
بالاخره بعد مدت ها گذاشتم😐😂
که از داخل الماس هانی بیرون اومد😮همه با تعجب نگاه میکردن که هانی گفت: آهای آدم ندیده ها چرا اینطوری نگام میکنین تا حالا دختر ندیدید😑لی: هانی تو...تو و گریه اش گرفت🥺هانی: چی گفتی؟برادر من منو قاطی کردی با فرد دیگه ای من هانی نیستم من النا هستم😒جین هو: هانی تو چی میگی؟تو هانی آجی ما و ع●ش●ق لی هستی😢هانی: نخیرم😶
کارینا: چرا اینطوری رفتار میکنی؟ فراموشی گرفتی؟تو هانی هستی هانی فهمیدی؟😓هانی: رو مخ برو ها اصلا من برمیگردم داخل قصرم😬سایکا: قصصصصر؟!کو کجاست؟😁که آیناز یه پس کله ای زد بهش که ساکت شد😐😂هانی: بیاید این دستاتون رو رو هم بزارید و جمله رو باهام تکرار کنید تا بریم به قصرم همگی بگید: مرا به قصر ببر ای روح نجات دهنده🙃( از خودم یه چیزی در آوردم😅)بعد گفتن و یهو همگی خودشون رو تو یه قصر بزرگ و زیبا پیدا کردن😍
بکهیون: یا چشم غره رفتن های دی او اینجا کجاست؟🙄😂دی او: بکهیون یه بار دیگه هم بگو چی گفتی؟😠بکهیون: من هیچی نگفتم و فرار کرد پشت آیناز قایم شد🤣آیناز: از سنت خجالت بکش و هولش داد وقتی داشت میوفتاد قشنگ دست چانیول رو گرفت و باهم با کله پخش زمین شدن😑😂
لورا و لونا: بسه دیگه پاشید ببینم😬جیهون در گوش کی هو: اینا مرد نیستن بچه ۳ ساله هستن😕کی هو: سوهو خیلی هم خوبه اصلا لوهان بچه اس😌هانی زیر لب زمزمه میکرد: خدایا اینا دیگه کین🙄کای رفت پیش هانی و گفت: هانی چیشده چرا خودت رو زدی به اون راه؟🧐هانی: اینم باز هزارم من النااااااا هستمممم😡جین هو: باشه بابا فهمیدیم آروم باش حالت خوب نیست قاطی کردی☹( آجی هانی ببخشید یکمی بد رفتاری شد😅)
هانی: بیاید برید تو این اتاق اینجا اتاق شماست و رفت همه رفتن رو یه جای اتاق ولو شدن☺ماهی: فکر میکنید هانی چش شده؟😞مهنا: به خدا خودمم کنجکاو هستم😪کارینا: حالا بعدا می فهمیم الان بیاید بازی کنیم😋تائو: آره آره بازی کنیم😆کریس: آی کیو ها چه بازی میخواید کنید تو این شرایط؟😑لوهان: بچه ها نکنه اون روح ها اینجا هم بیان؟!😨لورا: چرت نگو😒
(پرش زمانی به شب زمان خواب) کای: جین هو برو کنار من میخوابم رو این تخت😬جین هو: عمرا من و سهون میخوابیم با هم😶لونا: شیومین کمتر بخوررررر😤شیومین: خب من گشنمهههه🤧سوهو: خدا شفا بده بهتون🤦♂️کی هو: مثلا خودت خیلی خوبی؟تو که بدتری😝جیهون: همه بس کنید بگیرید بکپید😩سهون: من که با جین هو کار دارم خودتون بخوابید😁جین هو: ااامممم کی هو من میشه با تو بخوابم؟😅کی هو: نه من با سوهو میخوابم😛لورا: بیا کنار من بخواب😉جین هو: باشه حتماااا میام و رفت پرید رو تخت و روش رو بست و خوابید😂سهون: حالا حالا فرار کن بعدا که به بن بست میرسی اون موقع هست که من میدونم و تو😈که یهو در باز شد و....
هانی اومد داخل و گفت: همگی بخوابید صداتون نمیزاره بخوابم اگه نخوابید همتون رو میندازم تو همون خونه ای که ازش فرار کردید چون روح داشت🤬همه وحشت زده شدن و روشون رو و جاشون رو بستن و خوابیدن😂🤐
پایان مرسی خوندید😄
چالش: اسم کامل بایست رو چشم بسته بنویس😂خود من👈کیم جکمگلم😦😑(کیم جونگین درستش بود کیبوردم وضعش خرابه😶😂)
باییییییی🤗🤗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاجی عالی بود یه سرم به تستای من بزن برات هدیه دارم😘😘😘
ممنونم آجی😘یس دیدم😁
عرررررر عالیییییییی🥺🤌🏻 ♥️
ممنونم🥰
عالییییییی بود عشقی🙂🤍🍧
چ: کیم جونمیوم😐 عرررر یه ن فق😐 ولی از حق نگذریم باورم نمیشه کامل نوشتم؟😐
ممنونم عزیزم😍
👏👏آفرین منکه اصلا درست نمینویسم😐آره یه ن کم بود🙃بله کامل نوشتی🥰
برو هانی بخورتت😹🔫
آیناااااز از کی استیکر میزاری آجی؟🤔😜😍
گوناه دالم نوموخوام منو بوخوله🥺