«یه ماه بعد»
«از زبان مین سو»
من دیگه میخوام به ا. ت بگم که من با اون دختره کاری نکردم من فقط اونو دوست داشتم دختره منو ب. و. س. کرد اینکه دختره روانیه نمیدونم باور میکنه یا نه ولی میگم
لباسام رو پوشیدم و از خونه در اومدم رفتم خونه ی جین درو زدم
جین_اینجا چی کار میکنی تو؟
مین سو _ هیچ فقط میخوام کمی با ا. ت حرف بزنم
جین_ نمیتونی ا. ت اینجا نیست و اگه بخوای هم اجازه نمیدم
بازم بغزم گرفت ولی تو خودم گرفتم و اجازه دیدن بغزم رو بهش ندادم
مین سو_ خواهش میکنم بزار فقط کمی باهاش حرف بزنم
جین_اگع بزارنم اینجا نیست باشه
مین سو _ بگو کجاست لطفا بگو
جین_سرکاره و الان منم باید برم
گفت و اومد بیرون و درو بست نشستم جلو در خونه ی جین کمی اونجا موندم و اخر رفتم دلم سوجو میخواست رفت رستوران دوک بوکی با سوجو گرفتم و رفتم خونه
«5 ساعت بعد»
«از زبان ا. ت »
اه خسته شدم و ساعت کاری من تموم شده امروز میرم خونه ی جین ایسی دلم به غذاهای جین تنگ شده (جین و ا. ت دارن قرار میزارن)
از کمپنی در اومدم و وقتی داشتم میرفتم سوار ماشین بزنم دیدم مین سو زمین دراز کشیده معلومه مست هم هست نمیتونم اونجوری بزارمش و برم رفتم کنارش یه لبخند کوچیک بهم زد
مین سو _منتظت بودم ا . ت
ا. ت _ پاشو بریم بریم خونت
مین سو _نه تا اینکه بهم بگی دوسم داری جایی نمیرم
ا. ت_دیگه چی؟
مین سو _دلم به لبات هم تنگ شده از اونم بگیرم
خیلی عصبانی شدم ولی باید کمکش میکردم برش داشتم و محکم گرفتمش تا نیوفته
مین سو_ ا. ت باید با هم حرف بزنیم
ا. ت_بگو
ا.ون اون جین نه جین اخم کرده بود و اروم اروم داشتم به ما نزدیک میشد
جین_..............
نظرات بازدیدکنندگان (0)