چرا عاشقت شدم ¹⁶🥺❤️

نوبت به بازی بعدی رسیده بود یه چوب بزرگ رو به دوتا درخت آویزون کرده بودن ما جسیکا رو فرستادیم اونا هم جیمین 🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♂️ جیمین نمی‌خواست که جسیکا ببازه ولی جسیکا از روی چوب افتاد و پاش آسیب دید

جیمین سریع رفت اون رو بغل کرد و با خودش برد قشنگ میشود خوشحالی رو تو چشم های جسیکا دید🥺😂 تصمیم گرفتیم که ما بازی کنیم تا اونا برگردن

«جیمین: نباید محکم حل میدادم ولی چه خوب شد که الان پوشش هستم 😊 &جیمین #بله &اممم تو به حست به من مطمئنی ؟ #اره مطمئنم 🥺

&پس ترکم نکن 🥺❤️ #هیچوقت 😊❤️ بعد از پانسمان پاش بلندش کردم و رفتیم پیش بقیه 🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♀️ بهشون گفتیم میا جوری ذوق کرد که نزدیک بود خ*ف*ه بشه 😂🤕

بچه ها والیبال بازی میکردن ما هم تماشا میکردیم که میا + هییی پات چطوره ؟ &خوبه +ها دیگه با هم تنها شدید چی میگفتین 🤨 &تنها بودیم تا تو اومدی 😑 حالا برو

که توپ در هوا غلتان و به سر مبارک میا برخورد کرد 🤕😂 +آخ سرم جئون جونگ کوک 😠 _ببخشید عزیزم اشتباه کردم دیگه تکرار نمیشه 😖 اونا واقعا کاپل نازی هستن زدیم زیر خنده 😂 + مرض میخاید بیام خ*شتک هاتون رو جر بدم 😠😂

۰ باشه باشه دیگه نمیخندیم بازی رو ادامه بدیم 😂 دستش رو گذاشت روی سرش ‌‌‌‌ر فت 🚶🏻‍♀️ #یه سوال جسیکا تو و میا چند وقته با هم دوستید؟ & از شش سالگی « انتظار داشتی بنویسم پنج سالگی من حتی یادم نمیاد که پنج سالگیم چه کار کردم تا بیام دوست صمیمیم رو از پنج سالگی به خاطر بیارم😂🤦🏻‍♀️»

هیچوقت انقدر خوشحال نبودم که دستم رو گرفت قلبم داشت میومد تو حلقم 😖🤧❤️ ولی دستش رو سفت گرفتم 🤝🏻❤️

خب میخام برای پارت بعد شرط بزارم 😊 تا میتونید تو کامنت ها بنویسید💜.Army Forever 💜 لایک ها به ۱۲ برسه میزارم 😉💜

راستی شاید رمانم طولانی باشه آخه هزاران اتفاق دیگه میوفته فکر نکنید که قراره همش شاد و خرم باشن چون اینطوری داستان کسل کننده میشه💜😊