
لایک و کامنت یادتون نره
#سه_می....روی صندلی دقیقا رو به روی یونگی نشستم.دهنم هنوز از اتفاقات نیم ساعت پیش باز بود.نگاهم رو به جاندی که کم کم داشت خط قرمز هارو رد میکرد دادم ،اخه یه ادم چقدر میتونه جلف باشه،ابرومو با این کارش جلو اعضا برد....یا داره با هاشون عکس میگره یا سوال چرت پرت میپرس. دایی زندایی ناتنیم (پدر مادر جیمین)هم از وقتی فهمیدن من بادیگارد بی تی اسم کلی منو به حرف گرفتن همین الان تونستم از زیر دستشون فرار کنم و از طرف دیگه هم شوک اینکه من با جیمین فامیلم هنوز هضم نشده بود که هوسوک فهمید که یه آشنایت خیلی دور با ما داره.مامانم با پدر هوسوک هم دوره ای بودن و برای چند سال توی مدرسه تدریس میکردن(مامان سه می قبلا معلم بوده)و حتی هوسوک تو بچه گی دیده
(خب بچه ها برای کسایی که متوجه نشدن....همون جور که فهمیدید پدر بزرگ سه می چند تا زن داشته پس پدر جیمین برادر ناتنی مادر سه می.....و جیمین ،سه می همو توی بچگی دیدن بخاطر همین سه مه از نظر جیمین خیلی اشنا میومده)
کمی از شربتم نوشیدم ،عروس و داماد داشتن با هم میرقصیدن و کم کم زوج های دیگه ای هم بهشون اضافه میشدن با قرار گرفتن دستی جلوم سرم بالا گرفتم..با دیدن پسر عمه خرم اخم کردم..._چیه اگه پول میخوای باید بگم الان پول خورده ندارم باید صبر کنی تا از جاندی بگیرم..و پوزخندی زدم(گرفتید نه؟)با اتمام حرفم اخمی کرد حال بهم زن.عق."ببین دختر دایی جون نمیدونستم انقدر بی سوادی که معنی کارمو نمیدونی ...به این کار درخواست رقص میگن" و این دفعه اون بود که به من پوزخند میزد....میتونستم قبول نکنم..ولی خوب مامانم که داشت برام چشم غره میرفت یه طرف عمم که داشت با ذوق مارو نگاه میکرد یه طرف و این دراز الدنگ جلو روم هم یه طرف...اوففف...میخواستم درخواست رقصش رو قبول کنم که دست دیگه ای جوم قرار گرفت...."افتخار یه رقص بهم میدید زیبای خفته"
با دهن باز به تهیونگ نگاه کردم ولی خب زیاد طول نکشید تا به حالت اول برگردم..حقیقت رو باید بگم تهیونگ از پسرم عمم خیلی بهتره...حداقل خوشگل تره...و تو این مدتم تحملش اسون تر شده پس فکر کنم برای ضایه کردن این دراز باید درخواست تهیونگ رو قبول کنم لبخند زدم و در اخرم بدون حرفی دستمو تو دستش گذاشتم پسر عمم اخم کرد و تهیونگم پوزخندی بهش زد و منو وسط جمع کشوند...یه دستم پشت گردنش و یه دستم هم رو شونش گذاشتم اونم یه دستش رو در کمرم و یه دستش رو روی شونه هام گذاشت و شروع به رقصیدن کردیم..._چرا بهم درخواست رقص دادی؟...&تو چرا قبول کردی؟..._اول من سوال کردم...یه ابروش رو بالا برد ....&جواب.._حقیقت رو بگم تحمل کردنت راحت تره....تک خندی زد گفت&چه جالب....._حالا نوبت تو جواب بدی....&همینجوری.._واقعا،چه جالب....&اره...._میدونی امید وارم یکی همین الان ازت یه عکس بگیره و تو فضای مجازی بخش کنه تا از کار بیکار شی...&اولن....این عروسی خوصوصی اجازه عکس گرفتن و فیلم برداری وجود نداره ...دومن...وجودم داشت من قرار نیست با یه رقص ساده از کار بیکار شم...سومن...اومد دم گوشم و گفت:از این لحظات لذت ببر چون قرار نیست دوباره تکرار بشه ..و لالیه گوشمو ب*و*س*ی*د...این برق گرفته ها موجی از بدم رد شد که نفهمیدم چیه ولی حس خوبی داشت...لعنت بهت کیم تهیونگ
بعد از ده دقیقه ازهم جدا شدیم و من رفتم کنار جاندی نشستم....+خوش گذشت...اخمه کردم گفتم:تو چی چه جوری جونگ کوک راضی کردی باهات برقص...خند گفت:از بس جذابم...با دستم براش لایک نشون دادم گفتم:اره دوبارم جذابی...پشت چشمی برام ناز کرد+ موندم تو چته با کیم تهیونگ موقع رقص که نیشت باز بود_به تو چه فوضول...چند بار پلک زد گفت:برو بمیر...._تا مرگ تورو نبینم قرار نیست برم زیر خاک😏
خب تموم شد اگه غلط املای داشتم ببخشید چون نگاه نکردم که درستش کنم، شرتی پارت بعد ....به ده تا کامنت برسه پارت بعد رو میزارم😊...فعلا .....بای(تستچی لطفا منتشر کن به جان خودم چیز بدی نداره🥲)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خب خب ۴۵ تا شد چرا نمیزاری
چرا پارت بعدی نذاشتی؟ 😥😕
تلو خداا بزال😕😃😘
44 تا کامنت بزار دیگه🥺😥
بعدیییییی پلیززز
واقعا هنوز پارت بعدو نزاشتی؟ 😶
پارت بعد میدی یا پخپخت کنم🙃😐😁
اوفی چ خوبه
فخخفخقخقخقهقهفقهفهفهفخف۷ل
هبخفخی۶قهفخبهق۶فخلخبهیعیهیخبخبخرخزهطخزخس۵
۷۳۹۲۷۴۹۲۶۴۹۲