داستان میراکلسی: Our identity(هویت ما) p3

خب بالارو بخون. اگه خوندی هم که بزن بریم برای پارت سوم😁💕

روز بعد: از زبان مرینت: تیکی نمیتونم از ذهنم بیرونش کنم ، نکنه من کت نوار رو میشناسم؟ نکنه...نکنه امروز قراره ببینمش؟ تو مدرسه یا تو خیابون یا تو مغازه یا... نمیدونم خیلی امکانات وجود داره ، ولی اگه از یه چیز مطمئن باشم ، اون اینه که آدرین کت نوار نیست😁اون خیلی از کت نوار سرتره! بعدشم امکان نداره! کت نوار حتی نمیدونست که مدرسه من دببرستانه! فکر میکرد مدرسه ابتداییه!اونم اونقدری باهوش نیست که بتونه منو اینجوری گول بزنه! بله همینطوره! آدرین کت نوار نیست(حالت راوی در این موقع=🤦🏻‍♀️)(بچه ها مرینت این حرفارو داره برای قانع کردن خودش میزنه ، خودتونم میدونید اونقدری خنگ نیست که حتی یه ذره هم شک نکنه که آدرین کت نواره!)

وای داره دیرم میشه! باید سریع باشم...(بعد از لباس پوشیدن و حاضر شدن) خداحافظ مامان! خداحافظ بابا! تام دوپن چنگ: خداحافظ دخترم روز خوبی داشته باشی! مرینت در خونه رو یاز میکنه و میخواد بره بیرون که یهو برمیگرده و درو میکوبونه! همینطوری که نفس نفس میزنه و سرخ شده تام میپرسه: چی شد مرینت؟ _ ه...هی...هیچی! هیچی! من حالم خوبه خوبه! هیچ اتفاق غیر عادی‌ای پشت در منتظرم نیست!(حدس بزنید چی؟ یه اتفاق غیر منتظره پشت در منتظرشه! یا بهتره بگم یه آدم غیر منتظره!)

روز بعد: از زبان آدرین: پلگ میدونم که این کار درستی نیست که از این که هویتشو میدونم سو استفاده کنم و به احتمال بیشتر اگه حتی ۱ درصد شانس این باشه که یه روزی اونم هویت منو بفهمه قراره از این کارم خیلی دلخور بشه ، ولی من باید بدونم که اون چه کسی رو دوست داره!(همونطور که شاید خودتون حدس زده بودید آدرین میره دنبال مرینت که با هم برن مدرسه!) از ماشین پیاده شدم و به در تکیه دادم ، چطور انقدر کور بودم! باید میفهمیدم! مرینت خیلی شبیه لیدی باگه! پس در اصل اون هیچ وقت عاشق کت نوار نبوده!(اگه یادتون باشه تو یه اپیزود مرینت چون فکر می کرد کت نوار فهمیده که اون لیدی باگه بخاطر اینکه همیشه بعد از لیدی باگ پیداش میشد ، به کت نوار گفت که اونو دوست داره و بعدم در نتیجه پدرش شرور شده. . . ولی اصا کت نوار فقط فکر میکرده اون طرفدارشه🤦🏻‍♀️😂) مرینت فقط به خاطر این گفت که عاشقه کت نواره چون فکر کرد من فهمیدم که اون لیدی باگه! ولی من خنگ(راوی: واقعا توی خنگ) فکر کردم اون طرفدارمه🤦🏻‍♀️.

هنوز از زبان آدرین: اوه مرینت اومد! خیلی خب آدرین همونجور که تمرین کردیم(داره با خودش حرف میزنه)(توضیح اضافه: آدرین میترسیده لکنت بگیره جلوی مرینت و تمرین کرده که چی بگه حالا نه اینکه مرینت خیلی درست حرف میزنه😂) _ سلام مرینت! مرینت که تا اون لحظه متوجه آدرین نشده شُک میشه (اصطلاح دستش برای مرینت در این جور مواقع اینه: سکته میکنه ، میمیره و زنده میشه😂) و تنها کاری که به ذهنش میرسه اینه که برگردونه تو مغازه🤦🏻‍♀️😂

از زبان مرینت: خیلی خب آروم باش ، تو میتونی ، فقط باید بری و بهش سلام بدی! آخه چرا اینجاس؟ شاید داشته رد میشده یا شایدم... _چی شد مرینت؟ _ ه...هی...هیچی! هیچی! من حالم خوبه خوبه! هیچ اتفاق غیر عادی‌ای پشت در منتظر نیست! خیلی خب(باز داره با خودش حرف میزنه) برو که رفتیم و درو باز میکنه و بالاخره میاد بیرون😂(عکس این پارت قیافه مرینته🤣)