15 اسلاید صحیح/غلط توسط: ayat انتشار: 4 سال پیش 84 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
و باز آمدمممم قولمو یادم نرفتهههه✍🏻🤞🏻
قرار شد تمرین کنیم اون نیم ساعت رو و من باید با تهیونگ تمرین کنم واااای من خجالت می کشم اینقدر استرس دارممم که یه جاهایی رو اشتباهی می کردم اونم دستمو می گرفت و میگفت نگاه اینجا ببر دستاتو و اینکارو بکن و منم صورتم قرمزززززز شده بود که هر دقیقه آب می خوردم و میخوردم که دیگه مدیر رقصمون خانوم نونا گفت که نه دیگه آب نخورم منم با خجالت گفتم باشه
ساعت ۸ شد با ریتم آهنگ سرجامون بودیم و تکون نخوردیم تا اینکه مردا رفتن کنار و جیمین و تهیونگ و جونگ کوک خوندن دیگه نوبت جین بود که ما رو صحنه اومدیم و با ریتم همراهیشون کردیم خوبیش این بود که برای اینکه استرسمون کم بشه زود رفتیم همه کنار و نوبت نامجون شد(ار ام) دیگه بعدش شوگی و جی هوپ و ادامه تا یه جایی سکوت شد دوربین چرخید و همه حالت هامون رو گرفتیم من با تهیونگ بودم فقط اینجا ریتم بود و هیچکی نمیخوند اول جونگ کوک که لیسا باهاش بود بعد جیمین و یکی دیگه از دخترا بعد نامجون به همین روال بعد نوبت من و تهیونگ بود پا به پاش حرکت کردم
خودمو دقیق مثل خودش تکون دادم نذاشتم یک لحظه هم خراب بشه و دوربین رفت رو جی هوپ و سوری یکی از دخترا و اینطوری ادامه داده شد و بعد که همه رقصیدن رو ریتمه همه یه جا جمع شدیم بعد جین خوند و جونگ کوک و جیمین بعد قرار شد دیگه جونگ کوک همون یه چند بند رو خودش بخونه همون میگفتم همه چیز من اشک و عرق و خون من و اینا به دستامون پر دادن باید همونطور که حرکت می کرد به جلو ما باید طوری اینو پشتش تکون میدادیم و بعدش جیمین اومد کلا ما هلاک شدیم
آهنگ تموم شد و ما یه نفس راحت کشیدیم دنبال مدیر بودم که دیدم یه دختر پرید بغلم دیدم لیساس محکم بغلش کردم و بعد سوری اومد و بقیه دخترا همدیگه رو بغل کرده بودیم و تو اوج احساس داشتیم تو بغل هم از احساسمون حرف میزدیم که پخ یکی گفت و ما چنان از هم جدا شدیم و افتادیم رو هم دیدم جونگ کوک بود و همه کر کر کر می خندیدن و راستش ما فقط دستامون رو قلبمون بود و بهشون نگاه می کردم بعد ما هم خندیدیم که بلند شدیم و داشتیم حرف می زدیم که دستم کشیده شد دیدم تهیونگ اون دوید و منو با خودش کشوند.
داخل جنگل رفتیم و نشستیم روی یه تکه سنگی که تهیونگ نگام کرد و هر دو به نفس نفس افتاده بودیم که به همنگاه کردیم و پق زدیم زیر خنده خندمون که تموم شد تهیونگ اون پا و این پا کرد و گفت رق..صت ... اممم فوق العاده ......بود اممم.....خوشم اومد
خندیدمو و گفتم مرسی و بعد گفتم:تهیونگ ام میدونی راستش من من فکر کردم و و قبول کردم .اون چنان برگشت نگام کرد من گفتم گردنش شکست گفت جدا!!! گفتم اره ولی اگه اگه ازم خسته شدی و ولم کردی رابطه دوستام با شما قطع .......بعد زود گرفت بغلم کردم که یه هییینی کشیدم که دم گوشم گفت نترس هیچوقت ولت نمی کنم تو هم ولم نکن
یکم سرمو خاروندم دیدم نه تهیونگ بسش نیست هنوز بغلم کرده زود گفتم اممم تهیونگ چیزه ... ولم کرد و گفت چی؟!!! لبخند خجولی زدم و گفتم چیزه امم برگردیم ا ا دخترا نگارنم میشن اونم لبخندی زد و دستمو کشید و با خودش به طرف خروجی جنگل کشید
لباسامونو عوض کردیم و رفتیم دریا و باز آب بازی کردیم و کلیی بهمون خوش گذشت که دیگه برگشتیم سئول نونا خانوم مدیر رقصمون خیلیی از کارمون و رقصیدنمون خوشحال بود و تحسینمون کرد و گفت که خیلی بهترین شدیم و اینا داشتیم میرقصیدیم که در زده شد همه دست از رقص و تمرین برداشتیم و من رفتم درو باز کردم که تهیونگ بود تو این مدت خیلی به هم نزدیک شده بودیم و با هم کلییی راحت بودیم.نگاهمون کرد و گفت مزاحم نیستم همه با هم خندیدیمو و گفتیم نههه بعد لبخند زد و نگام کرد و دستاشو باز کرد منم لبخند خجولی زدم و بغلش کردم و زود اومدم بیرون که در زده شد و یه مرده اومد داخل و با صدای بلند گفت:پارک ا/ت؟؟ دستمو بلند کردمو و گفتم منم نگاهم کرد و گفت یه بسته برات دارم
کنجکاو نگاهش کردم که بسته رو به طرفم گرفت و رفت بیرون روی زمین نشستم و بازش کردم همه میخواستن ببینن داخل این بسته کوچیک چی هست که یه نامه بود همه با هم گفتیم چی نامه بعد بازش کردم دیدم نامه اول به زبان فارسی بود بعد کره ای اول فارسی رو بلند خوندم که باورم نشد اصلا توقع همچین چیزی رو نداشتم دوباره نا باور به برگه نگاه کردم
همه چون دیدن فارسیه گفتن ا/ت بگو چی نوشته شده لیسا ازم برگه رو گرفت که دید ترجمش پایین نوشته شده بود با صدای بلند خوندتش و من ناباور فقط به جلوم نگاه می کردم که نامه اینطور نوشته بود: از سفارت ایران به کره پیام آمداه که درخواست خانواده پارک ا/ت برای بازگشت به کشورش هرچه سریعتر اقدام کند در غیر این صورت ویزا آن باطل می شود
و زیر نوشته شده بود:از طرف خانواده پارک ا/ت
همه با بهت به هم دیگه نگاه می کردن تهیونگ عصبی بود خیلییی دستشو به سرش کشید و گوشیشو در اورد
به جیمین زنگ زد و گفت با اعضا بیاد اینجا منم نگام به جلو بود و فقط فکر می کردم چرااا چرا باید من برگردم مگه اونجا کم عذاب کشیدم بعد زود برگه رو از سوری که داشت میخوند کشیدمو و به فرصت برگشت نگاه کردم بیشتر از ۳ روز وقت نداشتم پرتش کردم اون ور و سرمو با دستام گرفتم که جیمین و اعضا اومدن همه پرسیدن وی شده و جوابشون دادن و مت فقط اشک می ریختم فقط اشک
بلند شدم گوشیمو از کیفم با دستای لرزون در اوردم و شماره مامان رو گرفتم و بهش گفتم موضوع چیه اونم گفت بابا درخواست برگشتنت رو داده وقتی دید فیلم کنسرت کنار ساحل رو و کلی داد و بیداد که این دختر آبرومونو برد پیش همه الان دربارمون چی فکر می کنن و اینا من از بچگی کم پیش بابا میومدم
واقعا ناراحت بودم لیسا رفت با مدیر بیگ هیت حرف بزنه ببین راه حلی نیست و جیمین با مدیر رقصشون و بقیه دخنرا رفتن پیش نونا و کلا همه داشتن راهی برای موندنم می گشتن
واقعا بود بود اون لحظه هم من و هم تهیونگ فقط یک گوشه نشسته بودیم اونم دور از همه و تهیونگ فکر میکرد و من فقط اشک میریختم
اگه غمگین بود ببخشید ولی امروز یکم فکر کردم گفتمیکم هیجانیش کنم ببینم چی میشه
میدونم شما کامنت کردین که نه برنگرده ایران اما فکر کردم گفتم اتفاقات تو ایران رو ببینید شاید خوشتون اومد جبران می کنم بازم ببخشید کامنت کنید کمک میخوام ازتون مرسییییییییی عاشقتونممم
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
میشه پارت بعدی رو زودتر بذاری
عالللللی لطفا رمانتیک ترشم کنننن مررررسییییی یه دنیا ❤❤❤❤❤❤
من دوست نداشتم برگرده😢
عالی مثل همیشه
می شه پارت بعدی رو زود تر داری
مثل همیشه عالی بود ❤️❤️❤️❤️
نههههه خیلیییی بدی برنگرده ایرانننن من میخوام بمونههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭
حالا میل خودت ولی من دلم میخواست تو کره بمونه😢
منتظر پارت بعدی هستم💙💎🦋
هرجور به نظرت قشنگ میشه بنویسش من نظری ندارم چون خودت قشنگ تر می نویسی تا من بهت بگم عالی بود
هرچی بگم کم گفتم خیلی خوب بود آفرین حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم میسییی
💙💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍