیدن لباس باحاله......دیپر:اخ میبل یعنی تو اخر منو با این لباسات میکشی🥴
میبل:خب باشه دیپر برو کارذهای عجیب غریب سوت و کور مانندتو بکن بعدش بیا....(میبل اینجا دیپر هل میده توی یه اتاق و بعدش درو میبنده...هی ها ها هی.اخیش رفت تو اتاق....منم برم یه یخچالو چک کنم....درو باز کردم...چیزی نیست....درو بستم...(بعد از ۳۰ ثانیه)درو باز کردم.......چیزی نیست........درو بستم....اه تو یخچال هم چیزی نیست....اهان شل صورتی........سریع رفتم تو اتاق.....وای شل صورتی😍اصلا یادم رفته بود بزن بریم.......
خب شل صورتی بیا بریم بیرون یه عالمه بازی کنبم...از دید دبپر👈🏻میبل منو کشوند تو اتاق بعد از ۱ دقیقه اومد شل صورتیو برد....منم دیگه مغزم سود کشیده بود هیچی تو مغزم نبود....اهان سوز...شاید یکی از درد هامونو دوا کنه.....رفتم جلوی اون میز توی معما کده و به سوز زنگ زدم..(+سوز-دیپر)+سلام سوز هستم بفرمایید.......-سوزکی بیا یه چیزیو نشونت بدم......+سلام دیپر باشه الان میام...........بعدش گوشیو قطع کردم فقط اون ورقه نثلثی رو نشون سوز میدم و کاتریج رو نشونش نمیدم...هارها معلومه که نشون نمیدم....😁😁😁😁😁
از دید سوز👈🏻👈🏻سوز:سلام میبلی......میبل:سلام سوز.........رفتم داخل معما کده........سوز:سلام دیپر چیکار داشتی؟!دیپر:سلام سوز این ورقه رو ببین ۳ تا مثلثه معلوم نیست چه رمزی داخلش هست....سوز:دیپر شاید این رمزی نداشته باشه شابد یه تله باشه که ذهن تو رو میخواد فریب بده........از دید دیپر👈🏻سوز:بگو این ورقو از کجا اوردی؟!!دیپر:این ورق....من یه دری یهویی دیدم رفتم توش یه میزی بود که روش این ورق بود.....سوز:دیپر تا اونجایی که دیدیم هیچوقت یک در یهویی نمیاد البته تو تابستون یه در دیدیم که توش مجسمه بود و اینا اما یه در یهوی که بعدش ناپدید بشه خیلی چیز عجیبیه دیپر به نظر من بهتره یه سر نخی پیدا کنی یا اینا من کار دارم باید برم خداحافظ........اوه اوه سوز چقدر یهویی انقدر اینطوری شد
دیپر:باشه سوز خدافظ.......................
از دید میبل.👈🏻میبل:خدافظ سوز.........سوز:خدافظ میبلی................میبل:شل صورتی خب بریم ادمه بازی......از دید استن فورد👈🏻صبح بخیر دیپر........دیپر:صبح بخیر عمو فور..وای باید یه چیزی رو نشونت بدم خیلی چیز عجیب و غریبیه....از دید دیپر👈🏻عمو فور نکاه کن..(الان ورد روی اون کاتریج رو میگه.............دیپر:عمو فورد نگا.....دیپر:سلام گیلن.......گیلن:سلام دیپر......دیپر:عمو فورد این دستگاه یه ورد داشت که این میومد و ساعت ۴ صبح یه در یهویی توی معما کده اومد و وقتی رفتم توش این ورقه مثلثی بود و چیز دیگه ای کهذهست اینه که این ورقه 3 تا مثلث داره........استن فورد:ورقه رو بده ببینم...دیپر این که 4 تا مثلثه!دیپر:چی بدین ببینم.........هااااا این که تا چند دقیقه پیش 3 تا مثلث بود!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیپر:خیلی عجیبه اما چیز دیگه بیل 2 تا بردار داشت اما اینجا یکی دیگه هم هست!..از دید ریل(ریل دختره و سایفر صلح و دوستیه و دقت کردین توی اون قسمتی که سوز میخواد بره توی یه دستگاه بازی دقت کرده بودید روی صفحه بازی یه مثلث هست که بالای سرش یه پاپیون صورتیه!!!)از دید ریل👈🏻بالاخره از سفر دور و درازم رسیدم به بردار هام.....از دید بیل:_سلام ریل چه به موقع اومدی!!!!!ریل:وای سلام بیل....(اخبی چقدر مثل دیپر و میبل میمونن😍😂😂 ) بیل:خب ریل بهم بگو که گندی یا چیزی که نزدی🥺..ریل:خب راستش..یه ورقه رو گم کردم
و در این لحظه بیل میزنه تو پیشونیش و..بیل:خب نمیتونم باهات دعوا کنم چون که مشکل مشکله و اون ورقه هم زیاد مهم نیست.........البته یه لحظاتی انقدر مهم میشه........باید ورقه رو داشته باشیم البته بازم میگم زیاد مهم نیست.....(ولی خیلی اون ورقه برای بیل مهمه و نمیخواد جلوی ریل خودشو عصبانی کنه) (ولی بیل داره از درون میترکه)
مرسی که خوندید بای بای
خدافظ..،.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
سلام دوستان
این نظر خداحافظی هست
راستش من دیگه توی سایت تستچی نیستم
اکانتمو حذف نمیکنما
فقط دیگه نیستم!
راستشو بخوایپ احساس میکنم دارم تنبل میشم و نمتونم راحت درسمو بخونم
و تنها جایی که من خیلی به اونجا فکر میکنم و مغزمو اون پر کرده،سایت تستچی هست!
میخوام برم و شاید دوباره برگردم
خب اخر داستان میراکلسم اینه که مرینت و ادرین اینا با هم ازدواج میکنن و بچه دار میشن
توی داستان ابشار جاذبه ام اخرش این میسه که بیل سایفر یه نور خیلی عجیبیو میبینه و با اون نیره توی یک جهان دیگه البته اون نور رو استن فورد با علمش ساخته
توی داستان کلینیک خرخون ها اینه که لیزا یهو یه وسیله قشنگ میبینه روی یکی از دکمه های اون وسیله میزنه یهو یه نور سفیدی میاد و لیزا رو میبره به اینده لیزا اونجا یه دختر بود که شغلش توی یک شرگت هست و اونجا رییس هست اخرش یه پسری رو میبینه با نام هینوده و با اون ازدواج میکنه
همین
خدانگهدار
نه هنوز نرفتم
عالی
😍مرسییی
سلام.😄
دوستانی که منتظرتون گذاشتم.😅
اینم از داستانی که منتظرش بودین.....😉
میتونم بگم فقط روزی 20 یا 30 دقیقه میتونم تو تستچی باشم و اون موقع به تمام سوالاتتون جواب بدم یا یه چک بکنم.....
حالا چرا اینطوری میکنم😳
چون که کم کم امتحاناتم داره شروع میشه😪😪😪😪
و من هم وقت ندارم😖😖😖😖😖😖😖😖😭😭😭😭
😂😂😂😂😂استیکر ها رو😂
خب من برم درس بخونم
خداحافظ
اون نیل سایفره
و یکم گیج شدم
بدک نبود
چه چیزی ا داستانم باعث شد گیج بشی!!!؟؟؟؟
مطمعنی اون چیزی که من میگم نیل هست؟
اخه من خودم دیدم که میگم ریل
خوب بود
مرسی