بله بله😥
( از زبون ا/ت) آروم آروم چشممو باز کردم. یکم که گذشت راحت تر تونستم چشمو باز کنم. دیدم جیمین رو صندلی کنار تخت من نشسته و به زمین خیره شده. قیافش داد میزد که انگار بغض توی گلوش گیر کرده . تا دید من دارم تکون میخورم بلند شدو اومد سمتم. *جیمین* خوبی؟ *ا/ت* .....آره فقط یکم سرم درد میکنه. تو همون لحظه تری اومد تو اتاق. انگار خیلی سعی میکرد تا به زور لبخندو روی صورتش نگه داره. *تری* خب😃 ببینیم حال خانم ا/ت چطوره. خوبی؟؟ *ا/ت* آره فقط یکم سرم درد میکنه. *تری* طبیعیه . چیز مهمی نیست. تا به قیافه پوکر فیس جیمین نگاه کرد به جیمین *گفت* جیمین بیا تو اتاقم کارت دارم. و باهم رفتن بیرون.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود