
سلام سلام👋🏻خدمتتون پارت جدید😊ناظر عزیز لطفا منتشر کنید🙏🏼ببخشید یخورده این پارت دیر شد
ادرین:چونشو اوردم بالا و دیدم یکم گریه کرده بهش گفتم:مری جونم چرا مروارید از اون چشمای الماسیت میاد؟(چه چاپلوسیههه😐)مرینت:خب...نمیتونم بهت بگم...خجالت میکشیدم بهش بگم دلم واسش تنگ میشه...ولی چون چشم تو چشم شده بودیم نتونستم دروغ بگم و بهش گفتم:خب اخه دلم برات تنگ میشه...ادرین:توی اغوشم کشیدمش و موهاش که بوی توت فرنگی میداد رو نوازش کردم بهش گفتم:من فدات شم اخه ع*شق من این که گریه نداره.،،فردا میام پیشت.... اصن هر روز میام پیشت نظرت چیه؟ مرینت:وقتی اینو گفت سرمو از روی سی&نش برداشتم و دستام رو به شونش تکیه دادم و گفتم:ووو واااااقعااااا؟! ادرین:سرشو بو*&سیدم و گفتم:واقعا واقعا....هر روز میام دنبالت با هم میریم بیرون..یه روز میریم رستوران یه روز میریم کافه یه روز میریم خونه ی ما یه روز میریم پیش دوستامون.،،همه کاری با هم میکنیم که تا قبل از ازدواج حسابی بهمون خوش بگذریه نظرت چیه خانومم؟ مرینت:ممنون ادرین جونم...راستی ادرین؟ ادرین:جونم؟ مرینت:به نظرت این حلقه یخورده بزرگ نیست؟ممم منظورم اینه که خیلی زیاد تو چشمه...ققق قشنگه هاااا اما خیلی خود نمایی میکنه و حس میکنم یخورده زیادی گرونه! ادرین:همون دستش که حلقه توش بود رو بو&*سیدم و گفتم:تو لایق بهتر از اینایی ع*شق من...من دیگه برم خونه...مرینت:تا پایین رفتم باهاش...ادرین:خیلی خب عزیزم برو تو سردت میشه...مرینت:شبت بخیر...ادرین:شب تو هم بخیر....
خب خب بچه ها میریم به ۸ماه بعد....میدونم زیادی میرم جلو اما اینجوری بیشتر کیف میده بهتون...توی این ۸ماه مری و ادرین هر روز با هم میرن بیرون و بعضی وقتا هم الیا و نینو باهاشون میرن...و یه زوج جدید هم باهاشون بیرون میرن که به به چه زوجییییی😎اول طرفدارای این شیپ دست و جیغ و هورااااااا😙😂(لوکالویی)به به چه شیپی😂من خودم به شخصه خیلی این شیپ رو دوست دارم🤗خب کلویی اخلاقش زیاد تغییر نکرده ولی خیییییلی زیاد جلوی لوکا سرخ میشه با اینکه دوتاشون به هم اعتراف کردن! لوکا و کلویی هم بعضی وقتا با ادرین و مرینت بیرون میرن
ادرین:یه روز دیگه😊یه روزی که دوباره با تنها دلیل زندگیم میتونم وقت بگذرونم... ولی امروز فرق میکنه مگه نه پلگ؟ پلگ:چه فرقی میکنه گووربونت بشم؟ ادرین:واقعا که یعنی نمیدونی ...... (نموگم😙😂) پلگ:اخه چرا من باید بدونم؟ من......... نمیدونم!(نموگم🙂😂)ادرین:خیلی خب میریم پیش الیا....مامان اون چیزی که سفارش دادم رسیده؟(اینم نموگم😎) امیلی:نه پسرم هنوز نرسیده خودت تاریخش رو مشخص کردیاااا...ادرین:میدونم مامان اما ای کاش زودتر میرسید....امیلی:اما الان که اصن نیازت نمیشه! ادرین:میدونم اما اگه میرسید دیگه خیالم راحت بود که پیش خودمه و ...... (نموگم🙃البته خیلیم ذهن قشنگتون رو درگیرش نکنین😂😙)خیلی خب مامان هروقت رسید تو اتاقم بزارینش...امیلی:باشه عزیزم ولی یه سوال؟چرا اینقدر امروز تیپ خاص زدی خبریه؟ ادرین:اره امروز....(شاید اسلاید بعدی گفتم😂شایدم نگفتم😎)امیلی:واوووو یه خبر میدادی....ادرین:امروز کلا نمیام خونه مامان... امیلی:چچچ چیییی؟کجا پسره ی شاخ شمشادددد😠تو مگه خونواده نداری همش بیرونی چیزی بهت نمیگم ولی دیگه شب رو اجازه نمیدم که نیااای...ادرین:میام مامانم ولی دیر مثلا شاید ساعت ۳ یا ۴ صبح....امیلی:ادرین!مشکوک میزنی😐کاری که نداری با...اممم ولش کن بابا چی میگم...(نمیدونم منظورش رو گرفتین یا نه😂ولی اگه نگرفتین اصن مهم نیس ولش کنیند😂😙)ادرین:هی مامان راجع به من چی فکر کردییی😠😠😠😠😠واقعا کههههه...من همچین ادمیم😠امیلی:ببخشید پسرم میدونم خیلی حرفم چر*ت بود😔😂
ادرین:خیلی هب من باید برم پیش الیا خداحافظ مامان...(بعد از رسیدن خونه الیا) ادرین:الو؟ نینو خونه ی الیا هستین؟ نینو:اره داداش...ادرین:اماده شدید؟ نینو:من که اره ولی الیا هنوز داره ویدیو واسه بلاگش ضبط میکنه...ادرین:چچچ چیییی...چچچه غل*طی میکنههههه😨نینو:رفیق دو*ست دخترمه ها😒ادرین:خب بابا اخه ویدیو بزاره که همه جی لو میرهههههه من از دیشب نخوابیدم! نینو:خیلی خب رفیق ولی تو لایوه هااا یعنی پخش زندست! ادرین:*سرشو میکوبه به فرمون ماشین😂* اخه من از دست شما ۲تا چیکار کنممممم...یه لحظه ازش بپرس مرینت هم تو لایو هست؟ نینو:الان چک میکنم...نه داداش نبود...ادرین:هیوف(نمیدونستم چجوری نوشته میشه خو😂داره نفس عمیق به نشونه ی اینکه خیالش راحت شده میکشه)ادرین:پایین منتظتونم تازه باید بریم مرینت و لوکا و کلویی هم سوار کنیم! (اصن تو ماشین جاتون میشه؟😐)(نینو و الیا الان سوار شدن) ادرین:چه خوشتیپ شدی رفیق! نینو:تا حالا کسی اینو بهم نگفته بود🤧🤧(اخی الهی بمیرم برات😂)ادرین:خب اول لوکا و کلویی رو سوار میکنیم اخر سر مرینت...
ادرین:خیلی خب باید بریم رود سن...دنبال لوکا...الو لوکا ما دم کشتی هستیم(این خونه نداره باید بگیم دم کشتی😂)لوکا:اوکی اومدم گیتارمم بیارم دیگه؟ ادرین:معلومه! فقط بدو باید دنبال کلویی هم بریم...لوکا:نیاز نیست همینجاست😄ادرین:خیلی خب زود باشین دیگه دیر شدددد(بچه ها الان ساعت ۹صبحه چون این ۳تا زوج قرار گذاشتن امروز رو کلا با هم وقت بگذرونن)(لوکا و کلویی سوار شدن)ادرین:سلام بچه ها...لوکا:خوشکلم(اشاره با کلویی😐) داشتی کیک میخوردی کنار دهنت کثیف شده بزار پاکش کنم...کلویی:سرخ سرخ شدم و فقط گفتم میسی لوکا😅ادرین:هی لوکا این کلویی خیلی تحت تاثیرت قرار گرفته هاااا😂راستی کلویی جوونم(به لحن مسخره میگه نکشین منو😂)شرطو باختی😎کلویی:شرط چی؟🤨ادرین:یادته وقتی بچه بودیم با هم شرط بستیم تو میگفتی من هیچوقت واسه هیچکس سرخ نمیشم ولی من میگفتم بالاخره یه روزی میشی و گفتی نه😂یادته؟ کلویی:خبببب حالا باختم دیگه😒ادرین:خیلی خب بچه ها رسیدیم خونه مرینت ! ضایع نکنیناااا وگرنه من میدونم و شما! خیلی خب شما پیاده بشید...لوکا:چرا؟ ادرین:مگه نقشه رو نمیدونی؟ لوکا:نه...(بفرمایید من چقدر مهربونم الان قضیه رو میفهمید😂👋🏻)ادرین:خیلی خب الان برات میگم...ما فقط به دلیل تولد مرینت داریم اینکارا رو میکنیم(دیدین😂)دلم میخواد تولد پارسالش رو جبران کنه چون جشن نگرفت...الانم یادش نیست که تولدشه!شما پیاده میشید و میرید توی ساحل...ما هم توی دریا سوار قایق میشیم و بعدش شما هم اروم اروم با علامت من سوار قایق میشید و میاید سمت ما! کیک پیش نینو و الیا هست! مرینت فکر میکنه امروز فقط خودم و خودش میخوایم بریم ساحل ولی هیچی رو نمیدونه! حالا نقشه رو گرفتی لوکا؟ لوکا:اوکیه...خیلی خب نینو،الیا،عزیزم(کلویی😂)پیاده شید الان مرینت میاد...(خب بقیه پیاده شدن)
مرینت:امروز قرار بود با ادرین برم ساحل واااای خدا من عاشق ساحلممممم....ولی چرا اینقدر زود اخه؟تازه چرا گفت کل امروز رو باید بیرون باشیم؟(من ۳ماه قبل تولدم به بقیه میگم واسم کادو بگیرن این اصن یادش نیس😐😂)بییییییب(بوق ماشین😅) مرینت:خب اومد...دویدم پایین و سوار شدم...سلام😊ادرین:سلام ع*شق جذاب من🤧😍هر روز زیباتر از روز قبل میشی😍مرینت:ممنونم...توم...امممم...چیزه😓😅ادرین:میخوای ازم تعریف کنی نمیتونی هااان؟😏🤣مرینت:عه اذیتم نکن😓اصن خواستم بگم توم هر روز زشت تر میشی😌ادرین:اره تو گفتی و منم باور کردم😏تا نگی خیلی دوستم داری نمیرم😎مرینت:بچه پر رو رو ببیناااا😑ساعت ۹صبح بیدارم کردی بعد شرط میزاری که راه میوفتی یا نیوفتی😑ادرین:یعنی اینقدر واست ارزش ندارم که بهم بگی دوستت دارم؟☹مرینت:دوستت ندارم😌ادرین:خیلییییی...مرینت:نزاشتم بقیه حرفش رو بزنه و گفتم:چون عا*شقتم💕ادرین:منم دیو*ونتم😊حالا راه میوفتیم😙مرینت:وای رسیدیم خدا من عاشق دریا ام😍😍😍ادرین:مودونم😊دویدم سمت دریا و تماشاش کردم.،،ادرین:کجا میری سوار شو(به قایق اشاره میکنه) مرینت:ممم منظورت اینه که میخوایم سوار قایق بشیم؟🤩ادرین:بله😌مرینت:دویدم تو قایق و سوار شدم...ادرین:خیلی خب پرنسس کوچولو الان دیگه وسط دریا هستیم💕فقط منو تو💕بهترین اتفاقی که میتونه بیوفته💕مرینت:اره ادرین جونم...ولی یه چیزی این وسط سر جاش نیست تو عادی نیستی! ادرین:وای شک کرررررد😱نه بابا مگه چمه😅مرینت:باشه عزیزم...(کم کم داشت جو سنگین میشد پس من برم سکانس بعدی😐) مرینت:ااا ادرین اونا کین دارن با قایق میان سمتمون؟ ادرین:خودت ببین😊مرینت: نزدیک تر شدن...دوتا قایق بودن اونااااا الیا و نینو و کلویی و لوکا هستن؟😳ادرین:بله عزیز دلمممم مرینت:اونا دیگه رسیدن به قایق ولی هیچی نمیگفتن...بچه ها خوبید؟ چرا هیچی نمیگید؟ ادرین:فقط یه دلیل داره که اونا اینجا هستن🙂مرینت:واقعا چه دلیلی؟🤨 ادرین:به نینو اشاره کردم که کیک رو بیارن،،،تولد مبارک تنها دلیل زندگیم🤗
نتیجه چالش داریم😊امیدوارم خوشتون اومده باشه...لطفا نظراتتون رو راجع به داستان توی کامنت بفرمایید💕و اگر خوشتون اومده لطفا لایک کنید❤
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشر کنید🙏🏼💕ممنونم😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارسا اوا نهال خودت ساغر mari شیکا باگابو
چالش: داداش: فرهاد
ابجی: تو، ثنا، دیانا
ج.چ: بهترین اجیا: مرضیه و خودت
عااااالیییی
دیانا
سلام دوست عزیز من شما را دنبال کردم لطفاً شما هم من رو دنبال کنید راستی به تست های من هم سر بزنید بازم بزار لطفا 😍
عالی بود بازم بزار لطفا 😍🥰 جواب چالش
آمنه که خیلی دوستش دارم بعد شیوا جان
ممنونم...چشم...
عالی بودددددددددددد مثل همیشه چ ج :فرنوشا جون که شما هستید دختر تنها سلطان تست دیانا و ملیکا>ای اگه مرینت تو لایو بود ادرین ضد حال میخورد چه حالی میکردم
ممنونم عزیزم لطف داری...اره ولی نخواستم ادرین بیچاره رو اذیت کنم
داش حافظم
ج چ :ندارم
حرف نداشت👌🏼👌🏼👌🏼