9 اسلاید صحیح/غلط توسط: cheshire انتشار: 3 سال پیش 32 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام اومدم با پارت جدید ناظر بمنتشر مدرسه تکلیف زیاد میده تنها فرصتی که گیرم اومد الانه
نکات
دزدان دریایی کارائیب رو کامل ببینید،خط تیره ها به معنی حرف طرف مقابل هست،عدد ها هم که اول صفحه هست از اول داستان شماره صفحه هست،داستان تو این دهه هست ناظر زدی روی نیاز به تصحیح دوباره اومدم بازم سانسور کنم این سری منتشر کن لطفااااااااااااا خواهشششششششش
۱۰-صبح میشود ساعت شش صبح از تخت بلند میشوم و میبینم جک در اتاق نیست پس نفس راحتی میکشم و با خیالی راحت از در بیرون میروم که جک را میبینم که میگوید سورپرایز من:خدایا من نمیخوام جک:امروز بهت میفهمونم که من کیم من:تو جک اسپارو یکی از نه راییس مجمع برادرانی و کاپیتان مروارید سیاهی گفتی دیگه جک:خب حالا که میدونی من اهل کجام من: نمیدونم جک:دیدی گفتممم من اهل تورتوگا هستم و امروز میریم اونجا من:چی!!!
به تورتوگا میرسیم جک :یخورده شهروند های اینجا عین خودم دیوونن ولی طبیعیه ولی باید حواست باشه کسی مچتو نگیره البته خودت بسی کم نیستی آه اسکارلت اسکارلت:جک شنیدم به الیزابت سو آن رای دادید شاه دزدان دریایی بشه چرا به من ندادی !جک:آخه تو جز مجمع برادران و یک سیلی محکم میخورد و به من میگوید لیاقت اینو ندارم و بعد یه دختر مو قرمز می آید جک:اوه له زار (من در دلم میگویم همون دیوونه جینی ویزلی فیلم های هری پاتر)له زار:اون کی بود و مجال نمیدهد جک دهنش را باز کند و یک سیلی دیگر میخورد و به من میگوید لیاقت اینم نداشتم من :تو لیاقت کی رو داری؟ جک : آنجلیکا من :باشه لازم نیست توضیح بدی برام مهم نیست و من را در تورتوگا میگرداند من ازش پرسیدم :یه خورده زیاده روی نکردی تورتوگا آوردی منو آخه یخورده کلا فازش بزرگونست جک:منم بزرگت میکنم من میگویم:نشسته ام به در نگاه میکنم به دری که آه میکشد ناظر منتشر کن لطفا
۱۱-وقت ناهار میشود جک به من میگوید گشنت نیست؟من:چرا خیلیم هست جک: غذای دریایی میخوری؟ماهی؟من:به من فرقی نداره جک :راحت بگو مثلا من میخوام مثل بابات مهربونم بشم من:بابای من گنداخلاق ترین آدم دنیا بود جک ناراحت میشود :ولی من به جاش میشم به پدر خوانده مهربون قول میدم بیا بهت دست بدم من:تو دروغ میگی نمیخوام جک:باشه ولی من به خودم قول دادم بیا غذا فروشی های تورتوگا بهترینن
به رستورانی که از سر کوچه اش بوی ماهی می آمد رفتیم مردی سیبیلو:جک چه عجب همون همیشگی رو میخوای؟جک:آره من همونو به این دختر هم یه ماهی بده _عشق چهارمت اینه جک:نه اون بچه خوانده اولمه _آره جون عمت جرررررررر و من خودم را میزنم به راه نشنیدن و جک میگوید لازم نیست اینقدر با کلاس خودتو نشون بدی و من هم حرفی نمیزنم ناهارم را میخورم و آن مرد میگوید جک پولشو بده جک :بزار به دفترت دفعه بعد که با یکی از همونایی که میدونی اومدم اون پولشونو میده _واتتتتتتتت تو رو جان مادرت منتشر کن
۱۲-بعد از ناهار جک به من میگوید خب الان چیکار کنیم امممممممم آهان شنا بلدی ؟_خیلی کم_بزار بریم دریا ببینم من:باشه و به دریا میرویم با قایق به بخش عمیق میرویم و جک میگوید حالا آماده باش که میخوام هلت بدم من :باشه و هلم میدهد و من به پایین میروم پایین و پایین تر هر کاری کردن نتوانستم بالا بیاییم آخه چی مانع شده بود رو سطح آب موندن رو که بلد بودم نفسم دووم نیاورده بود جک متوجه میشه و میپره تو آب و منو میکشه بالا و میندازه تو قایق و میگه کله شق تو که میگی بلدم _ نمیدونم چرا اینطور شد بلد بودم من و جک داشتیم جر و بحث میکردیم که ناگهان کشتی سفیدی از کف دریا به سطح دریا می آید و جک میگوید هلندی سرگردان نزدیک ساحل ! من:رز هلندی؟!؟جک: هلندی سرگردان من:روح سرگردان جک داد میزند هلندی سرگردان و من میگویم اون دیگه چیه ؟جک: ویلیام ترنر من :همونی که میگفتی بچست؟_ آره خود خودش و میگوید باید بریم توش فضولی مجال نمیده و قایق را به سمت آن میراند و من میگویم آخه این خیلی وحشتناک هست مطمئنی جن زده اینا نیست؟ _از این بد تراش هم هست نگران نباش ممکنه بترسی ولی آدماش به خاطر اینکه من با کاپیتانش دوستم کاریمون ندارن من:باشه و بالا میرویم منتشر خواهشششش
۱۳-بالا میرویم و جک میگوید حواست به اطراف باشه و بعد داد میزند نیمه گمشده الیزابت سوآن کجایی؟ واقعا چه غلطی میکنی نزدیک ساحل آقای ترنر بدون قلب کجایی تنفر من؟من در دلم میگم جررررررررر و از جک دور میشوم و چند قدمی به فضولی میروم که ناگهان آدم پیر وحشتناکی که به صورتش ستاره دریایی و صدف چسبیده بود ظاهر میشه و شمشیر میکشه جلوم واقعا پشمی برام باقی نمونده بود و جیغ میکشم جک صدایم را میشنود و به سمتم میدود به من میگوید بدو پشتم و میگوید بیل چکمه ای؟هنوز زنده ای؟و شمشیر بازی میکنند جک میگوید شنیدم پونزده سال پیش کسی که رو الیزابت کراش زده بود رو کشتی؟_عروسم فقط به پسرم علاقه داره و به دریا دار علاقه ای نداره _پسرت کو؟_به تو چه_؟_میخوام ببینمش _میخوای بدونی؟_آره_کابینش _بیارش _باشه خواهشششششش منتشر
۱۴-تا آن مرد پسرش را بیاورد من یادم می افتد که این همان بیل چکمه ای است که جک میگفت فقط او لیاقت داشت جک رو به من میکند و میگوید حالت خوبه؟چیزیت نشد؟_نه خوبم ممنون_باشه گفتم که بهت اینور اونور نرو _آره حق با توعه آن مرد پسرش را می آورد انتظار داشتم مثل پدرش و جک لباس دزد دریایی بپوشد و شلخته راه برود فکر کنم جک هم همچین انتظاری داشت با تعجب میگوید مطمئنی این پسرته؟_آره _جک میگوید: ویلیام ترنر با کت شلوار و غش میکند از خنده من هم غش میکنم بعد به دوتامونم شمشیر میکشن و بهشون بر میخوره جک میگه: واقعا مگه عروسی ننته؟کت شلوار پوشیدی پسر میگوید :چهارمین سالگرد ده سالم امروز هست میخوام پیش الیزابت قشنگ دیده بشم و جک بیشتر میخندد و میگوید اوووو پسرت رو هم میبینی؟_آره_عروستو چطور ؟_من عروس ندارم_خب حالا عروس آیندت ببین اون دختر باربوسا چقدر بد بخته که قراره مادر شوهرش الیزابت بشه راستی مگه الیزابت اینجاست که اومدی تورتوگا_آره قرارمون تورتوگا هست _پس الفرار از تورتوگا که قراره توسط اون دو تا احمق هاش هزار تا سیلی بخورم بچه پاشو بریم ویلیام میگه:واستا ببینم این بچه دیگه کیه دختر تو و آنجلینا؟_نه آنجلیکا رو نزدیک بیست ساله ندیدم فرزند خوانده ام هست _جرررررررررر_خب ما رفتیم مروارید خدافظ و سوار قایق میشویم و به مروارید میرویم خواهششششششش منتشررررر
15-به مروارید که میرسیم جک میگوید:حالا خلاص شدیم بشین یخورده فضولی دنبال الیزابت من:با چی؟_با این و یک دوربین در میآورد و سعی میکند آنرا باز کند ولی گیر میکند :لعنتی هیچ وقت عین آدم کار نمیکنه من:صبر کن درستش کنم و با یک ضربه کوچک به جایی که گیر کرده بود آن را باز میکنم و میگوید آفرین ترنر رو که دنبال کنی به الیزابت میرسی و ترنر را با قایقش پیدا میکند یک ساعت بود که داشت نگاه میکرد من حوصلم سر رفته بود ناگهان جک گفت:اوناهاش الیزابت بیا ببین و ترنر و او به سمت هم میدوند میگوید نه نمیخواد نگاه نکن مزخرف به تمام معنی شد و ادای چندش مبکندو میگوید:اه حالم بهم خورد آخه واقعا مجبورن؟ من:منم موافقم کلا مخالف اونطور چیزام _کار خوبی میکنی من با اینهمه واقعا یه بارم به سمت کسی ندوییدم اون کار رو نکردم حالا فکر کنم دیگه کارشون رو کردن بیا نگاه کن و من نگاه میکنم و دختری خوشگلی با موی بور را میبینم که خوب معلوم بود الیزابت بود کنار او و ترنر دختر مو خرمایی و پسری شبیه به الیزابت میبینم که دست هم رو گرفته بودند پسره انگار منتظر بود باباش با مامانش حرف بزنه و بعد بیاد پیشش به جک میگم اونا کین جک هم میگه بده ببینم و میگه کارینا دختر باربوسا و پسر ترنر من:همونی که میگفتی ؟_آره خود خودش نشد بیا بریم ساحل فضولیشو بکنم و به ساحل میرویم خواهشششش
به ساحل و جایی که آنها آنجا بودند یواشکی میرویم هیچکس ما را نمیدید که ناگهان الیزابت جک را دید و به سمتش دوید و گفت:اوه جک اینجا چیکار میکنی از دیدنت خوشحالم جک:منم ناراحتم الیزابت اخم میکند و میگوید عوضی! و خانوادگی شمشیر میکشند به طرفش من هم وارد صحنه میشوم و میگویم سلام خانم الیزابت من دو روزه فرزند خوانده جک اسپارو ام خوشوقتم الیزابت:اوه چه با نمکی از دیدنت خوشحالم _ممنون _جک از کی فرزند خوانده داره !؟! جک میگوید
از دیروز الیزابت :عجببببب جک میگوید:بهش نگو کیوت فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه الیزابت:ببینیم ترنر : الیزابت مثل خودته۱۷-_من: خانم الیزابت ببخشید یه سوال داشتم شما هم دزد دریایی هستید؟چون دو تا زن پیش جک گفتن صبح الیزابت:آره عزیزم رئیس دزدان دریایی سنگاپور هستم ترنر:ملکه دزدان دریایی هم هست من جرعت میکنم به از ترنر سوال بپرسم چون واقعاً قیافش وحشت ناک بود و میپرسم : ببخشید آقای ترنر شما هم دزد دریایی هستید دیگه؟ترنر:آره منم کاپیتان هلندی سرگردانم جک وسط حرفش میپرد و میگوید:آقا یه لحظه مگه پسرت پنج سال پیش جرم نداد طلسمتو از بین ببرم باربوسا هم اونجا مرد پس چرا دوباره طلسمی؟هنری ترنر میگوید:بابام طلسمش شکست ناپذیره اشتباه میکردم فقط تونستم طلسم مردگان رو از بین ببرم همون موقعی که هشت سالم بود راست میگفت طلسمش شکست ناپذیر هست جک:هنری وایستا شمشیرمو تیز کنم حسابتو میرسم کارینا دختر باربوسا میگوید:یعنی بابای من الکی مرد هنری :نه ، اون هر چی طلسم بود رو شکوند یدونه استثنا فقط بابای منه عزیزم خودتو ناراحت نکن کارینا:ممنونم الیزابت میگوید:بس کنید گذشته ها گذشته بیایید کیف کنیم جک شب مهمون مایی جک:عه پس یه نفر شد که ما رو مهمون کنه ولی مگه شما توی تورتوگا خونه دارید ؟ الیزابت :آره و به سمت خانشان میرویم جک سرش را در لباسش کرده بود از او پرسیدم واقعا چرا اینطوری کردی؟گفت :نمیخوام له زار و اسکارلت و ... ببینن من :خدا کمکت کنه به خانشان میرسیم شام ملی با هم حرف میزنیم میخندیم و شام میخوریم و میخوابیم منتشررررر
و تامام،ناظر تو رو جون مادرت منتشر کن والا اگه رد کنی الکی گشادیم میاد دوباره بزارم لطفاً خوشتون اومد لدفا بلایکین و بفالویین و تا آخر تست برید و کامنت بزارید
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
چقد دیر رسیدم 😐😐😂
کلا نصف روز نیومد همه داستانا پارت جدید دادن تو اون بازیه امیلیا و کاترین بیهوش شدن
دو دیقه نبودم ببینین چه بلایی سر خودتون آوردیم
دیالوگ بسیار با مفهوم جک اسپارو
😂😂
سارا یه تست سمی دزد دریایی ساختم هری دزد دریایی منتظر باش منتشر شه نیلا مالفوی که همسایمونه اونروز تو پارکینگ باهاش بازی کردیم خیلی سمه
باشه منتظرشم
پارت بعدی رو کذاشتم
جالب بود😄💖
مرسییییییی
عالی بود عزیزم حتماً ادامه بده تو تخیلت خیلی قویه عالی بود آفرین😊😊😊😊
وای مرسی خوشحالم که داستانم طرفدار داره
پارت جدید تو صفه
عالی بود من منتشرش کردم به زور فراوان 😂💔
مرسیییییی دستت درد نکنههههههه
پارت جدید صفه