چند ماه پیش عصرپاییزی ، خونه تنها بودم داشتم تلویزیون نگاه می کردم ، هوا کم کم داشت تاریک می شد ،رفتم همه ی لامپها ی اتاق ها و حیاط رو روشن کردم دوباره اومدم تلویزیون نگاه کنم ، بعد از مدتی ناخودآگاه احساس خوف و ترس کردم، در حالی که بارها و بارها من روزها و شب ها خونه تنها مونده بودم و این اولین بار بود که بی دلیل می ترسیدم ، احساس می کردم کسی به جز من هم تو خونه اس و حرکاتمو زیرنظر داره و مواظب منه ، پیش خودم گفتم شاید تنهایی باعث همچین احساسی شده
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
وای واقعیه؟
بله
این اتفاق برای من سال 1398 افتاد
شوخی کردم برای من نی ولی روایت داستان واقعیه می خواستم یک زره دلتو بریزونم ولی برای 2 از دوستام یکی پارسال یکی امسال اتفاق افتاد!
اووووو وحشتناک بید😐😟
یح وحشتناک بیده
یه داستان ترسناک:
از خواب بیدار شدم بلیط کنسرت بی تی اس شده بود 100 تومن :[ بعد من سریع خریدمش و همون شب جلوی در سالن تا صبح منتظر بودم ولی فهمیدم کنسرت همان موقعی بود که بلیط خریده بودم.................... T-T من خودم تنم لرزید
وحشتناک ترین داستان عمر:(