پرنسس دلربا پ 4

اول نوبت آلیا و نینو بود پدر کلیسا گفت: آماده اید عهد هاتون را بخونید؟ آلیا گفت:نینو از وقتی که تو به قصر من اومدی و به من در کار هایم کمک کردی و دیدم که چقدر قشنگ و رمانتیک هستی عاشقت شدم من با تو یک نفر دیگه شدم نینو ، نینو گفت:آلیا آگراست از وقتی که خبر هایت را شنیدم فکر می کردم یک پرنسس از خود راضی و مغروری ولی وقتی که پیشت اومدم و بهت کمکت کردم دیدم تو خیلی زیبا و رماتیک و مهربون هستی و عاشقت شدم . و همین طور هرکس بعد از عهد خود حلقه را دست دیگری کرد

بعد نوبت کاگامی ولوکا و کلویی و فیلیکس بود

و.... نوبت مرینت و آدرین پدر کلیسا آماده هستید عهد هاتون رو بگید مرینت گفت:از همون اولی که در جشن تاج گذاری دیدمت انتخابت کردم تو عالی هستی رمانتیک و فوق العاده و حلقه را در دست آدرین کرد آدرین گفت:مرینت من قبلا درباره ی تو شنیده بودم که تو از تبعیض بین مرد و زن در شهر خودت بیزار بودی و دنبال تغییر هستی ازت خوشم اومد چون منم تبعیض رو دوست ندارم دوست ندارم زن ها زیر دستم کار کنند مرینت زندگی من با تو کامل می شود و حلقه را در دست مرینت کرد و هر دو هم رو بوسیدند

و هر چهار پرنس و پرنسس دست در دست هم پیش به سوی جایکاه رقص رفتند و با هم رقصیدند مرینت و آدرین در حین رقص به هم می گفتند: مرینت:به نظرت حالا که 2 شهر متحد شده با عموم چی کار کنیم؟ آدرین:عشقم اول با هم زندگی می کنیم و بعد جاسوس به شهر عموت می فرستیم. آنها اینقدر آرام حرف می زدند که کسی متوجه نشد

لباس مرینت سرخ بود هم رنگ عشق هم رنگ گل رز سرخ بعد از رقص پرنسس ها با شوهر های خودشان از مسیر گل هم رنگ خودشان رد شدند و سوار کالسکه ی خود شدند مرینت که سوار کالسکه شد صبر کرد آدرین هم سوار شود وقتی در کالسکه بسته شد گفت:عشقم من نمی تونم صبر کنم باید فورا تحقیقات رو شروع کنیم آدرین گفت:تو با اینکه ملکه ی شهری ولی اختیار کامل نداری با مادرت صحبت کردم گفت: فردا یه جشن کوچکی داریم که اختیارات شهر را بهت می دهند

مرینت : گفت باشه یه شب می تونه مال ما دو تا باشه عشقم. (لایک و کامنت یادت نره قسمت بعد عموویل حاکم چه شهری است)