20 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiyan G.N انتشار: 4 سال پیش 459 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام! کریسمس مبارک! این تست فقط همین یک پارت رو داره و مخصوص کریسمسه. امیدوارم خوشتون بیاد.
از زبان دیپر:بیل هزار تا برادر داشت.وندی و عمو فورد و میبل و همه رو گرفته بود. همه جا آتیش گرفته بود.هر سایفر یه کسی رو زندانی کرده بود. بیل:بگو چطوری بیرون بریم دیپر؟ دیپر:نمیدونم! بیل:بگو! دیپر:باور کن دارم راستشو میگم. بیل:خب برام چاره ی دیگه ای نذاشتی! همه گریه می کردن. وندی:دیپر لطفا بگو. اما من واقعا نمیدونم.بیل:خب چاره ی دیگه ای نذاشتی برام دیپر. کیل! دیپر:نه نکن! کیل روی وندی مواد مذاب رو بالای سرش وصل کرد. بیل:هر وقت زنگ زدم وقتت تمومه. دیپر:
هر کاری بگی می کنم خواهش می کنم. بیل: یک... کیل یه تیغه بالای سر میبل و بقیه وصل کرد. بیل:دو.... کیل:تموم شد با کشیدن این نخ مواد مذاب و تیغه روشون ول میشه. بیل:سه.... و دستش رو سمت زنگ دراز کرد. دیپر باشه بهت میگم. بیل:خب حالا شد یه چیزی.دیپر خواست بگه که نمیتونست حرف بزنه. انگار یخ زده بود.بیل:دستش رو گذاشت روی زنگ و خواست فشار بده. دیپر نمیتونست حرف بزنه. بیل زنگ رو فشار داد و ...
ززززززززززیییییییییییییننننننگگگگگگگگگگگگگگ! ساعت خواب زنگ خورد.دیپر:نههههههههههههههههههههه. میبل: دیپر چیه اون فقط زنگ ساعته. دیپر:خواب افتضاحی دیدم. میبل: امروز کریسمسه! بهتره دیگه بهش فکر نکنی. درباره ی آبشار جاذبه بود.نه؟ دیپر:آره! میبل:دیپر از وقتی که اومدی نیویورک همش خواب اونو میبینی.
دیپر:آره باهات موافقم!ولی اونا وندی رو گرفته بودن. میبل:تازه الان ما تو نیویورکیم نه گرویتی فالز. دیپر:آره!اصلا این قضیه ها ربطی به آبشار جاذبه نداره. میریم کریسمس رو کلی خوش میگذرونیم. دیپر:آره دیگه خسته شدم از این خوابا. ولی ولی این دفعه یه چیزی فرق داشت.
میبل:هان؟ دیپر:آره, من نمیتونستم حرف بزنم. انگار از درون یخ زده بودم. میبل:الان زمستونه و سرده. دیپر: آره تازه آخرین نامه ای که برامون فرستادن گفته بودن اونجا خیلی خیلی سرده. میبل: درسته ولی یادت باشه این قضیه ربطی به آبشار جاذبه چی؟ دیپر:نداره. میبل:داداشم بالاخره آدم شد! و دستش رو تو مو های دیپر فرو کرد. میبل: فعلا باید با یه چالش دیگه به نام مدرسه رو به رو شیم ولی بعد دو هفته تعطیلیم. بابا:بچه ها پنکیک ها آمادن! دیپر:هورررا پنکیک. بابا:بهترین صبحانه برای روز قبل از کریسمس!
بابا: برای دیپر برای میبل و برای والداز. دیپر:به به! (تو ذهن خودش):این پنکیک شبیه درخت کاجه.صدایی نا مشخص:پاین.دیپر:تو کی هستی؟ صدا:من.... مامان:بچه ها یه سورپرایز برای کریسمس براتون داریم. دیپر از عالم خودش در اومد. دیپر تو ذهنش :داشت بهم می گفت. بخشک ای شانس! بابا:ما تعطیلات رو قراره به آبشار جاذبه بریم. میبل:هوراااا! هورا! در راه مدرسه:...
میبل:لای لا لا لای لای لای! دیپر:🙁.میبل: ببین دیپر درسته که گفتم قضیه به آبشار جاذبه ربط نداره ولی شانسه دیگه. دیپر: تو خوابم همه چی داره تعبیر میشه. میبل:اما سرما... دیپر:سرما؟ تنها مدرکت اینه؟ قلعه آتیش گرفته بود. تو آتیش و مواد مذاب کلا فریز بشم؟ نه بابا! اه! میبل:😧 تو مدرسه از نگاه دیپر:کااس ریاضی: و اینجوریه که مثلث همیشه مجموع زوایای داخلیش ۱۸۰ درجه هست و ...
در کلاس ریاضی ود ذهن دیپر:مثلث.... مثلث از .... لحاظ بعد..... مثلث... مثلث... مثلث .....دیپر پاینز ....دیپر پاینز .... دیییییپر پاااایتز. یکهو دیپر اومد تو عالم خودش. معلم:دیپر پاینز لطفا مسئله رو حل کن. دیپر هنوز شوک مونده بود. دیپر: ام ام ام... پیشگویی ها آره! معلم:دیپر درمورد چی حرف میزنی باید مسئله رو جواب بدی. و همینطور پیش رفت روز دیپر. در کلاس علوم:چشم ۸۰ درصد اطلاعاتی..... انگلیسی: bill and kill or will. دیپر پاینز میشه شباهت های این ها رو بگی؟ دیپر: همشون سایفرن هاها!
در راه خانه: امی:(شخصیتش رو در پارت های بعدی تجزیه ی احساسات توضیح میدم.)دیپر امروز اصلا حالت خوب نبود. الکس:(اونم همینطور) معلما خیلی تعجب کردن. دیپر بهشون توجه نکرد.دیپر:امروز بیاین خونه ی ما. همه چی رو توضیح میدم. الکس و امی نگاه معنی داری به میبل کردن. در خانه: سلام بچه ها مدرسه خوش گذشت؟میبل:عالی بود. دیپر:شگفت انگیز بود. و با امی و الکس رفتن تو اتاقشون. دیپر همه چی رو درمورد خواب و صدا گفت. بابا وارد اتاق شد:بچه ها من از مادر و پدر الکس و امی اجازه گرفتم اونا اجازه دادن که بیان. الکس و امی:هوراا! و یه بسته هم از عمو فورد برای شما دارم.(توجه:الکس و امی درمورد آبشاز جاذبه و خانواده پاینز اطلاع دارن) دیپر:چه نامه ایه! میبل:ببین دیپر تاریخش مال هفته ی پیشه. دیپر نامه رو باز کرد و خوند:
سلام دیپر،میبل و الکس و امی که خواهر برادرید!اگه ابن نامه بهتون می رسه یعنی ما در قایق کاملا یخ زده. همراه این نامه جورنال ۴ هم برات فرستادم. فکر کنم این میتونست هدیه ی خوبی باشه. به هر حال.... تو باید از سانتا کلوس بخوای که ما رو از یخ نجات بده. سوز مادر و پدرتون رو دعوت کرد برای این کار.در جورنال برات از چیزایی که پیدا کردیم نوشتم. برای پیدا کردم بابا توئل فقط نیاز داری که بخوای
میبل:این یعنی چی؟یعنی گیر کردن. میبل:😭😭 الکس:خب چرا سانتا رو پیدا نمی کنیم؟ دیپر: اینجا نوشته بخوای ولی بقیه ی نامه پاره شده. نمیدونمکجاست؟ امکان نداره. لا اقل مشخصات GPS داریم. مامان:بچه ها چمد ناتونو بردارید که داریم میریم. دیپر: با اتوبوس میریم.نه؟ مامان:نه این دفعه با قطار میریم.با اتوبوس چند روز طول می کشه ولی با قطار یه روزه می رسین.
من عاشق قطارم مخصوصا اونایی که توش میخوابی یه بار اون طبقه ی بالا خوابیده بودم بعد یه دفعه یه مرده گفت: وقت نمازه. نماااز. من که سقوط کردم با کله پرت شدم پایین. یه بارم یه دختره باهام یه زبون دیگه حرف زد منم انگلیسی حرف زدم بعد که فهمیدم هیچی از حرفام رو نمیفهمه فهمیدم اون اصلا انگلیسی حرف نمیزد منم در اندیشه بودم اشتباهی رفتم تو یه واگن اشتباهی دیدم همشون خر تو خر خوابیدن منم در واگن رو بستم خوابم بودن بدون هیچ ردی رفتم تو واگن خودم
دیپر: کی میریم مامان؟ مامان:فردا. میبل:هنوز وقت داریم باید بریم پیش اسکار(اگه استار علیه شیطانی رو دیده باشین میشناسینش) اون میدونه چجوری سانتا رو پیدا کنیم. دیپر:اتفاقا فکر کنم شل صولتی بیشتر حالیش بشه تا اون با صدای عجیب و اون ساز احمقاش😡. میبل:خدایا چرا این همه اتفاق میفته؟ دیپر:من.. من معذرت میخوام.😦😧 امی:باید بریم پیش تام. دیپر: نه اون منو یاد دیپر مرموز میندازه.(برای فهمیدن کل قضیه به تجزیه ی احساسات ۸ مراجعه کنید.) امی:دیپر کافیه مگه چاره ی دیگه ای داریم؟ دیپر:اه بابا بریم! و رفتن خونه ی تام.امی: به در یه جور خاصی در زد. تو تو تو مالو مالو. یه چشم از جای پست خونه بیرون اومد و گفت: رمز عبور. امی:چطوری داداش؟ میمونی که آب نارگیل قاچاقی میخوره. در باز شد. امی:بذارین من حرف بزنم. داخل کلبه یه کافی شاپ بود که توش کلی مردی که خلافی و دزدی و پلیدی توشون تابلو بود. امی: من اینجا رو مثل کف دستم میشناسم فقط هر کار می کنین شیر موز یا آب پرتغال سفارش ندین وگرنه همچین بلایی سرتون میاد. و یه پسر رو بهش اشاره کرد که میخش کرده بودن به دیوار و یه هدف دارت به شکمش وصل کرده بودن و بهش دارت پرتاب می کردن.
امی رفت یه جا نشست. امی:چطوری تدی؟ از اون همیشگی رد کن بیاد. و تدی بهش یه نوشیدنی داد. امی وقتی میخواست لیوانشو بگیره جیب مرده رو زد. توش چند تا ساعت طلا بود. امی :هی تدی؟ میتونی بگی کجا میتونم تام رو پیدا کنم؟ تدی:میدونی یکم حافظم ضعیفه. دیپر:آخی!بیچاره! میبل:داداش من اون رشوه میخواد. امی یک ساعت طلا رو برداشت و گفت:خب،شاید این به حافظت کمک کنه. تدی:خب اونجاست. امی:ممنون. و رفت سراغ تام. امی:... تام:جنگلای نیرون. اونا نزدیک جزیره ی آتلانتیس هستن.میتونی تو اون جزیره از موانع رد شی بعد میفهمی چیکار کنی. امی:اما تو حتی بهم گوش هم نکردی. از کجا میدونس... غیبش زد. دیپر:دیدی بهت گفتم. امی:هی بهمون گفت که. دیپر:آره ولی باهاش حال نمی کنم. میبل:بیخیال. امی:هی! برادرم کجاست؟ الکس:هی تدی اینجوری بود که منم گفتم نه تو با سرعت مجاز رانندگی می کنی. و هردوشون زدن زیر خنده. امی:بریم اطلاعات دریافت شد طوفان سرعت.خوب سر تدی رو گرم کردی. الکس:بدرود گنده بک!
دیپر:طوفان سرعت ماشین رو آماده کن.(طوفان سرعت اسم مستعار و رمزی الکسه چون اون میتونه هر وسیله ای رو برونه و تو مدرسشون تو مسابقه های هان نفر اوله)دیپر و امی و میبل داشت فرار می کردن که همه جلوی در رو گرفتن. دیپر: (enipe recap fa no)و سبز شد و همه رو با دستش معلق کرد. و هه رو پرت کرد اون ور تر ولی یکیشون سامورایی بود اون همش جا خالی میداد امی شمشیرش رو برداشت و با سامورایی مبارزه کرد. از طوفان سرعت به نینجای آتشین ققنوس طلایی آمادست و همه با هم از پنجره پریدن بیرون ولی تو ماشین الکس فرود اومدن. دیپر:الکس یا سرعت تمام به راه آهن. در راه آهن. مامان و بابا:بچه ها ما ممکنه...خب.. ممکنه ما یکم یعنی.. چند روز دیر تر بیایم.روز بعد....
دیپر: میبل بیا بریم. سوز:میبل دیپر!خوش اومدین کریسمس مبارک! بیاین برای کریسمس تخفیف داریم. امی:اگه استن بفهمه خشکت می کنه میزنه به دیوار و برات منفی ۹۹ درصد تخفیف میده. دیپر:استن و فورد یخ زدن. سوز:پس واسه همین اصلا بهمون جواب نمیدن. وندی: باید بریم. دنبالشون. سوز:باشه الان معماکده رو تعطبل می کنم.اون مرده که همه رو تشویق می کنه: بلوز پیشولی کریسمسی.... بلوز پلنگی کریسمسی....بلوز پیشولی کریسمسی.....بلوز پلنگی کریسمسی.... سوز: بیاین بریم. الکس:من کشتی رو میرونم.
چند ساعت بعد... سوز:هی بچه ها! خشکی! خشکی! فورد! استن! وندی:جون بکن چی میگی؟ سوز:خشکی اونجاست. امی:کشتی پاینز هم اونجاست. الکس:بچه ها اونجا باید بریم؟ میبل:نه باید به سمت اون جزیره حرکت کنی! الکس:سکان یخ زده! میبل:بچه ها باید بپریم تو آب! وندی:دیوونه شدی؟ الکس پرید. الکس:اگه شما هم نپرید به جزیره ی سرخ پوست ها میرین. امی هم پرید.دیپر و میبل هم پریدن. وندی:سوز بیا با هم بپریم من نمیتونم. دیپر:عجله کنین دیگه دارن میان بهتون حمله کنن! یک سرخ پوست به سوز شلیک کرد اما وندی پرید و تیر به وندی خورد. سوز:وندیییییی! دیپر:وندیییییییی. سوز بیا پاییین! بپر دیگه! سوز پرید! سوز:من نمیتونم! باید وندی رو نجات بدیم. میبل: اما کشتی پاینز داره غرق میشه. امی: من و دیپر و میبل میریم دتبال سانتا کلوس. تو و الکس هم برین دنبال وندی. امی:اونا جون سالم در نمی برن.
دیپر:چی؟ تو... امی:فقط باید دنبال بابا نوئل باشیم بعد همه چی درست میشه! دیپر:خیلی خب! اونا به سمت جزیره راه افتادن ! یه مرد اونجا بود! مرد ناشناس:انتخاب کنین. و ۴ کارت گذاشت رو میز. رو یکی کهکشان. رو بعدی سانتا کلوس و بعدی تکشاخ و بعدی هم تفنگ حافطه! دیپر:سانتا! میبل:سانتا کلوس! امی:سانتا! مرد ناشناس:خب میتونین رد شین! اما فقط ۲ تا از شما! امی:شما برین من میمونم! مرد ناشناس:خب حالا بیا دیگه دختره ی نونور! امی:به من میگی نونور؟ و تو کمر نرد ناشناس شیرجه زد ولی اون امی رو معلق کرد و پرتش کرد دوردست. دیپر:امیییییی! تو خلی! میبل:تو واقعا باید رو رفتارت کار کنی سیا سوخته! مرد ناشناس:خب پس شما هم تنتون میخاره! دیپر:میبل بیا فرار کنیم! و از دست مرد در رفتن. میبل:وای! همین رو کم داشتیم! ببین دیپر من میتونم به عنوان ستاره ی دنباله دار برات یه پل درست کنم ولی اونطوری انرژیم تموم میشه و من غش می کنم و مرد ناشناس منو پیدا می کنه ولی تو باید بری! دیپر:چی؟ نه میبل!
میبل نورانی شد یه پل درست کرد! دیپر:نه میبل این کار رو نکن! میبل:یادت باشه دیپر! تو تنها امید مایی!دیپر رفت و از پل رد شد.میبل غش کرد. دیپر که دید پل داره خراب میشه سریع دوید! پاش گیر کرد به یه سنگ و افتاد زمینو جورنال ۴ از دستش و مواد مذاب پرت شد. از زبان دیپر: چی؟ اینجا که بن بسته! هیچی هم اینجا نیست! اون تام سرکارمون گذاشته بود. دیپر سرش رو گذاشت رو زمین.آخه چرا؟ من فقط میخواستم خانوادم رو نجات بدم! من فقط میخواستم دوستامو نجات بدم! من فقط میخواستم خواهرم رو نجات بدم! من فقط میخواستم ....میخواستم که روح سانتا کلوس رو دید! دیپر: چی؟ سانتا کلوس؟ بابانوئل:دیپر. تو درست رو گرفتی!نه؟ دیپر:چی؟ نامه پاره نشده بود فقط لازم بود که بخوام! و من از ته دل خواستم. بابانوئل:این شد یه چیزی! و یه بشکن زد! دیپر تو خونه بود و بقیه هم تو خونه بودن! وندی:میبل تو تونستی! سوز:سانتا کلوس چه شکلی بود! استن:شریک من می شد؟ میبل:حیوونا رو دوست داشت؟
آره جواب همتون آره هست! استن:هوراااا! دیپر:جز استن! همه:🤣🤣! استن😑!کی اینجا رو انقدر تزئین کرده؟ سوز و وندی و فورد و استن:ما نکردیم! دیپر:کار بابانوئله! صبح روز بعد... میبل:وای از این چراغ خوابا که شکل ستاره هستن! استن:وای از این پول تقلبیا! معلومه که امسال بچه ی خوبی بودم امسال! وندی: وای همیشه از این تبرا میخواستم! سوز:هورااا! یه تقویم که برای هر روز یه جک داره!فورد:وای یه شمشیر لیزری! دیپر:وای!جورنال ۴ و ۵! 🤯🥳 فکر می کردم جورنال ۴ ذوب شد! فورد:فکر کردم جورنال ۵ از دستم تو دریا افتاد! اون مرده که همش همه رو تشویق می کنه:بلوز پیشولی کریسمسی......بلوز پلنگی کریسمسی...😂😂
من بودم بلوز پیشولی کریسمسی رو انتخاب می کردم!
_ نگهبان آبی _آبشار جاذبه_kat noir and me__بازگشت به آبشار جاذبه_اپراطور ۷ بعد_جاذبه ی صفر درجه_اتحاد جدید_چقدر شبیه دیپر پاینز هستی؟(در قسمت طرفداری)_چقدر علی کریمی رو می شناسی؟(طرفداری)_چقدر شبیه میبل پاینز هستی؟_آبشار هرج و مرج _چقدر لیدی باگ رو میشناسی؟_آبشار هرج و مرج
20 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عه داداش منم 10 سالشه با توجه به سنت خیلی خوب مینویسی آفرین 😎☺️
ممنون
یه سوال چند سالته؟
10 سال
منم ده سالمه
خیلی خوب بود 😍😍😍😍😍😍😍
کیان واقعا عشقی
به موقع گذاشتی الان دقیقا ۱/۱/۲۰۲۱ هست
عالی بود
ممنون یه هفته قبل کردم که روز کریسمس بشه و شد!
جالب بود
ممنون
عالیییییی بود معلومه خیلی واسش تلاش کردی !
آره متشکرم