10 اسلاید صحیح/غلط توسط: JIMIN-TAY انتشار: 4 سال پیش 162 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام عشقای من🥰🥰.با قسمت دوم داستانم اومدم.امیدوارم از این قسمت لذت ببرید(این داستان برای کسایی هست که خودشونو یه کی پاپر و آیدل تصور میکنن.مثل من😉)
تو پذیرایی بودیم.البته من تو اتاق بودم و آهنگ های ملایم BTS رو گوش میکردم. باورم نمیشه با اینکه خودم یک آیدل هستم ولی هنوز طرفدار BTS هستم.اما اشکالی نداره...تلوزیون روشن بود و همه امید به شنیدن اسم گروهمون بودیم. منتظر این هستیم که تو قسمت هنرمند جدیده سال نامزد شیم.N.Gولیا خیلی اسرار کردن که تو پذیرایی باشم ولی یجورایی میترسیدم از اینکه نامزد نشده باشیم.البته پیام های زیادی ازPINKYدریافت میکردیم که پر از عشق و محبت بود پس ترسی نداشتم... یعنی سعی میکردم.لحظه اعلام نامزدها رسید.وقتش رسیده بود.من که داشتم از استرس بیهوش میشدم تصمیم گرفتم تو اتاقم بمونم و دعا کنم.چند ثانیه گذشت ناگهان N.G و مینی سراسیمه وارد اتاقم شدن.....
N.Gگفت:(N.E..........) بدنم یخ زده بود.ترسیده بودم.نه مینی حرف میزدن نه خواهرم.گفتم:(بگید دیگه دارم از ترس میمیرم.)N.Gبا صدای بلند گفت:(ما نامزد شدییییییییییییم..) چی؟!!.......نامزدشدیم.....
مینی بی درنگ گفت:(نامزد هنرمند جدیده سال شدیم.باورت میشهههههه؟.....)چی؟......بغضم از گلوم بدون این خودم متوجه بشم ترکید. N.G اومد جلو ومنو بغل کرد و بعد همه اعضا اومدن تو اتاق و ریختن رو سرو گردنم.N.G آروم تو گوشم گفت:(نگفتم موفق میشیم!!) N.Gراست میگفت.اون همیشه خوش بین تر از من بوده و هست.بابید یه جشن میگرفتیم ولی اول از همه مهم تر باید یه لباس شیک و مجلسی برای مراسم میخریدیم.شرکت به ما پول زیادی داد تا بهترین لباس هارو از بهترین برند بخریم.قرار گذاشتیم فردا عصر به فروشگاه برندهای معروف دنیا در سئول بریم.
ساعت4 بود.داشتیم برای رفتن به فروشگاه لباس های مجلسی آماده میشدیم.من یه هودی صورتی پوشیدم و موهای بلدم رو دم اسبی بسته بوم و چتری زده بودم که به گفته بچه ها خیلی کیوت شده بودم.N.G هم مثل من یه هودی آبی پوشیده بود اما موهاش کوتاه پسرونه بود.از همون کودکی میخواست موهاش کوتاه باشه.مینی و لی لی یه لباس سفید بلند پوشده بودند و کلاه به سر سوار ماشین شدن.مینی ولیا هم با من و خواهرم اون عقب نشسته بودیم . با اینکه جای زیادی نداشتیم اما فضای صمیمی و خوبی بینمون بود.مینی ماشینو روشن کرد و هممون آمده رفتن بودیم.
سئول شهر قشنگیه .من و N.Gهمه جای شهر رو نگاه میکردیم و از قلم نمینداختیم.مینی و لیا هم سرشون تو گوشی بود و لباس های مجلسی نگاه میکردند.بعد از چند دقیقه به فروشگاه معروف لباس های مجلس سئول رسیدیم.لی لی واقعا راننده ی خوبیه.از ماشین پیاده شدیم و وارد فروشگاه شدیم.اونجا پر از سلبریتی بود. از دور تونستم بلک پینک رو تشخیص بدم.ناسلامتی خواهرم فنشون بود.فقط تو چنددقیقه گات سون.سونتین و استری کیدز رو دیدیم.وای.جمع همه جمع بود.خوب به هر حال مراسمه ماما هست دیگه.شوخی بردار نبود.قسمت زنونه بعد از مردونه بود.برای همین هممون داشتیم سربه زیر و سلانه سلانه از رگال ها ی مردونه رد مشیدیم که جلوم سد شد و سرم به قفسه سینه یه مرد بخورد کرد...ترسیدم. سرمو تا زانوم بردم پایین و هزاران بار پوزش طلبیدم.سرمو اوردم بالا که ببینم اصن اون فرد کی هست که انقدر دارم عذر خواهی میکنم..........چهرشو دیدم...........؟؟
تیهونگ؟؟؟؟؟؟اون.......وای .....فکر کنم قراره زیاد با این پسرا برخورد داشته باشم.تهیونگ دستمو گرفت و منو از خودش دور کرد... به سر و وضعم چپ چپ نگاه کرد..... یکی صداش کرد....جیمین!....جیمین اومد پیشمون و گفت:(تهیونگ تو کجا......)حرفشو نصفه تموم کرد.....بهم نگاه کرد...چشمام از تعجب گرد و گونم از خجالت و هیجان سرخ شده بود.....جیمین هم کمی از من نداشت...اونم چشماش گرد شده بود....نفهمیدیم نگاه کردنمون بهم چه قدر طول کشید...صداهایی که اطرافمونو پر میکرد محو شدن.انگار......انگار تو اقیانوس وسیعی بودم که انتها نداشت.....جیمین چشمشو از من گرفت.خودشو جمع و جور کرد....برای من خیلی سخت بود که از اون اقیانوس بیام بیرون...میخواستم تا ابد توش باشم.....تهیونگ گفت:(چیزی نیست یه برخورد کوچیک بود.ببخشید خانم.) منم سرمو تا زانوم پایین بردم و عذر خواهی کردم .تهیونگ سریع رفت. ولی....جیمین....هنوز بهم نگاه میکرد..بلاخره شروع به صحبت کردن کرد:(شما همون خانمی نبودین که........)تهیونگ با صدایی بلند جیمین رو صدا کرد.جیمین یه نیم نگاه به عقب کرد و دوباره به من برگشت ولی....رفت.......مینی گفت:(دختر تو حالت خوبه؟)N.Gگفت:(حالت خوبه؟ چیشد؟چرا دوباره با جیمین....)لی لی حرف خواهرمو قطع کرد و گفت:(دختر تو چرا حواست نیست .اون از جیمین حالا هم تیهونگ...چرا اینجوری میکنی؟)گفتم:(من تقصیری ندارم....من خواستم....)لی لی گفت:(بهونه نیار.ما الان یه آیدل و کی پاپر هستیم نمیتونیم همه چی رو به تمسخر بگیریم!)تصمیم گرفتم بحثو تموم کنم....لی لی راست میگفت. ما داریم برای بزرگترین مراسم آسیا آماده مشیم...
بعد از سه هفته مراسم بزرگ آسیا شروع شد.من لباس کوتاه و نقره ایی جذاب پوشیده بودم.خواهرم لباس قرمز و نصفه پوشیده بود.مینی لباس مجلسی سبز و آبی.لیا لباس مجلسی آبی با دامن مشکی و لی لی لباس مشکی بلند.هممون تو اون لباس ها مثل الماس میدرخشیدیم.به مراسم رسیدیم..از لیموزین مشکی پیاده شدیم....فرش قرمز مخملی زیر پامون بود...مثل رویا بود...فلاش دوربین ها چشممو میسوزوند.N.Gمثل مدل های معروف ژست گرفته بود.خندم گرفته بود.لی لی و لیا هم پیش هم بودن و ژست خانم هارو گرفته بودن.من و مینی هم سرمون رو بالا و خیلی جذاب به اطراف و دوربین ها نگاه میکردیم...بادیگارها از سرازیر شدن PINKY جلوگیری میکردن.تصمیم گرفتیم حرکت کنیم....دستمو دراز کردم تا دست های پر از محبت طرفدارامونو لمس کنم.....حس خوبی بود....اما مسئولیت سنگینی داشت.....بعد از کلی ژست و فیگور برای عکاس های مجله های مختلف تصمیم گرفتیم بریم در سالن اصلی .سالنی که میشد باهاش اجراهای زیادی رو تماشا کرد.....مکانی که باید توش مینشستیم از قبل معلوم بود...قرار بود کنار کی بشینیم؟ خیلی هیجان داشتیم و از همه بیشتر هیجان اولین اجرامون در مراسم ماما......
بعد از اینکه تیم مراسم ماما مارو درست راسی کردن از کنار خواهرم یکی رد شد...........لوکاس بود از گروه NCT....... ای وای خواهرم دست و پاشو گم کرد...آخه طرفدارش بود....میخواست سلام کنه...چی؟؟....نه اون نباید این کارو بکنه.N.Gگفت:(سلام...حالتون خوبه؟)لوکاس سر تا پای خواهرمو به دقت نگاه کرد.داشتم غیرتی میشدم. لوکاس گفت:(خیلی ممنون.شما همون گروهی هستین که اولین دیبوشون خیلی سروصدا کرده؟)منظورش چی بود؟؟؟خواهرم گفت:(بله ما تازه وارد هایK-POPهستیم.ولی...ببخشید چی سروصدا کرده؟؟؟)لوکاس چشماش از تعجب گرد شد...چرا تعجب کرد؟؟؟.بعد لوکاس گفت:(مگه شما نشنیدید؟! شما بعد از دیبوتون که میلیونی دیده شده به خاطر اینکه آهنگاتون به مثائل روزمره اشاره میکنه شهروندان کره و کل دنیا از آهنگتون استقبال کردن....اینو راست میگفت اما..........کل دنیا؟
لوکاس بعد از اینکه اعضا صداش کردن رفت...... بلاخره خواهرم بایسش رو دید..........ولی....... کل دنیا؟؟.......رفتیم تو سالن .صدای جیغ سالن رو پر کرد.به سمت صندلیمون رفتیم........چی؟.......کسی که کنار جایگاه ماست .......BTS?!زبونم بند اومد.من و خواهرم و لیا نگاهامون رو باهم رد و بدل کردیم....اونا.....بازم....اما این موضوع منو ناراحت نکرده بود.بیشتر هیجان زده شده بودم.بهشون رسیدیم. لی لی جلوتر از هممون بود.از جین شروع به تعظیم کردن کردیم.وقتی به جونگ کوک رسیدم کوکی یک لبخند مهو بهم زد.......چرا؟......بعد از RM و جیهوب به جیمین تعظیم کردم.سرمو اوردم بالا.سعی کردم چشممو از زمین بردارم و به چشمان جیمین نگاه کنم.چشمان جیمین باریک شده بود انگار داشت با تمام حواسش منو نگاه میکرد.بینمون یه حس عجیبی به وجود اومد.نمیدونم چی بود ولی هرچی که بود باعث شد تا من خجالت زده شم.لی لی دستمو گرفت و منو از جیمین دور کرد.چرا حواسم نبود؟؟... نگاه کردنمون به هم چه قدر طول کشید؟!....روی صندلی(مبل)نشستیم..لباس قرمزمو که خیلی جلب توجه کرده بود رو درست کردم.مجری های برنامه اومدن.همه صدای جیغشون رو تا حد ممکن بالا بردن.قلبم حسه خوبی داشت.واقعی بود.خواب نبود.دیگه تخیل نبود.
مجری های برنامه وارد شده بودن .تشنم شده بود.یک میز سمت راستم بود که درواقع فاصله بین من و جیمین هم بود.روی میز پر از بطری آب معدنی بود.خواستم یکشیو بردارم.دستمو دراز کردم اما فقط من نبودم که دستشو در از کرده بود.فهمیدم دست جیمین رویه دستمه!!.......یک لحظه هردو سرمونو آوردیم بالا و به هم نگاه کردیم......سریع دستمو کشیدم ویه بطری آب معدنی برداشتم و وانمود کردم چیزی نشده. یعنی دوربین ها از اون لحظه عکس گرفتن.اگه شایعه درست کنن چی؟! وای نه من تازه معروف شده بودم.اگه جیمین لاورها از من متنفر شن چی؟اگه.......نه نه دیگه دارم خیلی بزرگش میکنم.اما جیمین هنوز در تعجب بود.خوب منم بودم.جیمین اون شب یه کت زرشکی و شلوار مشکی با پیرهن مشکی پوشیده بود و با موی نقراه ایی و طلایی مثل شاهزاده ها شده بود. بعد از اجرای آهنگ MORE & MORE از توایس نوبت به اجرای استری کیدز و گات سون رسیده بود.استری کیدز فوق العاده بود.یه جورایی هم سن و سال گروه ما بودن.بعد از اون گات سون اجرا کرد.درحال دیدین اجرا بودم که فهمیدم دوربین روی من هست و کل سالن رو هوا رفت.نمیدونستم چیکار کنم.وای....استرس گرفتم.مینی پیش من و برای اینکه منو جمع و جور کنه انگشت رو به قلب کره ایی دراورد.منم که تو غفلت بودم تصمیم گرفتم دستمو به حالت قلب در بیارم.چشمک زدم و بوس فرستادم و همه ی PINKY جیغشون به هوا رفت اما....بیشتر صدای پسرهای جوون بود!!!....... یکی از دور منو نگاه میکرد .جیمین نبود.اون.جونگ کوک بود.....چرا؟؟. بعد از اجرای فوق العاده گروه های معروف کمپانی JYP نوبت رسید به جدید ترین گروه های JYP یعنی گروه ما. البته بعد از معرفی نامزدهای جدید ترین هنرمند سال.....مجری ,نامزد هارو اعلام کرد. آهنگ ما همراه با موزیک ویدیو پخش شد و اسم گروه در سالن پیچید.هیجان داشتیم. هممون .مجری برنامه گفت:(و حالا جایزه بهترین هنرمند جدیده سال ماما میرسه به...........
خیلی ممنون که داستانمو خوندین امیدوارم از این قسمت هم خوشتون امده باشه.لطفا نظر بدید 🥰🥰🥰. راستی داستان خواهره دوقلوم به اسم(جهان KDA)رو دنبال کنید.من و خواهرم با یک حساب کاربری درتست چی فعالیت میکنیم. من داستان(من و K-POP)رو مینوسیم و خواهرم داستان(جهانKDA)رو مینویسه.....اسم کاربری من JIMINهست و خواهرم تیلور. ممنون که داستامون رو دنبالمون میکنید.😘😘
این داستان از من(JIMIN)هست
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نمیخوای داستانو ادامه بدی پس ادامه داستان چی میشه
سلام عشقم❤️❤️❤️
درحال بررسیه قسمت3
ببخشید که طول میکشه
سلام عشقم😃خیلی عالی بود
ممنون عشقم❤❤
عالی بود خیلی خوب مینویسی بلدیرچجوری یکار کنی ادم بخواد داستان بعد هم بخونه😅جایزه میرسه به.... یهو تمام🧡💛💚🤣
خیلی خوشحالم که خوشت اومده😍😍
عالی
ممنون❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بعدی لطفا عالی بود
ممنون عزیزم. بعدی رو دارم مینویسم❤️❤️❤️❤️❤️❤️
واییییییی بازم عالی ممنون لطفا سریع پارت بعد رو بنویس فقط سعی کن در کنار داستان خودتو جیمین درباره بلک پینکم بنویس ببخشید بازم گفتم اما حیفه داستان به این خوبی بلک پینک توش نباشه مثلا یکی از بی تی اس ها از یکی از بلک پینک ها خوشش بیاد یا تو باهاشون اشنا بشی تو داستان ممنون عالی افرین من دنبال کننده ات هستم لطفا شمام تستای منو دنبال کنید🎁🍒🍉💜💛💕💞
خیلی ممنون که داستانمو خوندی عزیزم❤️❤️❤️😍😍😍😍😍😍😍❤️❤️❤️😍😍😍😍😍😍😍