عشق 15........

اومدم بالا سر آدرین رو تخت نشستم گفتم اصلا خوش نگذشت . آدرین: پ......پس چرا می خندیدی ....هق.....هق . مرینت: ........😐😐😐😐😐😐😐😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂😂. آدرین: بازی با هق هق اصلا کار خوبی نیست. مرینت: ب...ببخشید..... ولی واقعا بت نمی یومد این جور آدمی باشی . آدرین: چی.....چی میخوای بگی

مرینت: تو از کجا می دونستی خندیدم 🤨. آدرین: سوال و با سوال جواب نده . مرینت: خب ... ویلیام با اون وزنش خودشو پ.ر.ت کر.د ر.و.م کمرم داشت می‌شکست من به دور برم نگاه کردم بعد اسپری خوش بو کننده رو دیدم رو بیش صابونی بود بغلش بود برش داشتم گفتم ویلی ج.و.ن . چشاشو باز کرد و منم کل اسپری و خالی کردم تو صورتش . آدرین:😐😐😐😐😐نمرد؟ مرینت:خب نه ولی چشاشو می مالید و سرفه می کرد 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. آدرین: پس یعنی تو از اون خوشت نمی یاد .....اوم درسته هوم . مرینت:مگه دیوونم ولی . آدرین: ولی چی. مرینت: اگه میدونستم ویلیام و خواهر بزرگ آلیا هم اینجان نمی یومد و ترجیح میدادم تورو تحمل کنم. آدرین: چرا

مرینت: اونا اذیتم می کنن . انگار من عروسک ویلیامم با من بازی میکنه با دخترای دیگه اینجوری ولی به من بیش تر فشار میاره از وقتی بچه بودم این طور بوده به همین دلیل که من اومدم خونه ی شما .

آدرین: سرم و گذاشتم رو پ.ا.ها.ش و گفتم توت فرنگی کوچولو اگه با من میومدی تا با هم مسیر زندگی رو ادامه بدیم این طور نمی شد 😊. مرینت:هااااااا 😳😳😳😳. تهت تعسیر قرار گرفتم و گفتم ... آدرین اگراست خیلی سو استفاده گری خیلی خوب بلدی تو چه زمانی میتونی دل ببری ولی من این طور نیستم . آدرین: اوخی چه توت فرنگی باهوشی هستی . ع.ز.ی.ز.م تو خودت دل می بری دلبر 😘. مرینت: وااااای آدرین. تو خیلی خیلی......... میشه بخوابم سرم درد می کنه . آدرین: تو ب.غ.ل.م گرفتمش و گفتم تو پرنسس منی منی . و سرش و ب.و.س.ی.د.م

مرینت: بیدار شدم . سفت و محکم گرفته شده بودم ولی گرم بود آغوشش گرم بود اون آدرین بود . که یهو ......................

بد جا کات کردم میدونم 😅 ممنون بابت حمایت تون 😘 مرسی بهم روحیه میدین 🥰 دوستون دارم خوش گلای من گلای من 😍 عکس پارت ویلیام