از زبون تهیونگ: یه ماه از اون اتفاق میگذره تو این مدت ا.ت خیلی با من خوب شده دیگه واقعا متوجه شدم از ته دل عاشقمه بهش یاد دادم چطوری با تفنگ کار کنه، چطوری گریه نکنه و... خلاصه که زندگی خیلی خوبی دارم😄 صبح بیدار شدم داشتم با موهای ا.ت بازی میکردم که یهو چشماشو باز کرد. تهیونگ:بیدار شدی! ا.ت:هوم. تهیونگ: صبونه الان اماده میشه. ات:هوم. تهیونگ: من برم حموم سریع میام. ا.ت: هوم. رفتم حموم اومدم دیدم ا.ت خوابه😂 بچم دیشب دیر خوابیده🥺 رفتم بیدارش کردم اونم رفت حموم موهاشو خشک کردم اونم در عین اینکه داشتم موهاشو خشک میکردم آرایش کرد. لباس پوشید رفتیم پایین سره صبونه. ا.ت: بارهای ایتالیا فردا میرسه! تهیونگ: آره، اما میسپارم به یو جونگ قراره برم گرل فرندای نامجون و جین و ببینم، میگن بریم خاستگاری دو تا دوخترن از یه خانواده. مثه اینکه این دوتا خواهرا رفتن خرید این دوتاهم دنبال یه چیزی میگشتن خوردن به همو... 😐 ا.ت: واااااااییییی جررررر باشه بریم😂 تهیونگ:گفتن امشب بریم😂 ا.ت: عهههه باشه! صبونم تموم شد رفتیم با ا.ت یه سری کارا رو انجام دادیم. تهیونگ:واااای چقد خسته شدم. ا.ت: آرهههه 8 تا جلسه توی یه روز😐💔 تهیونگ: ساعت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
3ماه گذشت کجاس این پارت جدید
وییییی ببخشید فک میکردم دنبال کننده نداره برای همین ادامش ندادم شرمنده
پارت بعد کووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو؟
سو کووووووووووه😂😐
عالیییییی ادامهههههه نمیدونی چقدر سرش گریه کردم توروخدا ادامههه
تنکیوووووو چشم حتما